۲۲ شهریور ۱۳۸۷

یازدهم سپتامبرو تاثیرآن روی افغانستان


درست هفت سال ازشبی میگذرد که خبرحادثه یازدهم سپتامبررا شنیدم .دوسال واندی میشدکه درایران به شکل مهاجر زندگی میکردم مثل هزاران افغانستانی دیگر که درآن زمان برای نجات جان شان به ایران سرازیر شده بودند.تلویزیون ایران به شکل خیلی مرموزی این خبر را اعلام کرد مجبور شدم برای فهمیدن قضیه به سراغ رادیو بروم، باتلاش زیادتوانستم بی بی سی را پیداکنم چون درایران وخصوصادرتهران بی بی سی را به سختی میتوان روی امواج رادیویی دریافت کرد.بهر حال رادیو بی بی سی واقعه 11 سپتامبر را بطور مفصل تحت پوشش داشت ازلابلای گزارشهای بی بی سی دریافتم که سازمان القاعده که رهبری آنرا اسامه بن لادن به عهده دارد، حمله به برجهای دوقلوی بانک جهانی وساختمان پنتاگون "وزارت دفاع امریکا " را به عهده گرفته است. نام اسامه برایم آشنابود زیرا پس ازظهور طالبان در1994 این نام درافغانستان سرزبانها بود وطالبان اورا، استاد اسامه میگفتند. ولی این اسامه کیست؟ درسال 1940 مرد فقیری ازاهالی یمن بمنظور پیـــدا کردن کار وغـریبی واردشهر جـــده در عربستــان سعودی میگردد.بزودی این آدم با ملک فیصل پادشاه سعودی، روابط دوستانه برقرار میسازد وبا گـذشت زمان صاحب سرمایه، جاه وزنـــدگی اشــرافی میشود. او ست که در سالهای 1960 ساختمان های مساجـــد حرم مکه را تکمیل میکند.
سوالی پیــــدا میشود که این یمنی بی همه چیز چگونه با خانــدان شاهی روابط دوستانه برقــرار میکند ودرمدت کوتاهی به یکی از پولدار ترین افراد عربستان تبدیل میشود؟
این شخص محمد بن لادن پدراسامه بن لادن است که 20 مرتبه ازدواج نموده و 54 فرزند (ازجمله 25 پسر) دارد. مادر اسامه اصلاً از کشور سوریه است وحمیده نام دارد اویگانه خانم محمد بن لادن است که به طرز اروپایی ها لباس میپوشد واز آزادی بیشتر برخوردار است.
اسامه در1957 متولدگردیده ودر سالهای 1970 از دانشگاه جـــده فارغ گردیده است.اوبه زودی پس ازفراغتش ازدانشگاه غرض شرکت درجهاد علیه شوروی ها به پا کستان رفت وفعالیت هایش را درآنجاشروع کرد و درزمان جنگ مجاهدین باحکومت دکتر نجیب الله، باگلبدین حکمتیار ورسول سیاف رابطه نزدیکی داشت وکمک های زیادی ازکانال سازمان القاعده به این دوشخص نموده بود.اودرزمان مجاهدین همچنان رهبری یک گروه 3000 نفری ازعرب هارا که برای جهاد علیه روسها به افغانستان آمده بودند، به عهده داشت.اما درزمان بوجود آمدن گروه طالبان که ظاهرا یکی ازپیچیده ترین معماّ ها درسیاست کنونی افغانستان شمرده میشود، اسامه بن لادن بطور غیرعلنی حتی رهبری این حرکت را به دست گرفته بود. اولین باری بودکه یک عرب مجرم وفراری ازکشورخودش درکشوری حکمرانی مینمود که مردمش همیشه درمقابل استعمار جنگیده اند. افغانستان به شکل مرموزی تحت سلطه عرب ها، پاکستانی هاوتندروانی ازکشورهای مختلف، درآمده بود، گرچند دراوایل چون طالبان توانسته بود به خانه جنگی های مجاهدین خاتمه دهد وتاحدودی امنیت هم درکشور برقرارشده بود؛ مردم ازگروه طالبان استقبال میکردنداماّ وقتی طالبان شهرکابل را در26 سپتامبر 1996گرفت، یکبارگی همه چیز عوض شد وآنها بعد ازآن تاتوانستند جنایت کردند که جنایات آنها ازکشتاردسته جمعی اقوام هزاره، تاجیک وازبک گرفته تاچپاول همه عابدات فرهنگی وتاریخی کشوررا دربرمیگیردوهمین طالبان بودندکه مجسمه غول پیکربودا دربامیان را که یکی ازپرارزش ترین نشانه های تمدن بشریت به شمارمیرفت بابی شرمی تمامی تکه تکه نمودند، طالبان لحظاتی پس ازورود به کابل داکترنجیب الله وبرادرش جنرال احمد زی را ازپناهگاهشان دردفترسازمان ملل متحد درکابل بیرون کشیده وبعدازشبی که معلوم نیست برآنها چه گذشت،جسد خون آلود شان را صبح روزبیست وهفتم سپتامبر1996درچهارراهی آریانامتصل به دروازه شمالی ارگ ریاست جمهوری درکابل برای نمایش به پایه های برق آویزان نمودند.پایان زندگی دکترنجیب الله پایان فصلی درتاریخ افغانستان بود اماجنگ پایان نیافت وهنوز هم ادامه دارد.یازدهم سپتامبرتحوّل بود که میتوانست یکبارگی همه چیزرا درافغانستان عوض کند.دولت آمریکاپس ازوقوع حادثه به زودی باگروه القاعده اعلام جنگ نمودوازهمه کشورهای جهان خواست که تادرمبارزه علیه تروریزم دست بکارشده وازطرح های این کشور علیه سازمان القاعده پشتبانی نماید، افغانستان درآن زمان به مرکزتروریزم بین الملی تبدیل شده بود، اسامه که رهبری القاعده بزرگترین سازمان تروریستی درجهان را به عهده داشت درافغانستان بود وطالبان نیزازاو مثل یک پدر اطاعت میکردند.اما حادثه یازدهم سپتامبر چه پیامی میتوانست برای مردم افغانستان داشته باشد؟ مردم افغانستان که ازظلم واستبداد طالبان به ستوه آمده بودند، پس ازآنکه خبرحادثه یازدهم سپتامبر را شنیدنداین عمل تروریستی را به شدت محکوم نمودند ولی این حادثه باوجودکه یک عمل دردناک برای همه ی انسانها بود یک نوید خوبی برای مردم افغانستان داشت وآن اینبود که مردم افغانستان دیگرامیدوارشدندکه برای نجات کشورشان یک حامی پرقدرت بین المللی پیداخواهندکردوشایددیگرکم کم افغانستان ازچنگال هیولای خانمان سوزجنگ نجات یابد امیدی که پس ازگذشت هفت سال اینک دارد به یاس نزدیک می شود، درهمان ابتدای حادثه همگان فهمیدند که جنگی بزرگی درراه است که درقدم اول این جنگ گروه طالبان وحامیان آنها را نابودخواهندکرد.ولی رسانه‌های آمریکا صفحات و ستونهای خود را از مطالبی علیه مسلمانان و کشورهای خاورمیانه پر کردند. همه دنبال یک دشمن بودند و رجزخوانی‌های بن لادن بهترین بهانه برای حمله آمریکابه افغانستان بودزیرا درآن زمان افغانستان به بزرگترین پایگاه القاعده، تبدیل شده بود.همچنان چندصد کتاب و نشریه برای بررسی اسلام و آسیب شناسی این آئین در قبال دنیای غرب منتشر شد. همه از خود می‌پرسیدند نقش مسلمانان در رابطه با حملات تروریستی چیست؟امریکا درابتداخواست باگروه طالبان روابط دوستانه خودرا که بامیانجگری پاکستان درسالهای قبل بوجودآمده بودحفظ کند زیرا آمریکا یکی ازکشورهایی بودکه این گروه را به رسمیت شناخته بودوچندین باردپلمات های امریکایی به قندهارمرکزگروه طالبان سفرنموده وبامقامات بلندپایه این گروه درباره انتقال نفت آسیای میانه ازطریق افغانستان مذاکره نموده بودند. آنها دراولین اقدام خود ازگروه طالبان خواستند که به زودترین فرصت رهبران گروه القاعده وازجمله اسامه بن لادن را برای محاکمه به دولت آمریکاتحویل دهند، درآغازمعلوم بودکه طالبان این کاررا نمیکنند زیرا آنها ازهمه چیزخبرداشتند.آمریکاپس ازآنکه ازگروه طالبان ناامیدشد، دست به دامن مجاهدین درازکرد. رهبران احزاب جهادی که درآن زمان به کشور های مختلف متواری شده بودندیکباره امیدتازه ی برای دست رسی به قدرت پیداکردند، آنها که یک گروپ کوچک را بنام اتحادشمال متشکل ازملیشه های مصلح ازهمه گروه ها درصفحات شمال حفظ نموده بودندپس ازترور احمدشاه مسعود، ازنواین گروپ را سروسامان دادند وبه زودی بدون درک آینده به درخواست آمریکا لبیک گفتند. یکی ازجنرال های آمریکایی که مسئول پرداخت کمک های مالی به اتحادشمال برای جنگ باگروه طالبان بوده است درخاطرات خود نوشته است :وقتی درمیدان هوایی شهردوشنبه پایتخت تاجکستان باقسیم فهیم جانشین احمدشاه مسعود وعمرالله صالح رییس بخش استخباراتی شورای نظاردرموردنحوه کمک های امریکابه اتحادشمال صحبت میکردم درابتدا"آقای فهیم" کوشش مینمود برای ما بقبولاند که کمک هایی زیادی نیازاست ولی من چون روحیه متزلزل او را درک نموده بودم بایک کلمه گفتم مبلغ پیشنهادی شمارا قبول ندارم وبرای سیگار کشیدن ازهواپیما خارج شدم وقتی دوباره به هواپیما برگشتم دیدم همه چیزعوض شده بود وازروحیه ضعیف فهیم درک نمودم که باهرگونه پیشنهادی توافق خواهدکرد.بااین صورت خیلی باخون سردی بااو مدت ومبلغ قرارداد را امضانمودم .مجاهدین ازترس اینکه مبادا امریکا دوباره آنان را ازصحنه سیاسی نظامی افغانستان بیرون کنند باهرنوع پیشنهاد توافق نموده وجنگ علیه گروه طالبان را ازسه محور به سمت کابل پایتخت شروع کردند. یک کارمشکل ویک جنگ خطرناک. درحالی که نزدیک به 90% خاک افغانستان به دست گروه طالبان بودبه زودی نیروی های اتحادشمال باحمایت هوایی امریکا به پیروزی رسید. طالبان درمدت تقریبا یک ماه ازهمه ولایات پاکسازی شدولی رهبران طالبان والقاعده به شکل مرموزی غایب گردیدندواین معماّی شد که هیچکسی تابه حال آنرا حل نتوانسته است پس ازغروب طالبان، نیروی های اتحادشمال کنترول کشور را به دست گرفتند، اجلاس بن تشکیل شدوحکومت اتقالی افغانستان باحضور همه رهبران جهادی وحمایت امریکا واتحادیه اروپادرشهربن آلمان تشکیل وحامد کرزی باوجود اینکه" ستارسیرت" رای بیشتر را درجلسه بن برای احراض ریاست دولت موقت ازآن خود نموده بود به شکل مرموزی به ریاست دولت موقت برگزیده شد. این کارهمه مردم افغانستان وازجمله رهبران مجاهدین را نسبت به امریکا ومتحدینش مشکوک ساخت زیرا باوجود شعاردموکراتیک واحترام به رای کسانی که خودرا نمایندگان مردم افغانستان میخواندند،امریکاخود، رهبرآینده افغانستان را تعیین کرد.که این عمل امریکا درهمان ابتدا باوجود اینکه همه گی به ظاهر توافق خویش را اعلان نمودند به مخالفت گروه های مختلف روبروگردید. شخصی که اصلانام ونشانی درتاریخ سیاسی افغانستان نداشت مامور شد تا ریاست دولت موقت را به عهده بگیرد.اما باوجود مشکلات که فراراه این حرکت قرار داشت آیا این تیم میتوانست پیروز میدان باشد؟ این سوال درذهن همه گان چندین پاراگراف سوالیه را خلق مینمود، چنانچه خود حامد کرزی نیز پس ازشنیدن این خبر به کلی درمورد خود مشکوک بوده است.کرزی دردومین سالگرداجلاس بن دریک کانفرانس خبری به خبرنگاران گفت وقتی درجلسه درغیاب خودم به ریاست دولت موقت انتخاب شدم یکبارگی حیرت کردم، زیرا درآن زمان من دریکی ازکوهستانی ترین منطقه ولایت ارزگان درخانه ی به شکل مخفی زندگی میکردم که حتی رادیو نداشتم تااخبارمربوط به افغانستان را بشنوم.این نشان میدهد که همه چیزازپیش توسط امریکا طرح ریزی شده بود یک طرح ناکام طرحی که سیاست دولت بوش را لکه ی ننگی درتاریخ سیاسی امریکا تبدیل خواهد کرد. وحال امریکا ودولت حامدکرزی درافغانستان باگذشت هفت سال چه کرد؟درآغازهمه مردم افغانستان باخوشحالی تمام ازبوجود آمدن دولت به رهبری حامدکرزی استقبال نمودند تعداد زیادی ازمهاجرین ازکشورهای مختلف به طور سیل آسا به کشور سرازیرشدند.شعارها همه ازآزادی وآبادی بود ورسانه ها ازملیاردها دالرکمک های خارجی برای بازسازی افغانستان سخن میگفت.گرچند همه مردم میدانستند که باوجود اینکه افغانستان هیچگونه سرمایه داخلی نداردو همه سیستم های اجتماعی نابود گردیده وپیروزی دراین گیرودارکارمشکلی است و سال های زیادی رادربرخواهد گرفت تابراین همه دشواری ها مسلط شدوکشور رانجات داد اماّمردم به دو چیزچشم دوختندوآن تعهدملی ووفاداری به وطن بود که همه را برای داشتن فردای خوبی امیدوارمیکرد.در، دوره حکومت موقت، امنیت چشمگیری درکشور برقرارشده بود ودرهمه جا مردم باخوشحالی تمام به زندگی روزمره شان ادامه میدادند، دروازه های مکاتب به روی هزاران کودک تشنه آموختن سواد بازشده بود وتجاران ملی درگوشه وکنار کشور به سرمایه گذاری آغازنموده بودند، امیدواری خوبی نسبت به آینده کشور به وجود آمده بود. دوران حکومت موقت به پایان رسید وجلسه نمایشی زیر نام لویه جرگه درکابل برگزارشد، باوجودی که این جلسه توسط عده ازمجاهدین که درحلقه ی به ریاست یونس قانونی به چالش کشیده شده بود، شرکت کننده گان جلسه دوباره حامدکرزی را به ریاست دولت انتقالی منسوب نمودند.کرزی بلافاصله پس ازاخذ رای ، حکومت ائتلافی را باشرکت عده ی ازسران مجاهدین تشکلیل دادودوباره کسانی را که دست شان به خون ملت افغانستان آغشته بودودرهر گوشه ازخاک وطن مردم منتظرمحاکمه آنها بودند برگرده مردم سوار نمود.مسیرها همه عوض گردیدوگروه مافیایی قدرت باتمام نیروبه چپاول دارایی های عامه شروع کردند. دولت انتقالی نیزبا نیرنگ وفریب ، وعده ونوید به پایان رسید وانتخابات نمایشی ریاست جمهوری برگزار گردیدولی بازهم همین شخص ، کسی که شاید امریکا باورداشت بتواند منافعش را درافغانستان تضمین کند به ریاست جمهوری گماشته شد باگذشت زمان مردم چیزی دیگری را دریافتند وکم کم حرکت های فاشیستی کرزی برای همه روشن شدواوتاتوانست نیروهای خادم ووطندوست را ازصحنه سیاسی عقب راند وبه جای آنها کسانی ازتبارخودش را جانشین ساخت.گرچند دراول تعدادزیادی ازسران مجاهدین نیزدرپهلوی کرزی دراین گروپ مافیایی شریک بودندولی پس ازآنکه دیدند روزبه روزنیروهای آنها به بهانه های مختلف توسط گروپ کرزی ازصحنه بیرون رانده میشوندکمی ازدولت فاصله گرفته وهرکدام مشغول ساختن زدوبندهایی شدند تابتوانند همیشه ازنعمت چپاول دارایی های عامه برخوردارباشند. حامدکرزی چون هیچ درایت واهلیت کاری نداشت وهمه کارها وتصمیم ها را سران حزب افغان ملت به مشوره همدیگراتخاذمیکرد، این خود روزبه روزفاصله ی عمیقی را بین دولت ومردم به وجود آورد. جنگ ها ازسرشروع شدوگروه طالبان که فقط نامش به ذهن مردم مانده بود دوباره درصفحات جنوبی کشور اعلان موجودیت کرد.بی کاری وفقر باقوت فوق العاده ی گشترش پیداکرد ، کشت وقاچاق مواد مخدر به حدّی بالارفت که افغانستان را درصدرکشورهای تولیدکننده موادمخدر درجهان قرارداد، گراف دزدی ، قتل وجنایت هرروز افزایش یافته وزندگی مردم به خطر جدی مواجه گردید.بازهم وقتی به آرای عمومی نگاه میکردیم مردم امیدواربودند دولت به کمک امریکاوجامعه جهانی بتواند بااین مشکلات مبارزه نمایدولی ضعف دستگاه حکومتی کرزی باعث شد نیروهای خارجی نیزبازی جدیدی را درافغانستان شروع کنند، آنهاپس ازآنکه دیدند دست گاه اداری حکومت به اندازه ی ضعیف است که حتی در داخل ارگ ریاست جمهوری برای یک پست، ده نفر ازطرف اشخاص مختلف که به دور جناب کرزی دهل میزنند گماشته شده وباگذشت دو سال کسی ازاین کارخبرندارد، میدان خود سری ها را بازدیدند وپس ازآن هرکاری ازدست شان برآمد کردند ازبمبارمان های خودسرانه بالای مردم بی گناه وغیرنظامی گرفته تاتلاشی خانه ها وبازجویی زنان.مردم افغانستان نیزروزبه روز ازبرخوردهای دولت ونیروهای خارجی به ستوه آمدند وبکلی رابطه بین دولت ومردم بهم خورد وزمینه برای فعالیت گروه های تروریستی دوباره فراهم گردید.طالبان وافراد القاعده که هزاران کلومتر دورافغانستان فرارنموده ودنبال لانه ی امنی بودند تازندگی شان را نجات دهند دوباره روحیه گرفته ودرصدد تجدید قوا شدند.وضعیت امنیتی روزبه روز بد تر گردید وجنگ ها شدید تر، این وضعیت جامعه افغانستان را به زودی به طبقه های مختلف تقسیم نمود، طبقه مافیایی قدرت که همه چیزرا دراختیاردارند، طبقه سرمایه دارکه باپول وزدوبندهای شان به شکل های مختلف دراستثمار وبهره کشی دست بازدارند وطبقه فقیر که دست شان ازهمه چیز کوتاه است وحتی اگرشبی نان خشکی دارند به فرد ا اطمان داشتن آنرا نداردند. این بلا ازکجا نازل شد؟ اکنون پس ازهفت سال درشرایط که هشتاد هزارنیروی تادندان مسلح خارجی درکناراردوی ملی وپلیس ملی مامور حفظ امنیت هستند، همه روزه حملات انتحاری جان هزاران نفر را میگیردو حتی درکابل پایتخت، دولت نمیتواند امنیت شهروندان را تامین نماید، 45% شاهراه کابل _هرات که باهزینه گزافی ازسرمایه ملّی ساخته شده بود وبزرگترین مسیر ترانزیت کالا درافغانستان به شمارمیرود توسط گروه های مخالف دولت تخریب گردیده است وطالبان ادعادارندکه شش ولایت را درکنترول خود دارند. ضعف دولت مرکزی به اندازه ی است که درولایات وولسوالی ها، مامورین دولتی هرکدام برای خود قانون ومقرراتی دارندوهرکاری دل شان خواست میکنند.دستگاه مرکزی حکومت هیچ درکی ازقضایا نداردوتنهاکاری که بلد است اینست که وقتی دریک ولایتی جرم وجنایت به اندازه آخرمیرسد والی آن ولایت را تبدیل نموده به یک ولایت دیگر میفرستد.بروکراسی وفسادمالی به اندازه ی بیدادمیکنند که مردم وقتی برای کوچکترین کاری به ادارات دولتی سربزنند، اولاّمبلغ گزافی را باید برای مامورین دولتی به اصطلاح شیرنی بپردازند ودوماّ باید چندین روز برای گرفتن یک امضا پشت دروازه اداره باید صف بکشند.حملات هوایی نیروهای امریکایی هرروزجان ده ها شهروند بی گناه وغیرنظامی را میگیردوخانه هارا به خاک یکسان میکند درحالیکه طالبان باخیال راحت درشهر ها گردش میکنند.رییس جمهورکرزی پس ازآنکه ده ها غیرنظامی توسط بمباران نیروهایی خارجی درولایت هرا ت به خاک وخون میغلطند به جای اینکه ازناکار ایی خود خجیل شود وبه خاطر اینکه نتوانسته است وظیفه اش را که همانا دفاع ازحقوق مردم افغانستان وحفظ جان ومال آنهااست انجام دهد، ازمردم معذرت خواهی نماید؛ باپوزخند به مردم میگوید، اختیار این خاک ازمن است! یعنی او هر غلطی دلش خواست میکند وکسی حق ندارد ازاو سوال کند.ببینید اگراو یک آدم سالم باشد به جای این حرف اینطور میگفت : این خاک مال شما مردم است واختیارش نیز ازآن شما خواهدبود! ولی کرزی فقط خودرا مالک افغانستان میداند وشاید به همان لحاظ این کشور را به امریکایی ها فروخته است وخودش حال به شکل یک سمبول مانده است وهیچ اختیاری دررهبری دستگاه حکومتی نداردوهرکاری مشاورین امریکایی اش پیشنها دکرد باید بدون تاخیر انجام دهند وگرنه خطر حذف شدنش ازصحنه سیاسی وجودخواهد داشت.باگذشت هفت سال ازحادثه یازدهم سپتامبر تاهنوزهمه چیزگنگ مانده است ومعمای تروریزم بین المللی وسرنوشت اسامه بن لادن برای همه لاینحل.افغانستان دوباره درحال غرق شدن درمیان آتش جنگ است وپایه های اجتماعی بکلّی درحال شکسته شدن.دوباره همسایه ها به کشور دست درازی را شروع کرده اند واینبار شاید عده ی را به جهاد علیه غربی ها تشویق کنند. همسایه جنوبی طالب تربیه میکندوهمسایه غربی اسلحه دراختیارش میگذارد.ولی هنوز یک امیدواری برای مردم افغانستان مانده است وآنهم اتخابات آینده ریاست جمهوری. زیرا همه امیدوارند بتوانند اینبار کسی را اتخاب کنند که خادم، وطن دوست ووفاداربه کشوربوده، درقبال سرنوشت مردم تعهِّد داشته باشدو این کاریست بسامشکل.مردم ما باید بدانند که دیگرنباید به کسانی چشم دوخت که سراسر به این خاک ومردم خیانت کرده اند.دیگرزمان آن فرارسیده است که همه نیروی های آزاداندیش ووطن دوست دست به دست هم دهند ودرساختن یک فردای بهترتلاش نمایند.