۴ اسفند ۱۳۹۰

طالبان مسئول رادیوی محلی ارگون را سر بریدند


سادیم خان بهادر زی خبر نگار و مسئول رادیوی محلی در ولسوالی اورگون ولایت پکتیکا از سوی افراد طالبان سربریده شد. خبرگزاری دولتی ایتالیا " انسا" نوشته است؛ شب گذشته افرادی از طریق تلفون با آقای بهادر زی در تماس شده و خواهان گفتگو باوی شده بودند. سادیم خان پس از این گفتگوی تلفونی از خانه اش بیرون می شود. گفته می شود افراد مسلح طالبان که در بیرون منزل بهادر زی منتظرش بوده، اورا به منطقه ی نامعلومی انتقال داده و آنجا سربریده اند.

سادیم خان بهادر زی مسئول رادیوی محلی "میلمه" در منطقه ی ارگون بود. افراد نزدیک به آقای بهادر زی به خبر نگاران گفته اند که ایشان با کسی دشمنی شخصی نداشته است. رادیوی میلمه سال گذشته به کمک موسسه  "انترنیوز" در ولسوالی ارگون به نشرات آغاز کرد.

طبق آمارها از سال 2001 تاکنون 30 خبرنگار که از این جمله 12 تن آنها خارجی بوده اند در رژیم حامد کرزی کشته شده اند. افغانستان خطرناک ترین منطقه برای خبرنگاران برای خبرنگاران شناخته می شود، زیرا علاوه از تهدید های طالبان و گروه های مسلح غیر مسئول، نهاد های دولتی نیز به صورت گسترده در خشونت علیه خبرنگاران و اهالی مطبوعات دست دارند. طبق گزارشها بالاترین آمار خشونت و لت کوب خبرنگاران در کابل پایتخت افغانستان ثبت شده است.

کریم خرم وزیر سابق اطلاعات و فرهنگ که اکنون ریاست دفتر آقای کرزی را به عهده دارد، آزادی بیان را " دیگ بخار" نامیده بود. خرم در زمان وزارتش با تمام قوت کوشید تا آزادی خبرنگاران را صلب کند. ریختن هزاران جلد کتاب به دریا و مجازات یک خبرنگار به خاطر استفاده از واژه های فارسی نیز در کارنامه ی آقای خرم ثبت شده است.

۲ اسفند ۱۳۹۰

لیسه ی عالی ارشاد یکی از مکاتب پیشرو در عرصه ی آموزش و پرورش افغانستان


در سال 1387 خورشیدی عده ای از جوانان از دانشگاه های مزار شریف، کابل و هرات پس از فراغت از دانشگاه گرد هم آمدند ونظر به مشکلات فراوان در عرصه آموزش و پروش افغانستان از نصاب تعلیمی گرفته تا نبود استاد و نظم، تصمیم گرفتند در عرصه ی آموزش کشور سهیم شوند.
این جوانان که از رشته های مختلف فارغ التحصیل شده اند. پس از تحقیق و بررسی های زیادی به این نتیجه رسیدند تا مستقیما در عرصه ی آموزشی دست به کار شوند. آنها با وجود مشکلات فراوان اقتصادی که در پیش رو داشتند دست به دست هم داده ولیسه عالی ارشاد را در غرب کابل تاسیس کردند.

عبدالرشید رشاد موسس و مدیر این لیسه می گوید، ما نظر به احساس مسئولیتی که در قبال مردم خویش داشتیم با کمترین امکانات دست به کار شدیم. آقای رشاد می افزاید اکنون که به لحظات آغاز کار فکر می کنم برایت سوالی پیش می آید که چگونه با امکانات کم و مشکلات زیاد اقتصادی توانستیم این راه را بپیماییم.
لیسه ی عالی ارشاد، اکنون پس از سه زحمت و تلاش این جوانان یکی از مکتب های پیشرو در عرصه ی آموزش و پرورش افغانستان به شمار می رود که دارای کادر متخصص و مجرب است. استادان این لیسه ی خصوصی دارای مدارک لیسانس و فوق لسانس و دارای تجربه کاری قابل ملاحظه ی در عرصه آموزشی هستند که این را نمی شود با خیلی از مکاتب دیگر و دولتی در هیچ جای افغانستان مقایسه کرد.

طبق آمار ها بالای شصت درصد معلمین مکاتب دولتی افغانستان فقط تا کلاس “نهم” درس خوانده اند و خیلی از معلمین مکاتب دولتی هم شاگردانی هستند که صنوف پاینتر از خود شان را آموزش می دهند. از طرف دیگر نزدیک به 20 درصد معلمین مکاتب دولتی افغانستان را ملا امامان مساجد تشکیل می دهد که هیچ تخصصی در عرصه ی آموزشی ندارند.
این لیسه پس از سه سال کار طاقت فرسا توانسته محبوبیت خوبی در میان مردم پیدا کند؛ اکنون صد ها کودک دختر و پسر در این لیسه مصروف آموزش هستند و هر روز به تعداد دانش آموزان اضافه می شود. 

آقای رشاد می گوید تا حال در کلاس های دوره ابتدایی دختران وپسران یکجا هستند ولی در کلاسهای متوسطه و بالاتر از آن برای دختران و پسران نظر به سنت حاکم در جامعه وقت های متفاوت را در نظر گرفته اند.
مکتب ارشاد با آنکه نصاب تعلیمی اش را با برنامه ی وزارت معارف افغانستان عیار نموده است، برنامه های مختلفی دیگری نیز دارد که هرکدام می توانند برای کودکان و جوانان دانش آموز افغانستان که در محرومیت آموزش قرار دارند کمک کند.
در باره برنامه های آموزشی این مکتب آقای رشاد چنین می گوید: ما برای سهمگیری فعال دانش آموزان و برای رشد و توانای آنها برنامه های متعددی را روی دست گرفته ایم که از طرف اولیان دانش آموزان نیز به شکل گسترده ی مورد استقبال قرار گرفته و تاثیر خوبی هم روی دانش آموزان داشته است.
آقای رشاد می گوید که اکثر برنامه های آموزشی در نظر گرفته شده در این لیسه نظر به نیاز های شاگردان وعدم دست رسی آنها در دیگر مکاتب کابل و ولایات است. برنامه های که می تواند بر شگوفایی استعداد ها بیانجامد و نتیجه ی خوبی برای فردای افغانستان داشته باشد.
برنامه های آموزشی لیسه عالی ارشاد
راه اندازی اتاق لابراتواربرای تجارب ساینسی.

گشایش کتابخانه مجهز با کتب متنوع آموزشی.
راه اندازی اتاق کامپیوتر تا دانش آموزان بتوانند از طریق دنیای مجازی انترنت معلومات روز را کسب کنند.
تاسیس هنرکده ارشاد با حضور اساتید مشهور؛ استاد نعمت الله لاچینی «دربخش نقاشی» و استاد علی بابا اورنگ «دربخش خوشنویسی ».
برگزاری نمایشگاه بزرگ رسانه ای نقاشی.
برگزاری جشنواره بزرگ انتظار که بافراخوان عمومی دربخش های متنوع ؛ مقاله ، متن ادبی، شعر، داستان ، صنایع دستی، پست کارد، خوشنویسی ونقاشی .
تدویر سیمنارهای علمی وفرهنگی ماهوار وتجلیل از مناسبت های دینی و ملی با حضور شخصیت های علمی ومتنفذ کشور.
. راه اندازی نشریه «ارشاد» که عمده ترین مطالب آنرا دست نوشته های اساتید و دانش آموزان لیسه تشکیل میدهد.
مسابقه علمی «دانشمندجوان» که در بین بیش از بیست مکتب خصوصی شهرکابل برگزار و لیسه عالی ارشاد در دوسال متوالی توانست مقام اول عمومی را به د ست آورد.
طرح و اجرای برنامه های آموزنده و تشویقی جهت ارتقای ظرفیت های استعدادی دانش آموزان که از آنجمله می توان به برنامه صبحگاهی « خرد»، مسابقات صنفی و مشاعره اشاره کرد.
برگزاری جشن الفبا در پایا ن هرسال تعلیمی جهت تشویق شاگردان صنف اول که اولین بار زبان به خواندن کلمات بازنموده اند.
فراخوان جشنواره ادبی «برگ ریزان»

برگزاری نشست های هفتگی «نقدادبی» که به صورت متداوم به نقد وبررسی آثار فرستاده شده در جشنواره ادبی «برگریزان» می پردازد.
آموزش زبان انگلیسی با آخرین شیوه های آموزشی

آقای رشاد می گوید با وجود اینکه کوشیده است از طریق ارائه خدمات مختلف آموزشی مصدر خدمت به جامعه و مردمش باشد، اما در این راه با مشکلات زیادی رو برو است. او می افزاید می کوشم اکنون با همه ی نابسامانی ها کنار بیایم و مصمم هستم در کنار نسل مانده در برهوت تنهایی همچنان بمانم.

آقای ارشاد می گوید در سال جدید تعلیمی کوشش خواهد کرد تا بخش آموزش کودکان یتیم وبی سرپرست را نیز در مکتب ازشاد ایجاد نماید ولی برای این کار نیاز به کمک دوستان در بیرون از مرز های افغانستان نیز دارد.
حالا آنچه می تواند این جوانان صادق و خدمت گذار را به ادامه ی این کار و ارائه خدمات بهتر و پیشرو برای آموزش جوانان و کودکان کمک کند تشویق همه جانبه ی دوستان از راه های مختلف است. خوب است ما و شما نیز هر کدام به نوبه خود در این عرصه که بی شک می تواند برای رسیدن به یک فردای بهتر جامعه ی ما را کمک کند سهم بگیریم و در کنار اینها باشیم.
کسانی که خواسته باشند در بخش آموزش کودکان بی سرپرست بالیسه ی عالی ارشاد کمک کنند می توانند مستقیما با مدیر این مکتب در تماس شوند.

۲۹ بهمن ۱۳۹۰

ولنتاین در سرزمینی که عاشقی جرم است

چهاردهم ماه روز"عاشقان" یا سن ولنتاین بود. این روز در کشورهای مختلف جهان از سوی دلباخته گان وعاشق پیشه های همه ساله گرامی داشته می شود و زوج های جوان هرکدام به نوبه خویش تحایفی را به همدیگر در این روز هدیه می دهند و درکنار همدیگر این روز را خوش می گذرانند.

اما در کشورهای اسلامی که جوانان در ارتباطات عاشقانه شان محدودیت های زیادی دارند؛ تنها می توانند با فرستادن پیامک ها از طریق تلفون و یا از طریق دنیای مجازی انترنت، این روز را به همدیگر تبریک گویند؛ آنهم با صد ترس و دلهره که مبادا پدران و مادران و یا اقارب شان با خبرشوند.

درکشور من "افغانستان" که بسیاری از مسائل اجتماعی خصوصا خوشی ها با مشارکت زن و مرد، از نگاه مفسرین دین، مخالف عنعنات اسلامی به حساب می روند؛ عاشقی نیز جرم است. عاشقان جوان در افغانستان بنا برهمین تفسیر ناشیانه از دین حتا اجازه ی صحبت کردن در خلوت با همدیگر را ندارند. اما با وجود این محدودیت ها اکنون تکنولوژی وانترنت برای جوانان افغانستان عبور از دیوارهای آهنین سنت و دین را آسانتر ساخته است.

برای جوانان افغانستان مبایل و شبکه های اجتماعی در فضای مجازی انترنت و سیله هایی هستند که اکنون ازطریق آنها می توانند باهم صحبت کنند، همدیگر را بشناسند، باهم معلومات رد وبدل کنند وحتا به همدیگر عاشق شوند.

قصه های دردناک

گرچند "سن ولنتاین" برای خیلی ها یک پدیده ی غربی به حساب می آید اما این پدیده اکنون مرز ها را شکسته و تقریبا به یک ارزش جهانی تبدیل شده است، ارزش سن ولنتاین در این است که ازعشق می گوید و ازعاطفه  و به آن روح تازه ی می بخشد.

با فرارسیدن این روز پرطرفدار با استفاده از فضای مجازی انترنت با عده ی از جوانان افغانستان صحبت کردم و از آنها در باره روز عاشقان پرسیدم. قصه های عاشقانه جوانان افغانستان  تراژیک و غمگین است. آنها از اینکه با محدودیت زیادی دچار هستند؛ به خاطر نرسیدن به عشق شان ازسنت های حاکم در جامعه گلایه دارند.  خیلی از جوانان پس از ارتباط عاشقانه "نامشروع" توسط حکومت افغانستان دستگیر و زندانی شده اند. از سوی دیگر در سالهای گذشته چندین دختر و پسر جوان به خاطر روابط " نامشروع" در مناطق مختلف افغانستان توسط نیرو های طالبان سنگسار و یا  تیر باران شده اند.

لیلی "نام مستعار" دختر 21 ساله اهل هرات افغانستان می گوید: سه سال است به جوانی عاشق شده است اما هیچ گاهی نتوانسته است با معشوقش بدون ترس ودلهره صحبت کند. لیلا می گوید یک بار که با معشوقش یکجا به گردش رفته بود، توسط نیروهای پلیس لت وکوب شده است و از آن پس جرئت بیرون رفتن با کسی را که عاشقش هست ندارد. لیلا می گوید با آنکه وسایل مانند مبایل و استفاده از انترنت ارتباط گرفتن آسان تر شده است اما این ارتباطات مخفیانه نیز توام باترس است. لیلا می گوید " می ترسم خانواده ام با ازدواج من و یما موافقت نکند. از اینرو تا حال این عشق را مخفی نگه داشته ایم".

فریده "نام مستعار" دانشجوی دانشگاه مزار شریف نیز از سنت های حاکم در جامعه سخت رنج برده است. او می گوید در اینجا همه کس برای زنان تصمیم می گیرد از اعضای فامیل گرفته تا مردم محل. او می گوید  در اولین روز های ورود به دانشگاه با پسری آشنا شده و پس از مدتی ارتباط آنها به عشق منجر شده است. اما اکنون خانواده ی فریده با ازواجش موافقت نمی کند. فریده می گوید می ترسد از رابطه عشقی اش با خانواده اش صحبت کند اما از طرفی هم وقتی خانواده ی پسر چندین بار به خواستگاری فریده رفته اند، فامیل فریده به آنها جواب رد داده است.

فریده می گوید چندین بار تصمیم گرفته است با دوست پسرش از افغانستان فرار کند. اما او می ترسد مبادا با سرنوشت صدیقه دچار نشود.
صدیقه  وخیام در 24 "مرداد" 1389 در منطقه  دشت آرچی ولایت قندوز در شمال افغانستان توسط طالبان سنگسار شدند. این زوج جوان که عاشق همدیگر بودند به خاطر عدم موافقت فامیل شان به پاکستان فرار نموده بودند ولی پس از گذشت شش ماه، خانواده های خیام و صدیقه با آنها تماس گرفتند و گفتند که آنها با ازدواج شان موافقت کرده اند. اما پس از آنکه این زوج جوان به افغانستان برگشتند؛ طالبان آنها دستگیر و به غیر انسانی ترین شکل در حضور صد تن سنگسار نمودند.

فریده در باره روز ولنتاین می گوید: خیلی از جوانان و عاشقان در افغانستان این روز را گرامی میدارند. او می افزاید بعضی از دختران وپسران جوان که خانواده های آنها کمتر سختگیر هستند، می توانند در این روزبا بهانه از خانه بیرون شوند ودر رستورانت های خاص برای تبریک روز عاشقان همدیگر را ببینند. اما عده ی کثیری از جوانان از دیدن همدیگر محروم هستند و تنها از طریق فرستادن پیام توسط "تلفون همراه" و یاهم از طریق انترنت، این روز را به همدیگر تبریک می گویند.

مهدی جوان اهل کابل در باره روز ولنتاین می گوید: روز ولنتاین برای ما روز میمونی است و ما آنرا گرامی میداریم. مهدی اما امید وار است روز سنگسار"صدیقه و خیام" (24 مرداد)  به عنوان روز عاشقان در افغانستان نام گذاری شود. مهدی می گوید جوانانی زیادی در افغانستان به خاطر عاشق بودن ودوست داشتن کشته شده اند، به زندان انداخته شده اند اما داستان صدیقه و خیام درد آور ترین داستان عشق در افغانستان است. او می گوید تصویر منتشر شده از سنگسار این زوج جوان توسط طالبان به طور واضح نشان می دهد که این دو جوان به جرم عاشقی با چه قصاوت غیر انسانی سنگسار شده اند. مهدی می گوید: خیلی از جوانان خواستار این است که روز سنگسار این زوج عاشق باید به عنوان روز عشاق در افغانستان به رسمیت شناخته شود. اما اکنون تحقق این آرزوی آنها خیلی بعید است.

۱۷ بهمن ۱۳۹۰

داستان سحر گل، تصویر ی گویا از زندگی زنان افغانستان

سه شنبه 27 دسامبر 2011 میلادی پلیس ولایت بغلان جسد نیمه جان سحر گل دختر 15 ساله را از زیرزمین خانه شوهرش پیدا کرد. سحر گل که هفت ماه پیش در ولایت بدخشان به شوهر داده شده بود، پنج ماه در یک اتاق تاریک در زیر زمینی خانه شوهرش زندانی شده بود. پلیس بغلان گفته است که او به شدت از طرف شوهر وخانواده اش مورد لت وکوب قرار گرفته وشکنجه شده است.

مقامات پلیس ولایت بغلان به خبرنگاران گفته اند؛ پس از آنکه سحر گل تقاضای شوهرش در مورد خود فروشی را رد کرد، مورد غضب شوهر و خانواده اش قرار گرفت. سحرگل بلافاصله به شفاخانه شهر پلخمری در شمال افغانستان انتقال داده شد و آنجا بستری شد. نظر به گفته  داکتران شفاخانه پلخمری، انگشتان دست وپای چپ سحرگل توسط شوهرش کشیده شده، بازویش شکسته و از نگاه روانی نیز به شدت آسیب دیده است.

سحر گل اکنون برای معالجه به کابل انتقال داده شده و در شفاخانه ی تحت مراقبت های ویژه قرار گرفته است. ثریا دلیل سرپرست وزارت صحت عامه افغانستان به خبر نگاران گفته است که درمان سحر گل ممکن است ماه ها طول بکشد، ولی تاثیرات روانی ناشی از شکنجه وخشونت ممکن است برای همیشه در زندگی او باقی بماند. اما این تنها سحر گل نیست که در افغانستان به خاطر زن بودنش به چنین حالتی گرفتار می شود. داستان سحرگل تنها نکته ی از تراژدی های غمناک و درد آور زنان افغانستان است که اکنون چنین آفتابی شده است. بسیاری از داستانهای این چنینی زنان در افغانستان، به دلایل مختلف همیشه پوشیده می مانند و عاملان آن بدون کیفر.

به گفته فعالان حقوق بشر؛ داستان سحرگل نو عروس خرد سال که مورد خشونت خانوادگی  قرار گرفته است، نمونه ی فاحش نقض حقوق زنان درافغانستان است. گرچند پس از انتقال این نو عروس جوان در کابل روز سه شنبه هفته ی گذشته تعداد از مقامات دولت افغانستان و اعضای پارلمان این کشور در شفاخانه کابل از او عیادت نموده  وخواهان مجازات سنگین عاملان خشونت با او شدند و حامد کرزی رییس جمهور افغانستان نیز به وزارت داخله (کشور) دستور داد تا موضوع شکنجه این نو عروس خورد سال را مورد بررسی قرار داده و به صورت جدی پیگیری کند؛ اما گمان نمی رود این خواست ها و دستور ها به حقیقت بپیوندد. زیرا در سالهای گذشته نیزدر موارد مشابهی پرونده های  خشونت علیه زنان پیگیری نشده و عاملان آن بدون کیفر مانده اند. فعالان حقوق بشر در افغانستان می گویند؛ در ده سال گذشته عدم رسیدگی به پرونده های خشونت علیه زنان، موارد خشونت ونقض حقوق زنان را افزایش داده است.

هنگام عیادت مقامات دولتی در شفاخانه ی کابل؛ سحر گل جوان روی صندلی خرچ داری قرار داده شده بود ولی او حتا توان صحبت کردن را نداشت. سحر گل تلاش می کرد به بعضی از سوالات مقامات جواب دهد؛ اما او کلمات را به صورت ضد و نقیض ادا می کرد. از اینرو گمان می رود سحرگل از نگاه روانی به شدت آسیب دیده و امکان معالجه کاملش آنهم در افغانستان بعید از انتظار است.

قضیه خشونت با سحرگل به صورت گسترده در رسانه و محافل حقوق بشری افغانستان بازتاب پیدا کرده است. فعالان حقوق بشر که پیش از این نیز از نقض گسترده ی حقوق زنان در افغانستان و عمل کرد ضعیف دولت در قبال عاملان آن انتقاد کرده بودند؛ یکبار دیگر نگرانی شانرا از افزایش خشونت ها علیه زنان و بی میلی دولت در جهت رسیدگی به قضایای خشونت و نقض حقوق زنان اعلام نموده و خواهان رسیدگی جدی دولتی در قضایای خشونت علیه زنان شده اند.

نقض گسترده حقوق زنان

در ماه گذشته  ملل متحد در گزارشی از دولت افغانستان به دلیل "اجرای محدود" قانون محو خشونت علیه زنان انتقاد کرده بود. نظر به گزارش سازمان ملل متحد، از جمله 2299 مورد خشونت علیه زنان که در یک دوره زمانی بین ماه مارچ 2010 تا نیمه سال 2011 در افغانستان ثبت شده ، تنها به 26 درصد این موارد با در نظر داشت قانون محوخشونت علیه زنان، رسیدگی صورت گرفته است. در این گزارش همچنان به رسیدگی 7 درصدی مجازات عاملان خشونت علیه زنان توسط  دادگاه های افغانستان نیز اشاره شده است.


"قانون محو خشونت علیه زنان که در سال ۲۰۰۹ در افغانستان رسمیت پیدا کرد، حدود بیست مورد خشونت علیه زنان را از جمله ازدواج زیر سن قانونی، ازدواج اجباری، بد دادن (ازدواج برای حل منازعه) و زمینه سازی برای خودسوزی زنان را اعمال جرمی دانسته است. اعمالی چون تجاوز به عنف و ضرب و جرح زنان نیز جرم پنداشته شده و برای مرتکبین آن مجازات در نظر گرفته شده است".

کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان نیز خشونت علیه زنان را در شش ماه اول سال 2011 میلادی 1026 مورد گزارش داده است.  اما بازهم مسئولین این کمیسیون می گویند که در بسیاری از موارد زنان به دلیل ترس نمی توانند از خشونت های صورت گرفته علیه شان شکایت کنند. با این حال براساس گزارش موسسه بین المللی آکسفام  که در ماه اکتوبر سال جاری نشر شد، 87 در صد از زنان افغانستان خشونت های فزیکی، آزار جنسی و ازدواج اجباری را تجربه کرده اند.
مصونیت از مجازات
مصئونیت ازمجازات برای عاملان خشونت وتجاوز به زنان درافغانستان تقریبا به یک امر عادی تبدیل شده است، تحقیقات سازمانهای حقوق بشری نشان می دهد که 39% افراد متهم به تجاوز وخشونت؛ ازطرف اشخاص صاحب نفوذ وقدرتمند محلی مورد حمایت وپشتیبانی قرار می گیرند.    
                                                                                    
خلاء درنظام قضایی وپیروی ازقوانین سنتی وافراطی دربسیاری ازولایات افغانستان؛ روز به روز زن ستیزی را دراین کشور بیشتر ساخته است.

"ازسوی دیگر راه حل های رایج درجامعه قبیلوی افغانستان برای اصلاح تجاوز جنسی؛ ازدواج با متجاوز، دادن پول به خانواده قربانی، متهم کردن قربانی به زنای محصنه ویاهم کشتن آن برای پاک کردن توهین خانوادگی  است ."

خودکشی گزینه برای خلاصی از خشونت
خودکشی زنان برای خلاصی از خشونت وفرارازخانه برای رفتن به مدرسه، تنها گزینه ای است که زنان افغانستان به آن عادت کرده اند. نظر به گزارش نهاد های مدافع حقوق زن، خودکشی زنان در سال جاری به شکل نگران کننده ی افزایش یافته است.  مسئولین نهاد های مدافع حقوق زنان در ولایت هرات افغانستان می گویند؛ از گسترش خود کشی زنان در حوزه غرب کشور نگرانند. عزیزه خیر اندیش مسوول شبکه جامعه مدنی در هرات می گوید، ازبهار سال 1390 تا به حال در ولایت هرات 150 زن دست به خود کشی زده اند. به اساس گفته های خانم خیر اندیش از جمله 150 مورد 45 تن از آنها زندگی خود را از دست داده اند و بقیه در شفاخانه های این ولایت بستری شده اند.  خانم خیر اندیش می افزاید عدم پیگیری عاملین خشونت علیه زنان باعث شده تا موارد خشونات همچنان گسترش یابد. به گفته او عاملین 30 مورد قتل زنان در هرات تاکنون گرفتار نشده اند.

 او خشونت های خانوادگی، فقر، بیکاری، بیماری های روانی وبی سوادی را از عمده ترین عوامل خودکشی ها دانسته و می افزاید؛ برای ازبین بردن این معضل اجتماعی اقدامات جدی از سوی دولت ونهاد های مدافع حقوق زنان صورت نگرفته است.

تهدید، پرخاشگری فزیکی وقتل
تعقیب وتوهین درخیابانها، وتهمت وافترا برای ترور شخصیت زنان درجامعه ازمواردی است که هرزن افغانستانی که می خواهد درزندگی اجتماعی سهم داشته باشد، باآن روبروست. مینا  دانشجوی دانشگاه کابل که اکنون برای یک دوره آموزشی به اروپا آمده است می گوید؛ به دلیل پوشیدن لباس چندین بار توسط دانشجویان دانشکده ی شرعیات تهدید به مرگ شده است. او می افزاید یک بار که از دانشکده ادبیات بیرون شدم، چون باد شدید می وزید روسری ام کنار زده شد ولی قبل از آنکه روسری ام را درست کنم یکی از دانشجویان به من نزدیک شد و بامشتش بسویم نشانه گرفت و با صدای بلند داد زد " اگر بازهم اینطور ببینم با دستان خودم ترا خواهم کشت، اینجا کشور اسلامی است وباید حجاب را مراعات کنی". مینا می گوید به خاطر آزار و اذیت دانشجویان تند رو چندین بار به پلیس دانشگاه شکایت کرده است ولی پلیس به جای رسیدگی به شکایتش او را مقصر دانسته و روسپی خطاب کرده است.

خانم مینا می گوید زنان در محیط کار، درس و در خیابان همیشه مورد آزار و اذیت قرار می گیرند. او می گوید روزی به خاطر اینکه زود تر به دانشگاه برسم سوار تاکسی شدم ولی راننده بلافاصله موترش را کنار زد و به من دست اندازی کرد. او می گوید من آن روز  با تلاش زیاد خودم را از تاکسی بیرون کردم وبعد هرچه داد زدم کسی به من کمک نکرد. مینا می گوید در کابل زندگی برایش آزار دهنده است و هیچگاهی جرئت نمی کند به تنهایی در خیابانها آزادانه گردش کند.

خانم مینا می گوید؛ متاسفانه نهاد های دولتی وقضایی هم در افغانستان در بسیاری از موارد باعث صلب آزادی زنان شده اند. او می گوید یک زن در افغانستان وقتی مورد خشونت و آزار جنسی قرار می گیرد؛ اگر به نهاد های دولتی مراجعه کند؛ مورد پرخاشگری قرار می گیرد و یاهم بدون دلیل قانونی متهم دانسته شده و به زندان انداخته می شود. مینا به پرونده ی گلناز دختری که پس از گزارش کردن تجاوز یکی از بستگانش به او به دوازده سال حبس محکوم شد اشاره می کند و می گوید، مسئله گلناز یکی از موارد آشکار برای اثبات ادعای من است ولی در عین حال صد ها پرونده ی از این نوع تاهنوز مخفی مانده وکسی به آن توجه نکرده است.

گلناز که از طرف شوهر/ دختر/ عمویش مورد تجاوز قرار گرفته وحامله شده بود پس از گزارش دهی به پلیس باز داشت شد و پس از سه سال زندان نظر به تقاضای گسترده برای آزادی اش اخیرا با شرط اینکه با متجاوزش ازدواج کند، از بند رها شد. برای آزادی گلناز پنج هزار نفر طوماری را امضا کرده بودند.

دست آورد های اندک همراه با قربانی های فراوان
پس از سقوط رژیم طالبان که در آن زمان زنان افغانستان حتا اجازه بیرون شدن از خانه را نداشتند؛ زنان کوشش کردند تا در عرصه های مختلف حیات اجتماعی سهم فعالی داشته باشند. اما در طول این ده سال گرچند زنان به نحوی توانسته اند در بعضی موارد پیشترفت های داشته باشند؛ اما این سهم داشتن آنان نیز همواره توام با ترس و دادن قربانی بوده است. زیرا مردان افغانستان کوشیده اند با استفاده ی سوء از سنت های ناپسند رایج در جامعه، زنان را به زنجیر بکشند و در بسیاری از موارد حتا اجازه تصمیم گرفتن در باره سرنوشت شانرا نیز به آنها ندهند.

در طول سال جاری میلادی چندین زن در نقاط مختلف افغانستان توسط افراد مسلح و نیروهای طالبان سنگسار و یا تیرباران شده اند. در آخرین مورد به تاریخ (19 عقرب/ آبان) سال جاری افراد مسلح ناشناس یک زن را به همراه دختر جوانش  به جرم روسپی گری در شهر غزنی تیر باران کردند.

همچنان در سال گذشته افراد طالبان در ولایت بادغیس واقع در شمال غرب افغانستان یک زن چهل وهشت ساله را به جرم داشتن رابطه جنسی غیر مشروع به مرگ محکوم نموده ودر حضور مردم پس از زدن دوصد  ضربه شلاق به ضرب گلوله کشتند. یک هفته پس ازآن بازهم افراد طالبان یک زوج جوان را در ولسوالی امام صاحب ولایت قندوزسنگسار کردند.

البته اینها تنها گوشه ازحقایق پنهان وتراژدی های غمناک زنان افغانستان است که تاحال هیچ یک ازاین قتل ها تحت پیگرد قانونی قرار نگرفته اند.