۲۸ آذر ۱۳۸۹

بازخوانی جنایت ها "گفتگو با خبرنگاری که تا پای مرگ رفت"


مقدمه: فهیمی پس از اینکه از حمله در شهر کویته ی پاکستان جان سالم بدر برد، بنابه دعوت تنی چند از شخصیت های بانفوذ درکابل وقول تامین امنیتش، به کابل بازگشت وبا تاسیس هفته نامه ی پیک دیده بان، کارهای خبرنگاری اش را دوباره شروع کرد. او دراین هفته نامه، مطالبی را تحت عنوان "بازخوانی جنایتها" به نشر رساند که حکایت از جنایت های بی شمار سید حسین انوری وشیخ آصف محسنی قندهاری در دوران سی سال جنگ خانمان سوز درافغانستان داشت.

در بازخوانی جنایت ها پرونده ترور شدن شخصیت های فعال هزاره از جمله ترور نا فرجام سلطانعلی کشتمند نخست وزیر وقت افغانستان، ترور غلام نبی مشتاق، استاد صادقی نیلی، ابراهیم محقق، استاد محمد امین وترور محمد عیسی غرجستانی" نویسنده کتاب کله منار ها" که توسط شخص سید حسین انوری انجام شده است نیز، افشا گردید. این افشاگری در حالیکه قبلا آقای فهیمی توسط شیخ آصف محسنی مرتد خوانده شده وبه مرگ محکوم گردیده بود، مشکلات زیادی برای او خلق کرد، تا جایی که برای اختطاف وترورش جایزه تعیین شد.

دراین باره از آقای فهیمی پرسیدم معلومات بیشتری ارائه کند: فهیمی: چنانچه قبلا یاد آور شدم، من با آنکه میدانستم که عده ی زیادی بنا به فرمان شیخ آصف محسنی وطرفدارانش، باشمشیر های برهنه، در تلاش کشتن من هستند؛ بنا به وعده ونوید های بعضی از شخصیت های ذینفوذ، به کابل باز گشتم ولی درآنجا با احساس مسئولیت که در برابر مردم وحرفه داشتم، نگذاشتم صدای حق وعدالت خاموش بماند؛ بنابراین با راه اندازی هفته نامه ی پیک دیده بان، خواستم دوباره به کارهایم تداوم بدهم، اما پس از نشر اولین شماره از هفته نامه، با تهدید ها وفشارهای شدیدی مواجه شدم. این فشار ها طوری بود که حتا یک لحظه هم آرامم نمی گذاشت.

پخش شب نامه ها، دریافت امیل، پیام ها وتلفنهای تهدید آمیز ودرکل یک خشونت زبانی که علیه من به کار میرفت، به شکل سیستماتیک درطول روز وشب ادامه داشت. درآن وقت متاسفانه باآنکه تمام موسسات حقوق بشری وتمام ارگانهای امنیتی واتحادیه های صنفی خبرنگاران ورسانه ها در کابل از وضعیت من خبرداشتند، همه سکوت نموده بودند، هیچ کسی نبود تا مرا در آن زمان حساس همراهی و کمک کند. خلاصه وقتی دومین شماره از هفته نامه پیک دیده بان در کابل به نشر رسید، تحمل جنایت کاران به سر رسید و تصمیم گرفتند تا من را از میان بردارند. این بود که آنها دست به اختطاف من زدند.

پرسش: شما از اختطاف صحبت کردید، چی کسی شما را اختطاف کرد وچگونه ؟ پاسخ: به تاریخ 27/09/1388 من در خانه خواهرم در شهرک رسالت در غرب کابل رفتم وشب هما نجا ماندم، صبح وقتی از آنجا بیرون شدم در دامنه کوه چهل دختران وقتی به طرف کمپنی در حرکت بودم، با چهار مرد مسلح که صورت شانرا کاملا پیچانده بودند مواجه شدم. آنها به محض رویارویی بامن؛ به من حمله کردند و دست وپایم را با زنجیر بستند. پس از آنها مرا به داخل یک موتر "لند کروزر" شیشه دودی انتقال دادند ودر آنجا چشم ها ودهانم را نیز با تکه بستند.

آنها به من اجازه صحبت کردن را هم ندادند و دومرد که در کنارم در داخل موتر نشسته بودند، من را تهدید می کردند که اگر صدایم را بلند کنم، کشته خواهم شد. این موتر مربوط سید حسین انوری بود ولذا در چک پاینت های پلیس هم هیچ کنترول نشد وبعد از ساعت ها آنها مرا در منطقه دره سنگلاخت ولایت میدان، از موتر بیرون کشیدند وپس از لت وکوب فراون با قنداق کلاشنکوف و لگد، آنها مرا دریکی از سموج های که توسط سید حسین انوری وطرفدارانش به عنوان زندان از آن استفاده می شود، انتقال دادند و آنجا به بد ترین حالت زندانی ام کردند.

پرسش: در مورد این زندان می شود معلومات بیشتری بدهید؟ پاسخ: طوری که میدانید در زمان جهاد سنگلاخت مقر اصلی سید حسین انوری" شرطته الخمیس" شیخ آصف قندهاری بود، انوری در آن زمان منطقه ی سنگلاخت را منطقه ممنوعه اعلان کرده بود وحتا به دوستان همسنگرش هم اجازه نمیداد که وارد آنجاشود.


از این جهت برای همه ی فرماندهان جهادی این کار سید حسین انوری یک سوال بزرگی را خلق کرده بود که چرا کسی نمیتواند وارد دره سنگلاخت شود؟ این سوال سالها بی پاسخ ماند تا اینکه یکی از دوستان سید حسین انوری به نام "استاد امین" راز ورمز دره سنگلاخت را فاش کرد، او در آن زمان از زندانهای شخصی سید حسین انوری در دل کوهای دره سنگلاخت خبر داده بود، او دراین باره گفته بود مخالفین به دستور شیخ آصف محسنی وتوسط سید حسین انوری دراین زندانهای مخوف که در منطقه مانند ندارد، برای شکنجه دادن انتقال داده می شوند واکثر آنها در آنجا در زیر مرگ بار ترین شکنجه ها، جان میدهند. گرچند استاد امین یکی از فرماندهان حزب حرکت اسلامی به رهبری شیخ آصف قندهاری بود ولی با افشای این زندانها به شکل مرموزی به قتل رسید. من این زندانها را فقط شنیده بودم ولی از نزدیک ندیده بودم تا اینکه خودم را وارد آنجا کردند. آنجا واقعن جای خطرناکی است. من در آنجا به شکل وحشتناکی شکنجه می شدم.

پرسش: در این زندان، شما تنها بودید ویا کدام کسی دیگری هم آنجا زندانی بود؟ پاسخ: در آنجا سموج هایی زیادی وجود دارد وفکر کنم تعداد زیادی هم زندانی باشند ولی در جایی که من بودم، کسانی بودند که نمیشناختم و پسانها یکی از همکارانم را هم در آنجا آوردند.

پرسش: این همکار شما کی بود، آیا او هم خبرنگار بود؟ پاسخ: این همکار من قربانعلی شریفی بود که در هفته نامه پیک دیده بان بامن همکار بود، او تنها کسی بود که در همه شرایط با من ماند. از این لحاظ وقتی آنها مرا اختطاف کرده بودند؛ آقای شریفی برای دفاع ازمن برخواسته بود وکارهای را هم برای آزادی من انجام داده بود. بنا براین برای اینکه این مسئله خاموش بماند وما در خاموشی تمام در زیر شکنجه بمیرم، آنها شریفی را اختطاف ودر آنجا انتقال دادند. شریفی یکی از کسانی است که فعالانه در عرصه اطلاع رسانی ودفاع از حقوق بشر کار کرده است وجرم اختطاف شدنش هم همین بود. وقتی آنها شریفی را در آنجا انتقال دادند، هر چه یاد داشتند کردند. یعنی از هر نوع شکنجه که بلد بودند کار گرفتند.

پرسش: آقای شریفی از کجا و چگونه اختطاف شد، شما از این قضیه آگاهی دارید؟ پاسخ: بلی وقتی آقای شریفی را درسنگلا خت آوردند، همیشه باهم در یکجا زندانی بودیم ویکجا شکنجه می شدیم، او چگونگی اختطاف شدنش را با من درآنجا گفت. قربانعلی شریفی هم درکابل توسط افراد سید حسین انوری اختطاف شده بود، او بعد ازمن با آنکه برای آزادی من کوشش میکرده، مصروف توزیع شماره دوم هفته نامه پیک دیده بان بوده که مورد حمله سه نفر مسلح قرار گرفته ودستگیرشده بود. آنها آقای شریفی را یک روز درکابل نگه داری کرده بودند بعدش به دره سنگلاخت ودر زندان که من بودم انتقال دادند.

پرسش: زندانیها در زندان شخصی سید حسین انوری چگونه شکنجه می شوند؟ پاسخ: نوع شکنجه های که زندانیان مخالف شیخ آصف محسنی وسید حسین انوری در زندانهای سموچی سنگلاخت با آن روبرو می شوند، واقعن وحشتناک ودرد آوراست. دراین زندانها که در دل کوههای دره سنگلاخت واقع شده اند، در زمان جهاد مخالفین انوری وشیخ آصف، با بد ترین شکنجه ها به قتل می رسیدند؛ دراین زندانها هر زندانی با ؛ تجاوز جنسی، فروکردن بوتل نوشابه در مقعد زندانیان، سوختاندن اعضای بدن زندانیان توسط کپسولهای گاز، آویزان کردن آنها با پا و گذاشتن با سر در بیرل های آب وخیلی از جنایت های دیگر روبرو بودند وهستند. با ید گفت که دراین زندانها عناصر اطلاعات ایران هم سهم زیادی دارند وآنها مشترکا با افراد محسنی وانوری کار میکنند.

دراینجا باید بگویم که این زندانهای مخوف ومرگ بار که در آن هرگونه جرایم ضد انسانی اجرا می شود، تا هنوز ازچشم تیز بین دوربین های خبرنگاران، سازمانهای حقوق بشری ونهاد های امنیتی کشور، پنهان مانده است. برای من جای سوال است که چرا تاهنوز این زندانهای شخصی توسط ارگانهای امنیتی کشور کشف نشده است. شما فکر کنید یک انوری و محسنی اگر دارای چنین زندانهایی باشند، از کارها وزندانهای دیگر فرماندهان جهادی خدا مگر خبر باشد. خلا صه من وهمکارم قربانعلی شریفی هم از زندانیان همین زندان های مخوف بودیم وتا حد مرگ شکنجه شدیم که تاحال هم آثار شکنجه در بدن هردوی ما باقی است. اگر کمکی یکی از دوستان نمی بود آنجا می پوسیدیم وکسی هم خبر نمی شد.

پرسش: چگونه از آنجا بیرون شدید؟ پاسخ: یکی از دوستان که نامش را به خاطر مشکلات امنیتی نباید نشر کنید، با ما همکاری کرد ومارا از آنجا فراری داد. ما همیشه واقعن از او ممنونیم، او زندگی مارا نجات داد وحالا از همکاری او وشماست که حالا ما می توانیم صدای خودرا به همه ی دوستان برسانیم وهمه را از این جنایت ها باخبر کنیم.

پرسش: آقای فهیمی، میتوانم بپرسم که در هنگام شکنجه آنها کدام حرفی به شما می گفتند ویا کدام خواستی داشتند؟ پاسخ: بلی آنها خوب در اوایل فقط شکنجه میدادند ومی گفتند تو چطور جرئت کردی به الحاج سید حسین انوری توهین کنی وبا آیته الله محسنی توهین کنی؟ ولی بعد ها آنها در هنگام شکنجه از ما میخواستند که باید به تلویزیون تمدن بروم ودر یک برنامه ی تلویزیونی از سید حسین انوری وشیخ آصف محسنی معذرت خواهی کنم وبگویم که همه گب هایم دروغ بوده است. ولی ما این خواست آنها را قبول نمیکردیم. بنا براین با شدت بیشتر شکنجه می شدیم.

تشکر از شما آقای فهیمی وآقای شریفی که وقت تانرا در اختیار ما گذاشتید، در اخیر اگر کدام پیامی برای مردم، دولت افغانستان وموسسات حقوق بشری دارید می توانید مطرح کنید.

مسلیم فهیمی: من دو پیام دارم، یکی به دولت افغانستان، نیروهای بین المللی و موسسات حقوق بشری ودیگری هم به مردم غرب کابل. پیام من به دولت افغانستان، نیروهای بین المللی وموسسات حقوق بشری.


اول: از دولت افغانستان وارگانهای امنیتی کشور، به عنوان حامیان و مدافعین حقوق شهروندان افغانستان ومجریان عدالت اجتماعی، تقاضامندم هرچه زود تر سید حسین انوری وشیخ آصف محسنی را به خاطر کارهای غیر انسانی شان باز داشت نموده وبه دادگاه عالی کشور جهت مجازات تحویل نمایند.


الف: ارگانهای کشفی وامیتی افغانستان باید هرچه زود تر درکشف و مسدود سازی همه ی زندانهای شخصی که توسط افراد زور مند در مناطق مختلف کشور راه اندازی گردیده وبه خصوص زندانهای مخوف دره سنگلاخت که سالانه ده ها انسان بی گناه در آنها به شکل بسیار فجیع وغیرانسانی به قتل می رسند، اقدام نمایند.


ب: من عاجزانه از نیروهای بین المللی کمک به امنیت وسازمانهای حقوق بشری از جمله کمسیون مستقل حقوق بشر افغانستان تقاضامندم که هرچه زود تر تحقیقات خویش را در باره زندانهای شخصی شیخ آصف محسنی وسید حسین انوری در دل کوهها در دره سنگلاخت شروع نموده واز دولت افغانستان بخواهند تا به زودترین فرصت این زندانها را بسته و صاحبان آنرا به عنوان جنایت کاران جنگی و سازماندهی بزرگترین جرایم ضد بشری در کشور، به پای میز محاکمه بکشاند.

دوم: پیام من برای مردم غرب کابل؛ به مردم عزیزم در غرب کابل باید بگویم که اوف برشما! چطور شما با وجود اینکه هنوز از افشار خون میریزد وهنوز کودکان یتیم افشار با چشمان اشک آلود در ماتم نشسته اند، در حالیکه میدانستید که سید حسین انوری یکی از سازماندهنده گان حمله به افشار وقتل عام مردم هزاره بود ودر حالی که میدانید که سید حسین انوری یک تروریست تمام عیّارویک دشمن سرسخت مردم هزاره است وشخصیت های چون، غلام نبی مشتاق، استاد صادقی نیلی، ابراهیم محقق، استاد محمد امین، عیسی غرجستانی، آقای مسلمی وصد ها جوان دیگر هزاره را به قتل رسانده است واو بود که در فاجعه افشار بعد از قتل عام مردم هزاره، به افرادش دستورداد سرهای جوانان وسینه های زنان را جدا کنند وبه پایه های برق آویزان کنند.


شما حتمن سینه بریده شده ی زنان هزاره در افشار وآویزان شدنش به پایه های برق را از یاد نبرده اید، شما حتمن به یاد دارید چی کسانی در پیشانی سرهای بریده شده ی مردم هزاره در افشاری با کمال بی شرمی یاد گاری خودرا نوشته بودند. ولی به سید حسین انوری این قاتل خونخوار وکسی که پرونده اش مالامال خیانت وترور است؛ رای دادید تا او با زیرپا کردن خونهای به ناحق ریخته شده ی افشار بار دیگر برشما حکم براند وشمارا خوارج وواجب القتل.

با این همه شناخت سید حسین انوری با تمام پرونده های خیانت، با رای شما مردم به پارلمان رفت درحالیکه شخصیت چون استاد کاظم یزدانی که تمام عمر خودرا صرف نوشتن درد های شما مردم نموده است، مورد بی توجهی کامل شما قرار گرفت وهیچ هزاره ی به او رای نداد. باید بگویم این همه درد است یک درد بزرگ.

با تشکر ازشما آقای مسلیم فهمیمی وآقای شریفی. تشکر از شما.

2 نظرات شما:

Beneficial info and excellent design you got here! I want to thank you for sharing your ideas and putting the time into the stuff you publish! Great work!

فرقي ندارد آنها كه به علماي دين اهانت ميكنند يا ولدالحرام اند يا ولدلزنا يا اينكه خانداني كسي و كوني اند بخشش باشد همين حالا در منطقه شما نام بسيار داريد داراي روسپي خانه مجهز