۲۸ آذر ۱۳۸۹

بازخوانی جنایت ها "گفتگو با خبرنگاری که تا پای مرگ رفت"


مقدمه: فهیمی پس از اینکه از حمله در شهر کویته ی پاکستان جان سالم بدر برد، بنابه دعوت تنی چند از شخصیت های بانفوذ درکابل وقول تامین امنیتش، به کابل بازگشت وبا تاسیس هفته نامه ی پیک دیده بان، کارهای خبرنگاری اش را دوباره شروع کرد. او دراین هفته نامه، مطالبی را تحت عنوان "بازخوانی جنایتها" به نشر رساند که حکایت از جنایت های بی شمار سید حسین انوری وشیخ آصف محسنی قندهاری در دوران سی سال جنگ خانمان سوز درافغانستان داشت.

در بازخوانی جنایت ها پرونده ترور شدن شخصیت های فعال هزاره از جمله ترور نا فرجام سلطانعلی کشتمند نخست وزیر وقت افغانستان، ترور غلام نبی مشتاق، استاد صادقی نیلی، ابراهیم محقق، استاد محمد امین وترور محمد عیسی غرجستانی" نویسنده کتاب کله منار ها" که توسط شخص سید حسین انوری انجام شده است نیز، افشا گردید. این افشاگری در حالیکه قبلا آقای فهیمی توسط شیخ آصف محسنی مرتد خوانده شده وبه مرگ محکوم گردیده بود، مشکلات زیادی برای او خلق کرد، تا جایی که برای اختطاف وترورش جایزه تعیین شد.

دراین باره از آقای فهیمی پرسیدم معلومات بیشتری ارائه کند: فهیمی: چنانچه قبلا یاد آور شدم، من با آنکه میدانستم که عده ی زیادی بنا به فرمان شیخ آصف محسنی وطرفدارانش، باشمشیر های برهنه، در تلاش کشتن من هستند؛ بنا به وعده ونوید های بعضی از شخصیت های ذینفوذ، به کابل باز گشتم ولی درآنجا با احساس مسئولیت که در برابر مردم وحرفه داشتم، نگذاشتم صدای حق وعدالت خاموش بماند؛ بنابراین با راه اندازی هفته نامه ی پیک دیده بان، خواستم دوباره به کارهایم تداوم بدهم، اما پس از نشر اولین شماره از هفته نامه، با تهدید ها وفشارهای شدیدی مواجه شدم. این فشار ها طوری بود که حتا یک لحظه هم آرامم نمی گذاشت.

پخش شب نامه ها، دریافت امیل، پیام ها وتلفنهای تهدید آمیز ودرکل یک خشونت زبانی که علیه من به کار میرفت، به شکل سیستماتیک درطول روز وشب ادامه داشت. درآن وقت متاسفانه باآنکه تمام موسسات حقوق بشری وتمام ارگانهای امنیتی واتحادیه های صنفی خبرنگاران ورسانه ها در کابل از وضعیت من خبرداشتند، همه سکوت نموده بودند، هیچ کسی نبود تا مرا در آن زمان حساس همراهی و کمک کند. خلاصه وقتی دومین شماره از هفته نامه پیک دیده بان در کابل به نشر رسید، تحمل جنایت کاران به سر رسید و تصمیم گرفتند تا من را از میان بردارند. این بود که آنها دست به اختطاف من زدند.

پرسش: شما از اختطاف صحبت کردید، چی کسی شما را اختطاف کرد وچگونه ؟ پاسخ: به تاریخ 27/09/1388 من در خانه خواهرم در شهرک رسالت در غرب کابل رفتم وشب هما نجا ماندم، صبح وقتی از آنجا بیرون شدم در دامنه کوه چهل دختران وقتی به طرف کمپنی در حرکت بودم، با چهار مرد مسلح که صورت شانرا کاملا پیچانده بودند مواجه شدم. آنها به محض رویارویی بامن؛ به من حمله کردند و دست وپایم را با زنجیر بستند. پس از آنها مرا به داخل یک موتر "لند کروزر" شیشه دودی انتقال دادند ودر آنجا چشم ها ودهانم را نیز با تکه بستند.

آنها به من اجازه صحبت کردن را هم ندادند و دومرد که در کنارم در داخل موتر نشسته بودند، من را تهدید می کردند که اگر صدایم را بلند کنم، کشته خواهم شد. این موتر مربوط سید حسین انوری بود ولذا در چک پاینت های پلیس هم هیچ کنترول نشد وبعد از ساعت ها آنها مرا در منطقه دره سنگلاخت ولایت میدان، از موتر بیرون کشیدند وپس از لت وکوب فراون با قنداق کلاشنکوف و لگد، آنها مرا دریکی از سموج های که توسط سید حسین انوری وطرفدارانش به عنوان زندان از آن استفاده می شود، انتقال دادند و آنجا به بد ترین حالت زندانی ام کردند.

پرسش: در مورد این زندان می شود معلومات بیشتری بدهید؟ پاسخ: طوری که میدانید در زمان جهاد سنگلاخت مقر اصلی سید حسین انوری" شرطته الخمیس" شیخ آصف قندهاری بود، انوری در آن زمان منطقه ی سنگلاخت را منطقه ممنوعه اعلان کرده بود وحتا به دوستان همسنگرش هم اجازه نمیداد که وارد آنجاشود.


از این جهت برای همه ی فرماندهان جهادی این کار سید حسین انوری یک سوال بزرگی را خلق کرده بود که چرا کسی نمیتواند وارد دره سنگلاخت شود؟ این سوال سالها بی پاسخ ماند تا اینکه یکی از دوستان سید حسین انوری به نام "استاد امین" راز ورمز دره سنگلاخت را فاش کرد، او در آن زمان از زندانهای شخصی سید حسین انوری در دل کوهای دره سنگلاخت خبر داده بود، او دراین باره گفته بود مخالفین به دستور شیخ آصف محسنی وتوسط سید حسین انوری دراین زندانهای مخوف که در منطقه مانند ندارد، برای شکنجه دادن انتقال داده می شوند واکثر آنها در آنجا در زیر مرگ بار ترین شکنجه ها، جان میدهند. گرچند استاد امین یکی از فرماندهان حزب حرکت اسلامی به رهبری شیخ آصف قندهاری بود ولی با افشای این زندانها به شکل مرموزی به قتل رسید. من این زندانها را فقط شنیده بودم ولی از نزدیک ندیده بودم تا اینکه خودم را وارد آنجا کردند. آنجا واقعن جای خطرناکی است. من در آنجا به شکل وحشتناکی شکنجه می شدم.

پرسش: در این زندان، شما تنها بودید ویا کدام کسی دیگری هم آنجا زندانی بود؟ پاسخ: در آنجا سموج هایی زیادی وجود دارد وفکر کنم تعداد زیادی هم زندانی باشند ولی در جایی که من بودم، کسانی بودند که نمیشناختم و پسانها یکی از همکارانم را هم در آنجا آوردند.

پرسش: این همکار شما کی بود، آیا او هم خبرنگار بود؟ پاسخ: این همکار من قربانعلی شریفی بود که در هفته نامه پیک دیده بان بامن همکار بود، او تنها کسی بود که در همه شرایط با من ماند. از این لحاظ وقتی آنها مرا اختطاف کرده بودند؛ آقای شریفی برای دفاع ازمن برخواسته بود وکارهای را هم برای آزادی من انجام داده بود. بنا براین برای اینکه این مسئله خاموش بماند وما در خاموشی تمام در زیر شکنجه بمیرم، آنها شریفی را اختطاف ودر آنجا انتقال دادند. شریفی یکی از کسانی است که فعالانه در عرصه اطلاع رسانی ودفاع از حقوق بشر کار کرده است وجرم اختطاف شدنش هم همین بود. وقتی آنها شریفی را در آنجا انتقال دادند، هر چه یاد داشتند کردند. یعنی از هر نوع شکنجه که بلد بودند کار گرفتند.

پرسش: آقای شریفی از کجا و چگونه اختطاف شد، شما از این قضیه آگاهی دارید؟ پاسخ: بلی وقتی آقای شریفی را درسنگلا خت آوردند، همیشه باهم در یکجا زندانی بودیم ویکجا شکنجه می شدیم، او چگونگی اختطاف شدنش را با من درآنجا گفت. قربانعلی شریفی هم درکابل توسط افراد سید حسین انوری اختطاف شده بود، او بعد ازمن با آنکه برای آزادی من کوشش میکرده، مصروف توزیع شماره دوم هفته نامه پیک دیده بان بوده که مورد حمله سه نفر مسلح قرار گرفته ودستگیرشده بود. آنها آقای شریفی را یک روز درکابل نگه داری کرده بودند بعدش به دره سنگلاخت ودر زندان که من بودم انتقال دادند.

پرسش: زندانیها در زندان شخصی سید حسین انوری چگونه شکنجه می شوند؟ پاسخ: نوع شکنجه های که زندانیان مخالف شیخ آصف محسنی وسید حسین انوری در زندانهای سموچی سنگلاخت با آن روبرو می شوند، واقعن وحشتناک ودرد آوراست. دراین زندانها که در دل کوههای دره سنگلاخت واقع شده اند، در زمان جهاد مخالفین انوری وشیخ آصف، با بد ترین شکنجه ها به قتل می رسیدند؛ دراین زندانها هر زندانی با ؛ تجاوز جنسی، فروکردن بوتل نوشابه در مقعد زندانیان، سوختاندن اعضای بدن زندانیان توسط کپسولهای گاز، آویزان کردن آنها با پا و گذاشتن با سر در بیرل های آب وخیلی از جنایت های دیگر روبرو بودند وهستند. با ید گفت که دراین زندانها عناصر اطلاعات ایران هم سهم زیادی دارند وآنها مشترکا با افراد محسنی وانوری کار میکنند.

دراینجا باید بگویم که این زندانهای مخوف ومرگ بار که در آن هرگونه جرایم ضد انسانی اجرا می شود، تا هنوز ازچشم تیز بین دوربین های خبرنگاران، سازمانهای حقوق بشری ونهاد های امنیتی کشور، پنهان مانده است. برای من جای سوال است که چرا تاهنوز این زندانهای شخصی توسط ارگانهای امنیتی کشور کشف نشده است. شما فکر کنید یک انوری و محسنی اگر دارای چنین زندانهایی باشند، از کارها وزندانهای دیگر فرماندهان جهادی خدا مگر خبر باشد. خلا صه من وهمکارم قربانعلی شریفی هم از زندانیان همین زندان های مخوف بودیم وتا حد مرگ شکنجه شدیم که تاحال هم آثار شکنجه در بدن هردوی ما باقی است. اگر کمکی یکی از دوستان نمی بود آنجا می پوسیدیم وکسی هم خبر نمی شد.

پرسش: چگونه از آنجا بیرون شدید؟ پاسخ: یکی از دوستان که نامش را به خاطر مشکلات امنیتی نباید نشر کنید، با ما همکاری کرد ومارا از آنجا فراری داد. ما همیشه واقعن از او ممنونیم، او زندگی مارا نجات داد وحالا از همکاری او وشماست که حالا ما می توانیم صدای خودرا به همه ی دوستان برسانیم وهمه را از این جنایت ها باخبر کنیم.

پرسش: آقای فهیمی، میتوانم بپرسم که در هنگام شکنجه آنها کدام حرفی به شما می گفتند ویا کدام خواستی داشتند؟ پاسخ: بلی آنها خوب در اوایل فقط شکنجه میدادند ومی گفتند تو چطور جرئت کردی به الحاج سید حسین انوری توهین کنی وبا آیته الله محسنی توهین کنی؟ ولی بعد ها آنها در هنگام شکنجه از ما میخواستند که باید به تلویزیون تمدن بروم ودر یک برنامه ی تلویزیونی از سید حسین انوری وشیخ آصف محسنی معذرت خواهی کنم وبگویم که همه گب هایم دروغ بوده است. ولی ما این خواست آنها را قبول نمیکردیم. بنا براین با شدت بیشتر شکنجه می شدیم.

تشکر از شما آقای فهیمی وآقای شریفی که وقت تانرا در اختیار ما گذاشتید، در اخیر اگر کدام پیامی برای مردم، دولت افغانستان وموسسات حقوق بشری دارید می توانید مطرح کنید.

مسلیم فهیمی: من دو پیام دارم، یکی به دولت افغانستان، نیروهای بین المللی و موسسات حقوق بشری ودیگری هم به مردم غرب کابل. پیام من به دولت افغانستان، نیروهای بین المللی وموسسات حقوق بشری.


اول: از دولت افغانستان وارگانهای امنیتی کشور، به عنوان حامیان و مدافعین حقوق شهروندان افغانستان ومجریان عدالت اجتماعی، تقاضامندم هرچه زود تر سید حسین انوری وشیخ آصف محسنی را به خاطر کارهای غیر انسانی شان باز داشت نموده وبه دادگاه عالی کشور جهت مجازات تحویل نمایند.


الف: ارگانهای کشفی وامیتی افغانستان باید هرچه زود تر درکشف و مسدود سازی همه ی زندانهای شخصی که توسط افراد زور مند در مناطق مختلف کشور راه اندازی گردیده وبه خصوص زندانهای مخوف دره سنگلاخت که سالانه ده ها انسان بی گناه در آنها به شکل بسیار فجیع وغیرانسانی به قتل می رسند، اقدام نمایند.


ب: من عاجزانه از نیروهای بین المللی کمک به امنیت وسازمانهای حقوق بشری از جمله کمسیون مستقل حقوق بشر افغانستان تقاضامندم که هرچه زود تر تحقیقات خویش را در باره زندانهای شخصی شیخ آصف محسنی وسید حسین انوری در دل کوهها در دره سنگلاخت شروع نموده واز دولت افغانستان بخواهند تا به زودترین فرصت این زندانها را بسته و صاحبان آنرا به عنوان جنایت کاران جنگی و سازماندهی بزرگترین جرایم ضد بشری در کشور، به پای میز محاکمه بکشاند.

دوم: پیام من برای مردم غرب کابل؛ به مردم عزیزم در غرب کابل باید بگویم که اوف برشما! چطور شما با وجود اینکه هنوز از افشار خون میریزد وهنوز کودکان یتیم افشار با چشمان اشک آلود در ماتم نشسته اند، در حالیکه میدانستید که سید حسین انوری یکی از سازماندهنده گان حمله به افشار وقتل عام مردم هزاره بود ودر حالی که میدانید که سید حسین انوری یک تروریست تمام عیّارویک دشمن سرسخت مردم هزاره است وشخصیت های چون، غلام نبی مشتاق، استاد صادقی نیلی، ابراهیم محقق، استاد محمد امین، عیسی غرجستانی، آقای مسلمی وصد ها جوان دیگر هزاره را به قتل رسانده است واو بود که در فاجعه افشار بعد از قتل عام مردم هزاره، به افرادش دستورداد سرهای جوانان وسینه های زنان را جدا کنند وبه پایه های برق آویزان کنند.


شما حتمن سینه بریده شده ی زنان هزاره در افشار وآویزان شدنش به پایه های برق را از یاد نبرده اید، شما حتمن به یاد دارید چی کسانی در پیشانی سرهای بریده شده ی مردم هزاره در افشاری با کمال بی شرمی یاد گاری خودرا نوشته بودند. ولی به سید حسین انوری این قاتل خونخوار وکسی که پرونده اش مالامال خیانت وترور است؛ رای دادید تا او با زیرپا کردن خونهای به ناحق ریخته شده ی افشار بار دیگر برشما حکم براند وشمارا خوارج وواجب القتل.

با این همه شناخت سید حسین انوری با تمام پرونده های خیانت، با رای شما مردم به پارلمان رفت درحالیکه شخصیت چون استاد کاظم یزدانی که تمام عمر خودرا صرف نوشتن درد های شما مردم نموده است، مورد بی توجهی کامل شما قرار گرفت وهیچ هزاره ی به او رای نداد. باید بگویم این همه درد است یک درد بزرگ.

با تشکر ازشما آقای مسلیم فهمیمی وآقای شریفی. تشکر از شما.

۲۱ آذر ۱۳۸۹

گفتگو با خبرنگاری که تا پای مرگ رفت


مصاحبه ی اختصاصی با مسلیم فهیمی خبرنگار افشاگر افغانستانی


مقدمه: چنانچه در نوشته ی قبلی یا د آور شده بودم، مسلیم فهیمی، سردبیر روزنامه ی صدای هریوا در هرات، درسال 1386 هجری شمسی، ازطرف عمال ایران به بهانه ی کانفرانسی درمورد وضعیت جاری افغانستان، درشهر قم ایران دعوت شده بود، توسط نیروی اطلاعات ایران دستگیر وروانه ی زندان شد، فهیمی پس از شکنجه های فراوان در بازداشگاه های نیروی اطلاعات ایران، به جرم، " توهین به مقد سات اسلامی وعلما، توهین به نظام جمهوری اسلامی وفعالیت در جهت تشویش افکارعامه و تخریب سیاست های ایران در منطقه" در داد سرای ویژه روحانیت به زندان وپنجاه ضرب شلاق محکوم گردید. درآن زمان سفارت افغانستان در تهران نیز کاری برای رهایی آقای فهیمی ویا جاری نشدن 50 ضرب شلاق، نکرد ودر داخل کشور هم کسانی که از قضیه آگاه بودند سکوت کردند وحتا این موضوع در رسانه های افغانستان بازتاب نیافت.
او که با هماهنگی کامل شیخ آصف محسنی، شهناز همتی وکیل هرات در پارلمان ، احمد جبرییلی نماینده هرات در پارلمان، سیدحسین انوری والی آنوقت هرات، سید عالمی بلخی نماینده مردم کابل در پارلمان، سید محمد علی جاوید نماینده مردم بلخ در پارلمان وده ها تن دیگر در دستگاه حکومت افغانستان به دست نیروهای اطلاعات داده شده بود، تا هنوز ازاثر شکنجه در بازداشت گاه های ایران رنج می برد، بازداشت گاه های که در بالای در ورودی اش نوشته اند، " اینجا خدایی وجود ندارد".
فهیمی پس از این گذشتاندن این بی عدالتی ها به کابل پایتخت کشورش باز گشت ودر آنجا در شبکه تلویزیونی امروز، به عنوان خبرنگار وبرنامه ساز شروع به کار کرد، کارهای او درکابل ودر زیرسایه حکومت کرزی در حقیقت بازی با مرگ بود زیرا در آنجا خبرنگاران از سوی افراد زور مند و کارمندان بلند رتبه ی دولتی همیشه مورد تهدید قرار میگیرند و وادار به سانسور"1".درزمان حاکمیت رییس جمهور کرزی افغانستان به یکی از خطرناکترین مکان ها برای خبرنگاران است و علاوه بر جنایتکاران طالب، نهادهای مختلف دولتی نیز از دشمنان آزادی بیان محسوب می شوند، ازسال 2002 تا حال 24 خبرنگار وفعال حقوق بشر در افغانستان به اشکال مرموزی به قتل رسیده است ودولت حامد کرزی تاهنوز، هیچ یک از عاملین این قتل هارا دستگیر نکرده است.

مسلیم فهیمی با شروع کارش در تلویزیون امروز، پس از افشای جنایت های سید حسین انوری، شیخ آصف محسنی، احمد جبرییلی، شهناز همتی، سید محمد علی جاوید، سید حسین عالمی بلخی وده هاتن دیگر که با پولهای سپاه محمد ایران در افغانستان فعالیت دارند، از طرف شیخ آصف محسنی مرتد خوانده شده وحکم اعدامش صادر شد. اما فهیمی بدون هراس از پروپاگند های شیخ قندهاری، افشاگری های خودرا ادامه داد، او به عنوان مجری برنامه " عبور از خط" در تلویزیون امروز که بعدا توسط دولت مسدود گردید، پرده از رازها وجنایت هایی برداشت که هیچ کسی انتظار شنیدنش را نداشت. او درباره این برنامه میگوید: "من مسئولیت خود میدانستم تا مردم را از آنچه در حق شان انجام شده وآنها نمیدانستند، آگاه سازم، میدانستم که با افشای چنین جنایت های عظیم سرنوشت خوبی نخواهم داشت ولی من با احساس مسئولیت در برابر مردم وجامعه ام همه ی پیش آمد ها را از قبل پذیرفته بودم".
از مسلیم فهیمی پرسیدم: می شود در باره تهدید های که پس از افشاگری هایتان در تلویزیون امروز شروع شد، جزئیات بیشتری ارائه کنید؟

مسلیم فهیمی: بلی چنانچه قبلا هم گفتم، مشکل من زمانی شروع شد که در روزنامه صدای هریوا از دست درازی های ایران در افغانستان ونوکران سپاه محمد در پارلمان وبدنه دولت افغانستان نوشتم. از آنجا بود که من در مقابل یک دولت قرار گرفتم، دولت جمهوری اسلامی ایران، دولتی که بیش از دهه است که در افغانستان سرمایه گزاری کرده است و توانسته است حتا در دفتر ریاست جمهوری افغانستان نیز دست داشته باشد. دولتی که فعلا هرچه بخواهد می تواند از طریق عمال خود در افغانستان انجام دهد.
باید بگویم، اول جمهوری اسلامی ایران، از ترس که نسبت به افشای کارهایش در افغانستان داشت، علیه من دست به کار شد وکوشش کرد مرا خاموش کند. آنها از طریق افرادش در دستگاه حکومت وپارلمان افغانستان من را تحت فشار قرار داد تا نتوانم، جنایت های آنان را توسط نوکران شان در افغانستان افشا کنم، یعنی من قبل از پرداختن به قضیه شیخ آصف محسنی، سید حسین انوری ودیگران، تحت فشار بودم که نمونه آن را قبلا گفتم که چگونه وبا برنامه ریزی چی کسانی، ایران مرا در دام انداخت، زندان کرد وشلاق زد. این یک طرف قضیه است وبعدا مسئله شیخ آصف محسنی، سید حسین انوری ودیگران، طرف دیگر قضیه.
س : درکابل تهدیدها چگونه بود و به علاوه شیخ آصف محسنی وسید حسین انوری، از طرف کسان دیگری هم مورد تهدید قرار گرفتید؟
ج : وقتی من به کابل آمدم موضوع دستگیرشدن، زندان وشکنجه شدنم را درایران واینکه چی کسانی در قضیه به دام انداختنم دست داشتند را با خیلی ها در کابل صحبت کردم. من دراین باره با کریم خلیلی ومحمد محقق که به عنوان رهبران سیاسی جامعه هزاره محسوب می شوند ومن هم از همان تبار هستم نیز درمیان گذاشتم ویاد آور شدم که ممکن است دستهای ایران دراینجا هم من را آرام نگذارد. ولی هیچ کسی در آن زمان متاسفانه به من وحرف هایم توجه نکرد.

بعد از این قضیه وقتی من در تلویزیون امروز مشغول گردیدم، خواستم این موضوعات را با همه ی مردم افغانستان درمیان بگذارم وآنان را از این قضیه آگاه کنم، برای توضیح بیشتر این قضیه لازم بود جنایت های گذشته این آدمها نیز افشاگردد. این بود که من با تصمیمی که گرفته بودم بنا به ضرورت جامعه، در مورد نوکران ایران وجنایت های گذشته ی آنها درکشوربه مردم آگاهی دادم. وقتی من اولین مصاحبه ام را با تلویزیون امروز انجام دادم، با واکنش شدید محسنی روبرو شدم وتلویزیون تمدن که توسط سپاه محمد ایران راه اندازی و اداره می شود روبرو گردیدم. واکنش که با خشم وزور مطرح می شد نه منطق، من چندین بار خواستم که اگر شما دراین باره میخواهید سند دارید که ادعای من درست نیست، بیایید دریک میز گرد باهم دیگر صحبت میکنیم، بیایید باهم از روش منطق وگفتگو استفاده کنیم نه از خشم وزور.
من گفتم: ما در عصری زندگی می‎کنیم که این عصر عصر خشونت زدایست، دیگر خشونت‎ها تمام شده و ما می‎رویم به سوی یک جامعه مدنی ما باید بیاموزیم که زندگی مدنی چیست؟ و به تعبیر دیگر ما از منطق قدرت به سوی قدرت منطق در حرکت هستیم ولی آنها با خشونت تمام، ما را مورد حمله قرار داده ومن را کفر گویی وتوهین به مقدسات اسلامی متهم کردند.

من در جواب آنها همیشه می گفتم که اگر اسلام ویا نماینده ی دین اسلام وخدا در روی زمین شیخ آصف محسنی است، ادعای شما برجاست وگرنه من افشاکردن اینکه شیخ آصف محسنی درسن 65 سالگلی به یک دختر دوازده ساله تجاوز کرده است، با هیچ منطقی توهین به اسلام محسوب نمیشود.

س : این کارشما و جبهه گیری آقای محسنی دربرابر تان وربط دادن این موضوع به دین اسلام چه تاثیری درمیان مردم داشت؟
ج : چرا تاثیر زیادی در بین مردم داشت، ببینید اول باید بگویم که متاسفانه چنانچه شاهد هستیم نظر به جامعه سنتی وبی سواد ی که داریم در طول تاریخ هرحرکت عدالت خواهانه در کشور، با شمشیر دین قطع شده است. چون جامعه آگاه نیست ودرک نمیکند ولو اگر یک حرکت به نفع جامعه باشد، فقط لازم است حریفت بگوید این کار مخالف دین است، درآن زمان صد ها تن درگوشه وکنار، برای کشتنت آماده می شوند. دراین قضیه هم وقتی شیخ آصف قندهاری ودار ودسته ی ایران نتوانستد از در منطق قضیه را پاسخ گو باشند، به سلاح دین روی آوردند وشیخ آصف با حضور در یک برنامه تلویزیون تمدن، من را ملحد، کافر ومرتد خواند، پس ازآن تلویزیون تمدن همه روزه با پخش برنامه های مردم را علیه من تحریک می کرد و قتل من را به جرم اهانت به دین وعلمای دینی، واجب می خواند. این بود که این روند برروی خیلی از آدمهای های احساساتی وبی سواد تاثیر گذاشت وآنها علیه من موضع گرفتند.


طرفداران محسنی با جمع کردن عده ی از آدمها ی بی سواد واحساساتی تظاهراتی را در کابل راه انداختند ودر آن تظاهرات شعار دادند که هرکس مرا بکشد غازی محسوب می شود. آنها همچنان از طریق شب نامه های که در کابل ودیگر ولایات پخش کردند، برای کشتن من جایزه تعیین کردند و علیه من جهاد اعلان کردند. علاوه براین سید حسین انوری، شخصا گروهی را برای ترور من در کابل بسیج کرد. کار طرفداران شیخ آصف محسنی وسید حسین انوری، به جایی رسید که من دیگر در هیچ جایی آزادانه گشت وگذار نمیتوانستم زیرا خیلی کسانی بودند که بنابه تحریک شیخ آصف وسید حسین انوری، دنبال من میگشتند تا من گیر بیاورند وبکشند تا غازی شوند، خلاصه کابل برایم به یک زندان تبدیل شده بود.

س : وقتی با این همه تهدید ها روبرو شده بودید وطبق گفته خودتان هردقیقه ممکن بود کشته شوید، آیا مسئولین امنیتی وپلیس با شما همکاری داشتند؟
ج : متاسفانه ارگانهای امنیتی کشور نه تنها با من کمک نکردند، بلکه نزدیکان سید حسین انوری که در وزارت داخله و امنیت ملی هستند، وقتی من را شناختند شروع به تهدید و توهین کردند. من به همه ی ارگانهای دولتی مراجعه کردم وبا توضیح وضعیتم، از آنها کمک خواستم، آنها از همه ماجرا خبرداشتند ومیدانستند که هردقیقه ممکن است من توسط طرفداران محسنی وافراد سید حسین انوری ترور شوم ولی هیچ کاری نکردند، تنها کار پلیس این بود که به من چند شماره تلفن دادند وگفتند هرزمانی که سرت حمله شد ما را در جریان قرار بده، این کارآنها درآن شرایط یک کار مسخره بود، چون آنها درک میکردند که وقتی کسی به من حمله کند، به من مجال تلفون کردن را نخواهد داد. متاسفانه این برخورد نیروهای امینتی تنها بامن صورت نگرفته بلکه در همه ی موارد وبا همه افراد که زندگی شان در خطر است، نیروهای امینتی چنین برخوردی داشته اند ودارند. این یک ضعف در رهبری حکومت وشخص وزیر داخله وریاست امنیت ملی است. اگر آنها متوجه چنین عملکردهای نیروهای امنیتی می شدند شاید از خیلی از جنایات سازماندهی شده در کابل وولایات جلوگیری می گردید.س : رسانه ها، سازمانهای مدافع خبرنگاران، کمیسیون مستقل حقوق بشر وجامعه ی مدنی افغانستان ازاین قضیه آگاهی داشتند واگر آگاهی داشتند، آنها کدام کمکی با شما کردند؟

ج : بلی تمام ارگانهای که خودرا مدافع حقوق بشر میدانند اعم از داخلی وخارجی ودفتر سازمان ملل متحد درکابل ازقضیه من خبرداشتند وبه خوبی میدانستند که من در چه وضعیتی بسر می برم ولی همگی در سکوت مطلق قرارگرفته بودند وهیچ کاری نکردند، کسانی که به نام مدافع حقوق خبرنگاران درکابل فعالیت می کنند ومن دوستانی هم در این موسسات داشتم ولی حتا یک حرفی هم در این باره نگفتند. این سکوت مطلق رسانه های کشور وموسسات حقوق بشر ی مستقر در کابل برایم واقعن سوال برانگیز بود. من وقتی با این همه سکوت وبی تفاوتی رو برو شدم، از افغانستان بیرون شدم وبه شهر کویته ی پاکستان رفتم. چون فکر میکردم آنجا شاید جای امنی برایم باشد ولی پس از چند روز اقامت در شهر کویته پاکستان، کسی به نام میرحسین در روز روشن وقتی با جمعی از دوستانم در شهر قدم میزدم، به من حمله کرد ومیخواست من را بکشد. خوشبختانه در آن روز گلوله های را که میرحسین به طرفم شلیک کرد، به من اصابت نکرد ومن زنده ماندم.

س : شما از کسی که در شهر کویته ی پاکستان به شما حمله کرده بود، نام گرفتید آیا ایشان را می شناختید وآیا حمله ی ایشان ربطی به کارهای شما در افغانستان داشت ویا کدام مسئله ی دیگری دربین بود؟
ج : من شناختی از ایشان نداشتم ولی پس ازآنکه ایشان به من حمله کرد، دوستان واقوام که در آنجا بودند، ایشان را شناسایی ودستگیر کردند. او جوانی بود از ولایت میدان افغانستان که بعدا از کرده خود پشیمان شد وازمن در حضور ریش سفیدان قوم د رکویته معذرت خواهی کرد وگفت که از طرف سید حسین انوری برای ترورشما موظف شده بودم. او درحضور مردم گفت که من قرار بود چند روز پیش شما را بکشم ولی فرصت برابر نمیشد. وقتی به شما حمله کردم مطمئن بودم که شمار ا خواهم کشت ولی اینکه زندگی شانس دیگری به شما داد وگلوله های من به خطا رفت این یک معجزه است. خلاصه من پس از چند روز متوجه شدم که شهر کویته برایم خطر ناک تر ازکابل است لذا با بعضی از شخصیت های با نفوذ در کابل در تماس شدم واز آنها دوباره تقاضای کمک کردم وپس ازآنکه چندتن از آنها به من قول کمک داد وگفت که با موظفین امنیت ملی صحبت کرده اند واگر برگردی امنیت تضمین است، من دوباره به کابل برگشتم.

ادامه دارد...

پانوشت:
"1" کامران میرهزار سردبیر کابل سایت کابل پرس ویکی از خبرنگارانی که عملا با سانسور شدید در افغانستان رو برو بوده است در کتابی زیر عنوان" سانسور" با نگاه ویژه به این پدیده در زمان حکومت حامد کرزی چنین می نویسد:" سانسور معمولا در کشورھای جھان سومی بوسیلھ ی دولت ھا اعمال می شود و یا در کشوری مانند افغانستان کھ بافت یکسانی ندارد، بوسیلھ ی نھادھای دیگر نیز. در پایتخت افغانستان دولت بر سر اقتدار است و در جنوب و شرق طالبان و بھ ھمین شکل در پاره ھای مختلف افغانستان، فرماندھان نظامی، جنگ سالاران، قاچاقچیان مواد مخدر، والیانی کھ بر اثر امتیاز گیری گماشتھ شده اند و یا کسانی که با استفاده از ابزار دین بھ کنترل جامعھ دست می زنند و یا نیروھای بین المللی کھ خود یکی از عوامل مھم سانسور در این کشور می باشند."

۲۰ آذر ۱۳۸۹

سرنوشت نا معلوم پناهجویان افغان در یونان


این گزارش در بخش فارسی بی بی سی
صدها تن از پناهجویان افغان اخیرا به علت بی توجهی دولت یونان به آنها، با برپایی اردوگاهی درمقابل پارلمان این کشور در شهر آتن، تحصن کرده اند. این تعداد از پناهجویان که سالهاست در یونان زندگی کرده اند، می گویند که دولت یونان حقوق بشر را در مورد آنان نادیده گرفته است.
پناهجویان افغان مدعی اند که پس از سالها اشتغال و دادن مالیات به کشور یونان هنوز به در خواست های پناهندگی آنها رسیدگی نشده و دولت یونان فقط برگه های اقامت کوتاه مدت به آنها داده که آنهم نیاز به تمدید ماهوار دارد.
این پناهجویان با انتشار نامه از کمیساریای عالی سازمان ملل متحد، خواهان رسیده گی به وضعیت خود در یونان شده اند.
دراین نامه آمده است؛ ما از ترس مرگ و برای حفظ جان خود از افغانستان فرار کرده ایم اما اینجا و دریک کشور اروپایی، با یک مرگ تدریجی مواجه شده ایم، ما از بهداشت ودرمان محروم هستیم و کودکان ما حق رفتن به مدرسه را ندارد.
نایل شکوری، سخنگوی موسسه نور در شهر آتن که با پناهجویان همکاری می کند، می گوید عده ای از این معترضان، از بیش از ده سال پیش منتظر بررسی درخواست پناهندگی خود و دریافت پاسخی از سوی دولت یونان هستند.
پناهجویان معترض می گویند، اگر در خواست آنها برای بررسی پرونده هایشان از سوی دولت یونان پذیرفته نشود، آنها به اعتراضات خود ادامه داده ولب های شان را خواهند دوخت.
ابوذر جلالی یکی از این پناهجویان می گوید، سالها ست که ما از بی سرنوشتی مطلق رنج برده ایم و حقوق ما پایمال شده است. ما این بار اینجا جمع شده ایم تا به این وضع پایان دهیم و مثل انسانهای دیگر آرام زندگی کنیم.
دربیرون از اردوگاه برپا شده، توسط پناهجویان، وضعیت کنونی افغانستان به تصویر کشیده شده است. جنگ، ترور وخفقان، تصویرهایی از حملات انتحاری طالبان و قربانی شدن غیر نظامیان درجنگ.
در این تابلوها، افغانستان، جهنم روی زمین خوانده شده است. در پلاکارد هایی که دراین محل دیده می شوند، خطاب به کشور های اروپایی گفته شده است؛ ما با بلایی، روبرو هستیم که جامعه جهانی درطول هشت سال با قدرتی که دارد؛ نتوانسته بر آن پیروزشود.
افزایش روز افزون 
اعتراض این عده از پناهجویان افغان در حالی صورت می گیرد که صد ها تن دیگر در ماه های اخیر به یونان رسیده و در وضعیت بسیار نگران کننده ای در پارکها ومحوطه ای کلیسا ها زندگی می کنند. آنها متظرند، تا به شکل غیرقانونی خود را به کشورهای دیگر اروپایی برسانند.
پارک الکساندرا در مرکز آتن جایی است که دراین شبهای سرد تعداد زیادی ازفامیل های پناهجوی افغان را در خود جا داده است. کودکان این پناهجویان به دلیل نبودن غذای کافی به سوء تغذیه مبتلا شده اند. هرروز که می گذرد وهوا سردتر می شود این کودکان با وضعیت خطرناک تری مواجه می شوند.
خانم فرزانه که با شوهر و چهار فرزندش ازولایت قندهار فرار کرده و مدت سه ماه است به یونان رسیده، در پارک الکساندرا زندگی می کند، می گوید؛ جنگ های مداوم و قوت گرفتن روز افزون طالبان خیلی از مردم افغانستان را مجبور به مهاجرت کرده است.
او می افزاید در منطقه ما اکثر کسانی که با دولت و موسسات خارجی کار کرده اند، حالا در فکر فرار از افغانستان هستند، زیرا طوری که دیده می شود، تلاشهای زیادی برای صلح با طالبان و برگرداندن آنها به قدرت در جریان است و این مایه نگرانی مردمی شده است که تجربه تلخی از زمان حاکمیت طالبان دارند.
خانم فرزانه که چندین سال، با یک موسسه خارجی کار کرده است، می گوید؛ چندین بار از طرف گروه طالبان تهدید به مرگ شده است ولی این تهدید ها در سال جاری شدت یافته و او را مجبور به ترک کشورش کرده است.
در یونان نظربه آماری که درسال 2009 توسط وزارت داخله این کشور منتشر شده است، مشخصات نزدیک به چهل هزار پناهجوی افغان ثبت شده اند. از این میان دولت یونان فقط برای 250 نفر از آنها اوراق پناهندگی صادر کرده است و برای بقیه گفته شده که بعد از ختم اقامت کوتاه مدت، یونان را ترک کنند.
کمیساریای عالی سازمان ملل سازمان ملل متحد نیز وضعیت پناهجویان در یونان را یک بحران انسانی خوانده وگفته است نباید در یک کشوراروپایی چنین شرایطی وجود داشته باشد. کمیسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا نیزاز نقض تعهدات بین المللی توسط دولت یونان شدیدا انتقاد کرده است.

۱۹ آذر ۱۳۸۹

افشاگری یک خبرنگار او را به مرگ محکوم ساخت


چندی پیش شنیدم که آقای مسلیم فهیمی، خبرنگار ونویسنده افغانستانی که بنا به افشا گری هایش در رابطه با شیخ آصف محسنی قندهاری وسید حسین انوری، ازطرف شیخ آصف قندهاری مرتد شناخته شده وبه اعدام محکوم شده است، پس ازآن بلافاصله خبر رسید که مسلم فهیمی در کابل اختطاف شد. درآن زمان هرچند کوشش کردم هیچ کسی از فهیمی حرفی نزد، شاید هم کسی نمیخواست با حرف زدنش، در جمع دوستان مسلیم فهیمی قرار بگیرد ومورد خشم خدا ونماینده اش محسنی قندهاری. فهیمی لادرک شد به خاطر اینکه از حق گفته بود، اختطاف شد به خاطر که از چندین جنایت سازمان یافته پرده برداشته بود، خاموش شد به خاطر که از حقوق وهویت مردمی دفاع کرده بود که همیشه رانده ی تاریخ بوده اند.

چگونگی ماجرا:
مسلیم فهیمی سردبیر روزنامه صدای هریوا در ولایت هرات بود، او با احساس صداقت وفداکاری در برابر مردم افغانستان، از رازهای نهانی که سالهای سال است، از خطوط مرزی ایران، وارد کشور می شود ودر بسیاری از موارد شهروندان افغانستان قربانی این راز می شوند، سخن گفت. او خطوط ارتباطی را که سالهاست از خون واستخوان مردم افغانستان تغذیه نموده وبه نفع اجانب در کشور، صدها انسان آزاده ووطن دوست را نابود کرده است؛ شناساسی وافشاکرد. افشاگری که خیلی از به اصطلاح روشنفکران واهل قلم کشور تاهنوز جرئت نوشتن وگفتن آنرا به خود نداده اند. مسلیم فهیمی با جمعی از خبرنگاران متعهد کشور، در سال 1385 هجری شمسی در شهر هرات پس از راه اندازی روزنامه صدای هریوا کوشیدند، مردم افغانستان متوجه سازند که برعلاوه بلاهای که از خطوط مرزیِ جنوبیِ وارد کشور گردیده وهمه روزه شهرها ی کشور را باخون شهروندانش رنگین می سازد، هیولاهای دیگری نیز هستند که مرموزانه از نقاط جنوب غربی، مردم کشور را هدف قرار میدهند. خبرنگاران روزنامه ی هریوا در آن زمان، از عمال سپاه محمد وسرویس اطلاعاتی ایران در مقالات تحقیقاتی شان نام بردند. کسانی که با وجود هزاران خیانت به مردم وکشور افغانستان، برای منافع ایران در کشور، تاهنوز هم از قدرت زیادی در دستگاه قوه ی اجرایه کشور وحتا پارلمان برخورداراند.

افشاگری ها:
روزنامه  صدای هریوا 1385
شیخ آصف محسنی، شهناز همتی وکیل هرات در پارلمان ، احمد جبرییلی نماینده هرات در پارلمان، سیدحسین انوری والی آنوقت هرات، سید عالمی بلخی نماینده مردم کابل در پارلمان، سید محمد علی جاوید نماینده مردم بلخ در پارلمان وده ها تن دیگر در دستگاه حکومت افغانستان، بطور مستقیم از دولت ایران وسپاه محمد پول در یافت می کنند، تا از منافع جمهوری اسلامی ایران در کشور دفاع نمایند. آنان درخیلی از موارد که منافع ایران در خطرباشد عده ی از مردم بیکار وفقیر را با دادن پول ووعده ونویدهایی دیگر، به شورش تشویق نموده ودست به آشوب وفتنه می زنند.
برعلاوه ی این افشاگری که ریسک بزرگی را متوجه آقای فهیمی کرد، او از مرگ مرموز قومندان غلام نبی مشتاق یکی از فرماندهان حزب حرکت اسلامی به رهبری شیف آصف محسنی پرده برداشت.

فهیمی دراین باره نوشته بود: مرحوم مشتاق یکی از آزاد مردان جهاد ومقاومت علیه اشغالگران شوروی، خواهری داشت دوازده ساله، که پس از مهاجرت به اسلام آباد پاکستان، خواهرش را به خانه محسنی برد تا همراه با فامیل شیخ زندگی کند وهم از شیخ آصف محسنی خواست تا به او احکام اسلامی را تدریس نماید. مشتاق پس ازآنکه وعده حفاظت از خواهرش را از محسنی به عنوان عالم دینی ورهبر حزبش دریافت کرد ومطمئن شد که خواهر نابالغش سرپناهی یافته است، به کشورباز گشت تا درصف دیگرمجاهدان برای آزادی کشورش بجنگد، ولی از این اطمینان شهید مشتاق دیری نگذشته بود، که خبررسید خواهرش در سن دوازده سالگی از طرف آیته الله محسنی مورد تجاوز جنسی قرار گرفته وحامله شده است. نظر به حرفهای همسنگران شهید مشتاق، ایشان از این پیشامد بسیار خشمگین گردیده واعتراض شدیدش را به محسنی فرستاد.

محسنی، با دریافت نامه ی اعتراض آمیز شهید مشتاق، ازترس پراگنده شدن این خبر دربین مردم، تصمیم گرفت، اورا از جلوی خودش بردارد. شیخ محسنی در آن زمان همچنان خواهر نابالغ شهید مشتاق را به عقد خویش درآورد وپس از آن به سید حسین انوری مسئولین عملیاتهای ترور در حزب حرکت" شرطه الخمیس" دستور داد، مشتاق را برای همیشه خاموش کند. این بود که شهید مشتاق در جبهه میدان، هنگامی که در یک عملیات چریکی علیه سربازان روس شرکت نموده بود، از پشت سر مورد اصابت گلوله قرار گرفت وداغ تجاوز به خواهر نابالغش را باخود به گور برد. خواهر شهید مشتاق تا هنوز به جبر وزور در خانه شیخ آصف محسنی زندگی میکند وهرروز توسط شیخ پیر مورد تجاوز قرار میگیرد، زیرا وقتی که دریک زندگی زناشویی رضایت وجود نداشته باشد از نگاه قوانین بین المللی رقابت جنسی یک تجاوز آشکار محسوب می گردد وقوانین اسلامی نیز ازدواج اجباری را کاملا منع کرده است.

علاوه براین، مسلیم فهیمی در باره خیانت ایران نیز نوشته های را در روزنامه صدای هریوا نشر کرد، درتابستان سال 1385 طوریکه شاهد بودید، دولت جمهوری اسلامی ایران در یک اقدام غیر انسانی هزاران پناهجوی افغانستانی را، جمع آوری کرد وپس از آزار وشکنجه فراوان از کشورش رد مرز نمود، نیروهای انتظامی ایران همچنان درهمین عملیات چندین تن از پناهجویان را که در کارهای ساختمانی مصروف بودند از ساختمان ها به پایین انداختند وبه جرم افغانستانی بودن تکه تکه کردند. درهمان زمان بود که تظاهرات های در شهرهای مختلف افغانستان علیه این برخورد غیرانسانی دولت ایران رخ داد ووزارت خارجه را مجبور به واکنش علیه دولت ایران ساخت. ولی ایران که ازقوه ی خوبی در پارلمان کشوربرخوردار بود نه تنها ازاین اقدام خود از مردم افغانستان معذرت خواهی نکرد، بلکه درهمان روزهای که هردقیقه جنازه های پناهجویان از مرز اسلام قلعه وارد کشور می شد، یونس قانونی وتیم طرفدار ایران درپارلمان حتا به وزیر خارجه آنوقت که علیه دولت ایران موضوع گیری کرده بود، رای عدم اعتماد داد، تا این جنایت ایران، به خاموشی سپرده شود. درآن زمان تنها روزنامه ی داخلی، که اخبار جنایات حکومت ایران علیه پناهجویان افغانستانی را با جزئیاتش بطور مستند افشا می کرد، روزنامه ی هریوا بود وخبرنگاران متعهد چون مسلیم فهیمی.


از این ماجرا که گذشت، در خزان سال 1386 هجری خورشیدی، مسلیم فهیمی به عنوان سردبیر روزنامه صدای هریوا، دریک کانفرانسی که ازطرف عده از روحانیون حوزه علمیه قم راه اندازی شده بود، به ایران دعوت شد تا در مورد وضعیت افغانستان در آن کانفرانس سخنرانی کند، آقای فهیمی بی خبر از اینکه نوکران ایران تصمیم نابودی اش را گرفته است، این دعوت را قبول نموده ودر کانفرانس شرکت نمود، اما عوامل نفوذی ایران که به دام انداختن اورا طرح ریزی نموده بود، پس از ختم کانفرانس او را رسما به نیروهای اطلاعاتی ایران تسلیم نمودند.
مسلیم فهیمی دراین باره می گوید: وقتی سخنرانی ام تمام شد با عده ی از تدارک دهنده گان برنامه از محفل خارج شدم وبه محض خروج از صالون با نیروهای اطلاعات ایران مواجه گردیدم، آنها مرا دست بند زدند وبه داخل موتری انداختند، کسانی که در برنامه من را دعوت کرده بودند، فقط نظاره گر ما جرا بودند وهیچ حرفی نگفتند، آنها به عنوان هموطنانم، حتا از مامورین اطلاعات ایران نپرسیدند که جرم ایشان چیست؟


فهیمی می افزاید که مامورین اطلاعات ایران من را با دستان بسته وچشمان پلاستر شده به باز داشتگاه ویژه ای انتقال دادند وفورا تحقیقات را ازمن شروع کردند. باز رس ایرانی در قدم اول تمام شماره های روزنامه ای هریوا را روی میز جلوی چشمانم گذاشت وبعد از آن گفت، خوب؛ جرم سنگینی را مرتکب شدی! " توهین به مقد سات اسلامی وعلما، توهین به نظام جمهوری اسلامی وفعالیت در جهت تشویش افکار عامه و تخریب سیاست های ایران در منطقه".
باز رس برایم گفت: بهتراست بدون اینکه ما متوسل به خشونت شویم، باید اتهامات را بپذیری وتمام افراد که در افغانستان در حلقه های همچنینی کار میکنند را برای ما معرفی کنی، بازرس میگفت ما همه چیز را میدانیم واز همه چیزآگاه هستیم، دراینجا فقط میخواهیم خودت نیز دراین رابطه اقرار کنی. ولی من حرفی برای گفتن نداشتم بدین لحاظ آنها مرا مدت سه هفته در بازداشتگاه های نیروی اطلاعات شکنجه دادند وبعد هم ازمن اقرار گرفتند که دیگر علیه شخصیت های چون؛ شیخ آصف محسنی، شهناز همتی، احمد جبرییلی، سیدحسین انوری، سید عالمی بلخی، سید محمد علی جاوید ودیگر علما وروحانیون، نه ایستم.
فهیمی میگوید؛ من در یک مظلومیت تاریخی قرار گرفته بودم، هیچ کسی نبود که ازمن خبری بگیرد، هیچ آدرس ومنبعی نبود که ازحق من به عنوان یک شهر وند افغانستان دفاع کند. آنها پس از سه هفته شکنجه، من را در یک دادگاهی به نام" داد سرای ویژه روحانیت" که بد تر از یک دادگاه نظامی بود به اتهامات که قبلا ذکر شد، محکوم کردند وبرایم 50 ضرب شلاق بریدند وروانه زندان کردند.

در این دادگاه من هیچ وکیلی نداشتم، فقط من بودم وقاضی، بعد آنها من را به زندان فرستادند، در زندان عده ی از دوستان ازمن خبرگیر شدند وبا کوشش های فراوان من را با قید ضمانت آزاد کردند ولی تاحکم نهایی دادگاه واجرای 50 ضرب شلاق، من را ممنوع الخروج قرار دادند.
فهیمی پس از ختم این ماجرا به افغانستان برگشت ودر رادیو تلویزیون امروز که بعدا به حکم رییس جمهور کرزی متوقف شد، شروع به کار کرد. او در تلویزیون امروز نیز به افشاگری هایش ادامه داد تا اینکه با فتوای شیخ آصف محسنی وپروپاگند های تلویزیون تمدن که نظر به اسناد های مختلف، مستقیما توسط سپاه محمد ایران، رهبری می شود، مرتد شناخته شد ودستور قتلش صادر گردید. مسلیم فهیمی در حالیکه حکم مرگش ازطرف شیخ آصف محسنی قندهاری صادر شده بود وکسانی زیادی برای کشتنش در کابل تشویق شده بود، بازهم آرام ننشست وبا راه اندازی هفته نامه پیک دید بان به فعالیتهای خبرنگاری اش ادامه داد.

مصاحبه اختصاصی با این خبرنگار جنجال آفرین و اسنادهای مربوط به پرونده اش به زودی  نشر خواهد شد.

۱۳ آذر ۱۳۸۹

مرگ پناهجویان افغانستانی در یونان و ایتالیا

سخنگوی گارد ساحلی بندر "انکونا" در ایتالیا، به خبرنگاران گفته است که دونفر از پناهجویان افغانستانی که دریک لاری باربری خودرا جاسازی نموده بودند؛ بعد ازظهر پنجشنبه دوم ماه دسامبر سال جاری، قبل از رسیدن کشتی حامل آنها به بندر انکونا (Ancona) در مرکز ایتالیا، در اثر نبود اکسیژن جانهای شانرا ازدست داده اند. گفته می شود این دو پناهجوی افغانستانی از شهر پاترای یونان برای رسیدن به ایتالیا توسط قاچاقبران درداخل صندوق آهنی، مخفی نموده بود ودهن صندوق هم به گفته پولیس قفل شده بوده، از این رو آنان پس ازختم اکسیژن داخل صندوق نتوانسته اند خودرا نجات دهند.





از سوی دیگرکاپیتان کشتی کروز، که این لاری حامل پناهجویان به ایتالیا حمل کرده است به خبرنگار روزنامه مانیفیست ایتالیا گفته است، که خدمه های کشتی فهمیده بودند که در داخل یکی از لاری ها احتمالا کسانی پنهان شده است، او افزوده است وقتی که یکی از خدمه های کشتی به من خبرداد که سروصداهایی درد ناکی را از داخل یکی از لاری ها شنیده است، من فوراً با گارد ساحلی ایتالیا درتماس شدم وموضوع را باآنها صحبت کردم ولی از گارد ساحلی ایتالیا پیام گرفتم که هروقت کشتی به بندر رسید، ما میتوانیم کامیونها را بازرسی کنیم؛ ازاینرو چون ما فاصله دوساعتی، با بندر داشتیم وازطرف دیگر امکانات بازرسی لاری ها را نداشتیم، نتوانستیم این جوانان پناهجو را از مرگ نجات دهیم.

ساعت پیش در تماس تلفونی که با آقای" Gilberti Mastromatteo " خبرنگار روزنامه مانیفیست داشتم، چگونگی موضوع را از وی جویا شدم. آقای گیلبرتو که باهمین کشتی از پاترا به ایتالیا آمده است می گوید: این دوپناهجو، بین 15 تا 16 سال سن داشتند، ومن آنها را دو روز قبل از این حادثه، در یکی از پمپ بنزین های شهر پاترا دیده بودم که کوشش میکردند در یک کامیون خودرا مخفی سازند، او میگوید وقتی جنازه های این دونوجوان را در بندر "انکونا" دیدم، چشمانم را اشک گرفت ولحظاتی را به یاد آوردم که این جوانان با دیگر دوستانش در پاترا بودند وبا چه امیدی برای آمدن به اینسوی دریا، تلاش می کردند.

آقای گیلبرتو، همچنان می گوید که او مرگ یک پناهجوی دیگر را نیز درشهر پاترای یونان شاهد بوده است، او می گوید جوانی به نام سردار آغا که 24 سال عمر داشته است، هنگامی که خودرا دریکی از لاری های باربری مخفی نموده بود تا به ایتالیا برود، توسط راننده لاری، شناسایی گردید وراننده ی پس از آن، برای بیرون کردن سردار از موترش با تکه آهنی به این پناهجو حمله نموده و اورا لت وکوب کرده بود.

این حادثه به روز سه شنبه 24 نوامبر درخیابان Kanellopoulos شهر پاترا در مسیر بند "ایگو مونیتزیا" رخ داده است وتعداد زیادی از پناهجویان شاهد این ماجرا بوده اند. آقای گیلبرتو می افزاید که قبل از این حاد ثه مصاحبه ی با این نوجوان افغانستانی داشته است واز او عکسی هم گرفته است. سردار پس آنکه توسط راننده به شدت مجروح گردید، با در خواست کمک دوستانش، نیروهای پلیس به محل آمدند واورا به بیمارستان دانشگاه Rion انتقال دادند. سردار در این بیمارستان، ساعت چهارونیم بعد ازظهر جان سپرد، اما راننده کامیون پس از یک ساعت بازجویی توسط پلیس پاترا آزاد شد.

شرح ماجرای مرگ این پناهجوی افغانستانی را پس از مصاحبه با مامورین پلیس بندر پاترا دراینجا نشر خواهیم کرد.

۱۱ آذر ۱۳۸۹

شهروندان افغانستان در ایران دسته دسته اعدام می شوند، حکومت افغانستان به عنوان مدافع حقوق شهروندان کشور، ساکت مانده است


در حالیکه سه هزاره شهروند افغانستان در ایران بدون داشتن وکیل مدافع به اعدام محکوم گردیده اند وهمه روزه دسته دسته اعدام می شوند، حکومت کرزی ویونس قانونی رییس پارلمان کشور، دراین باره سکوت اختیار کرده اند.
گرچند سال گذشته پس از اینکه وزارت خارجه با نشرگزارشی، محکوم شدن به اعدام، سه هزاره شهروند افغانستان درایران را " تکاندهنده خواند، سروصدا های برای دفاع از حقوق این افراد در کشور بلند گردید، اما یونس قانونی ریس پارلمان کنونی، که یک معامله گراست وازایران برای تامین منافع آن کشور همیشه پول دریافت می کند، اعدام آنها را حق مسلم ایران دانست وگفت این افراد مایه خجالت مردم افغانستان است.

رییس جمهور کرزی نیز که حتا "جیب خرجش" را از دولت ایران می گیرد وتعداد زیادی از نوکران ایران در چوکات حکومتش گماشته است تا برای تامین منافع ایران کار کنند دراین باره سکوت اختیار نموده است. رییس جمهور کرزی در سفراخیری که به ایران داشت درکابل به خبرنگاران گفته بود که ، در دیدارش با مقامات ایرانی در مورد وضعیت پناهجویان صحبت خواهد کرد اما وقتی به ایران رفت هیچ صحبتی از وضعیت پناهجویان به میان نیامد واو بار دیگر با فروختن حق مهاجرین افغانی به دولت ایران، با جیب های پراز یورو به کابل بازگشت.

حال سوال اینجاست که چرا موسسات حقوق بشری وجامعه مدنی کشور درمقابل این عمل وحشیانه ی ایران کاری نمی کنند؟

۵ آبان ۱۳۸۹

غزنی: تاوان عقب مانده گی قبیله را باید هزاره ها بپردازد


خبرنگار کابل پرس در کابل که نمیخواهد نامش فاش شود، میگوید؛ حامد کرزی شام دوشنبه سوم عقرب سال جاری، فضل احمد معنوی رییس کمسیون انتخاب وبعضی کارمندان این اداره را احضار نموده وبه آنان گفته است که او حضور 11 نماینده ی قوم هزاره از ولایت غزنی را که درانتخابات امسال به پارلمان راه یافته اند، به هیچ وجه قابل قبول نمیداند. کرزی به کمیسیون انتخابات دستور داده است تا کوشش کنند، نماینده های قوم پشتون را یا به شکل انتصابی به پارلمان بفرستند ویاهم باید انتخاب در غزنی ملغی اعلان گردد.

ولایت غزنی در پارلمان کشور 11 نفر سهم دارد وامسال این یازده تن همه مربوط به قوم هزاره اند. هزاره ها هشتاد فیصد نفوس ولایت غزنی را تشکیل میدهند اما بنا به فرهنگ فاشیزم قبیلوی همیشه درحاشیه رانده شده اند. امسال درانتخابات پارلمانی صدها حوزه ی رای دهی از طرف کمیسیون انتخابات منحل شد و ورقه های رای هم به اندازه ی کافی فرستاده نشد. درولایت غزنی، درمناطق پشتون نشین به خاطر تهدیدات طالبان یاهم انتخابات برگزار نشد ویاهم شرکت مردم درانتخابات خیلی کم رنگ بود. درولسوالی گیرو ولایت غزنی که کاملا پشتون نشین است فقط هشت نفر درانتخابات پارلمانی امسال رای داده اند. اما درمقابل در ولسوالی های هزاره نشین غزنی که ازنگاه امنیتی هیچ مشکلی وجود نداشت، دربسیاری از حوزه های رای گیری، دراولین ساعات شروع انتخابات ورقه های رای تمام شد طوریکه درولسوالی مالستان 5600 نفر از رای دادن محروم شدند. درولسوالی جاغوری چهارده هزار نفر به خاطر نبود ورقه رای دهی نتوانستند رای دهند ودر ولسوالی های ناهور، سرآب و خواجه عمری هم نزدیک به هفت هزار نفر از رای دادن باز ماندند. در ولسوالی قره باغ که نزدیک به شصت درصد نفوسش هزاره می باشد نیز انتخابات برگزار نشد ومردم درحوزه های رای دهی ازپیش تعیین شده تا ساعت چهار عصر منتظر ماندند.
ازسوی دیگر نظر به تهدید های امنیتی ، در مرکز ولایت غزنی نیز هزاره ها نتوانستند درانتخابات شرکت کنند. حالا کرزی میخواهد هزاره های غزنی را که به قیمت خون شان با وجود تهدید های امنیتی درانتخابات شرکت نموده وبه نماینده های دلخواه شان رای داده اند را قربانی دموکراسی ستیزی و وحشی گری قبیله اش نماید.
تاکنون یک نامزد انتخابات از مردم هزاره به شمول چندین تن از مردم عادی توسط تروریستان طالب در جریان انتخابات کشته شده اند. طالبان برخی از مسیرهای عبور و مرور و راه ها را بر مردم هزاره بسته و ضمن اخاذی، امنیت جانی آنان را با مشکل جدی مواجه کرده اند.
به نظر می رسد تاوان عقب مانده گی قبیله و حامیان طالبان را اکنون باید مردم هزاره بپردازند که در ده سال اخیر نشان داده اند در پروسه های دموکراتیک پیشتاز می باشند.

۱۰ مهر ۱۳۸۹

تقلب ادامه دارد


براساس گزارشهای رسیده ازنقاط مختلف افغانستان، تقلب های گسترده درجریان شمارش آرا و جا به جایی صندوق های رای هم چنان درمراکز شمارش آرا در ولایت های مختلف همچنان ادامه دارد.
یک کارمند کمیسیون انتخابات که نخواست نامش فاش شود به کابل پرس گفت: افراد زورمند با پیش نهاد پول به کارمندان این کمیسیون درمراکز ولایات مختلف افغانستان کوشش میکنند صندوق هایی را که از برگه های تقلبی رای پرشده درمراکز شمارش آرا جا به جا نموده ونتیجه را به نفع خود شان تغییر دهند. این کارمند کمیسیون انتخابات میگوید، هزاران برگه رای دهی توسط نامزدان زور مند در پاکستان به چاپ رسیده وبه افغانستان انتقال داده شده است وحال که شمارش مقدماتی آرا درمرکز ولایات ادامه دارد، این برگه ها به نفع شان خانه پری شده وآنها کوشش میکنند با پیشنهاد پول وتهدید کارمندان، ازاین طریق رای شان را افزایش دهند.

عکس از گتی ایمیج

این انتخابات درهمان ساعات اول پس ازبرگزارشدنش با تخلف وتقلب های گسترده ای همراه بود؛ بنیاد آزاد وعادلانه انتخابات افغانستان "فیفا" که با هفت هزار ناظر، از حدود شصت درصد مراکز رای دهی در سراسر افغانستان در روز انتخابات نظارت نموده، نزدیک به دوهزار مورد تخطی وتقلب را در سی وچهار ولایت افغانستان ثبت نموده است که درآن نیز ازتهدید زور مندان سخن رفته است. اما حکومت فاسد کرزی و ملا معنوی رییس کمیسیون انتخابات که پلان گذاران اکثر این تخطی ها وتقلب ها بودند، تا هنوز جواب قانع کننده ی برای مردم ندارند.
ملا معنوی قبل از برگزاری انتخابات پارلمانی دریک کانفرانس خبری درکابل گفته بود؛ انتخابات درتمام مناطق امن ونیمه امن بطور کامل برگزار خواهد شد ولی پس ازآن ده ها مرکز رای دهی درولایت ها وولسوالی های مناطق مرکزی افغانستان که ازجمله امن ترین مناطق کشور است؛ توسط ملا معنوی حذف گردید و در صدها مرکز رای دهی ورقه های رای به اندازه نصف رای دهنده نیز ارسال نشد. دراکثر ولسوالی های بامیان، وغزنی، ورقه های رای درهمان ساعات اولیه روز انتخابات تمام شد وتنهادر ولسوالی جاغوری ولایت غزنی نزدیک به 14000 تن از رای دادن محروم شدند ودر ولسوالی قره باغ که مردم تاساعت چهار بعد ازظهر در حوزه های اعلام شده ی رای دهی منتظر بودند، انتخابات برگزار نشد.
ازسوی دیگر، خبرهایی دریافت شده که حکایت ازمداخله حکومت کرزی درفرستادن نماینده های مناطق ناامن پشتون نشین، به صورت انتصابی در پارلمان دوم دارد. براساس این خبرها کرزی با مقامات مختلف داخلی وخارجی درحال چانه زنی برای فرستادن نماینده های انتصابی مناطق نا امن پشتون نشین در پارلمان است ولی درگفتگوهای اولیه که او با بعضی از دپلمات های خارجی دراین زمینه داشته ، نتوانسته موافقت آنها را بگیرد. کرزی اما، دراین میان به مردم این مناطق قول داده است تا نماینده های آنان را به هر صورت ممکن به پارلمان بفرستد. دراین خبرهای تایید نشده گفته میشود، حرف های چند روز پیش کرزی درمورد نگرانی از مداخله خارجی ها درانتخابات پارلمانی نیز ناشی ازمایوس شدنش، ازحمایت خارجی ها دراین زمینه بوده است.
دربیش از 9 ولسوالی افغانستان که اکثرا پشتون نشین هستند، انتخابات برگزار نشد ودر مناطق دیگر نیز نظر به تهدید های امنیتی اکثریت مردم درانتخابات شرکت نکردند. نتایج اولیه انتخابات درولایت غزنی نشان میدهد، که دراکثر ولسوالی پشتون نشین این ولایت، از 10 تا 200 نفر رای داده است که بااین حال نظر به رای دادن مردم در ولسوالی های غیر پشتون مردم با حضور گسترده ی درانتخابات شرکت نموده بودند.