۷ اسفند ۱۳۸۹

لیبی آتش خشم وحمام خون، تعداد کشته به ده هزار نفررسید

خبرهای رسیده از لیبی، معترضان حلقه ی محاصره را بسوی طرابلس پایتخت تنگ تر کرده اند. اما با این حال معمر قذافی دیکتاتور لیبی امروز در جمع هوادارانش در میدان سبز طرابلس ظاهر شد وبرای مردم سخنرانی کرد. قذافی در حالی که بسیار خشن واحساساتی صحبت می کرد، به مردم لیبی گفت وقتی ببینم که مردم مرا دوست ندارد؛ ترجیح میدهم بمیرم. او همچنان درحالی که مخالفان حکومتش را سگ خطاب می کرد هشدار داد که هیچگاه از قدرت کناره گیری نمیکند وآماده است در لیبی بمیرد.

دیکتاتور قذافی در بخش از سخنانش به مردم لیبی گفت: آماده باشند واز کشور شان دفاع کنند. او افزود اگر لازم باشد انبارهای اسلحه را درخدمت مردم قرار خواهد داد وآنوقت است که لیبی تبدیل به شعله ی آتش خواهد شد.

در همین حال خبرنگاران شبکه ی میدیاسیت ایتالیا که دو روز است برای پوشش خبری در لیبی سفر کرده اند، دریک گزارش زنده از شهر بنغازی تعداد کشته شده گان یک هفته درگیری در لیبی را 10 هزار نفر وتعداد زخمی ها را بالای 50 هزار نفر اعلام کردند. این خبرنگاران می گویند که در شهر های مختلف لیبی با داکتران شفاخانه ها صحبت کرده اند وبه اساس آن آمار کشته شده ها را تهیه نموده اند.

ازسوی دیگر در خبر نشر شده درسایت مخالفان دولت سیبی، صدها تن از ماموران ارتش وپولیس را که گفته می شود از فرمان دولت سرپیچی نموده بوده اند؛ توسط نیروهای قذافی به شکل دسته جمعی اعدام شده اند.

وزیر دفاع ایتالیا امروز در یک کانفرانس خبری درشهر روم به خبرنگاران گفت که ایتالیا، انگلستان وامریکا برای پیداکردن راه حلی در جلوگیری از کشتار غیرنظامیان در لیبی هستند. او افزود؛ ظهر امروز بارک اوباما در تماسهای تلفونی اش با دیوید کامرون وسیلویو برلوسکونی دراین باره صحبت کرده است وقرار است به زودی استراتیژی مشخص در این زمینه اعلام شود.

۶ اسفند ۱۳۸۹

لیبی همچنان در خون شناور است




درخبرهای رسیده از لیبی نیروهای دولتی امروز برای مقابله با معترضان در شهر زاویه، از سلا ح های خودکار سنگین وموشک های زمین به زمین استفاده کرده اند.
سایت المناره یگانه سایت مخالفان سرهنگ قذافی نوشته است:  نیروهای مزدور به شکل وحشیانه ی به مردم غیر نظامی حمله نموده ودست به تخریب شهر زده اند. در خبرنامه ی این سایت آمده است که هم اکنون صدها جنازه در خیابانهای شهر زاویه مانده است ومردم از ترس حتا نمی توانند آنها را دفن کنند.
یک گروه از پزشکان فرانسوی که در شهر البیضاء مصروف خدمات درمانی هستند به خبرنگاران گفته اند که تعداد کشته های چند روز ناآرامی در لیبی با لای دوهزار نفررسیده است. گفته می شود در شهر های مختلف به خاطر زیاد بودن کشته شده گان، مردم جنازه ها را در گورهای دسته جمعی دفن نموده اند.
در شهر طرابلس وحشت بی سابقه ی حکم فرما ست ودر خیابانها کسی دیده نمی شود. یک شاهد عینی درشهر طرابلس به خبرنگاران گفته است که تک تیراندازان معمر قذافی در تمام نقاط شهر بالای بام ها سنگر گرفته اند وهر کسی که از خانه های شان بیرون شود توسط آنها کشته می شوند. او افزوده است که در گذشته ده ها تن به شمول زنان وکودکان توسط این تک تیراندازان به قتل رسیده اند.
ازسوی دیگر امروز دوکشتی نیروهای یگان ویژه ی اتحادیه اروپا برای نجات شهر وندان این اتحادیه رهسپار لیبی شده اند. گفته می شود بیش از دوصد هزار شهروند اروپایی در شهر های مختلف لیبی گیرمانده اند. امروز تلویزیونها ی ایتالیا تصاویری را پخش کرد که درآنها شهروندان اروپایی که در جلوی فرودگاه های لیبی برای فرار ازاین کشور صف کشیده اند؛ توسط نیروهای پلیس لیبی به شدت لت کوب می شدند.
نیروهای دولتی لیبی در حال تیراندازی بسوی مردم
تظاهرات علیه حکومت قذافی در شهر  بن غازی همچنان ادامه دارد.
نیروهای معمر قذافی مرتکب بد ترین جنایات جنگی شده اند.


۵ اسفند ۱۳۸۹

حمام خون در لیبی، معترضان به سرنگونی دیکتاتور سوگند یاد کرده اند

اعتراضات ضد دولتی که هفته گذشته در لیبی آغاز گردید به شکل وحشیانه ی از طرف هواداران معمر قذافی سر کوب شده است.  تلویزیون العربیه امروز درگزارشی تعداد کشته ها را بیش از یک هزار نفر وتعداد زخمی ها را نزدیک به 50 هزار نفر اعلام کرده است.  

گفته می شود در شهر های بنغازی طرابلس، البیضاء، دولت برای سرکوب معترضان از هوا پیماهای جنگی وهلیکوپتر استفاده نموده است. اما مخالفین دولت می گویند به ادامه اعتراضات شان تا سرنگونی حکومت دیکتاتوری مصمم هستند.
ازسوی دیگر معمرقذافی در تازه ترین نطق تلویزیونی خود گفته است که برای یافتن معترضان وکشتن آنها دست به جستجوی خانه به خانه خواهد زد. او گفته سزای همه کسانی که برای واژگونی دولت او برخواسته اند مرگ است.



۴ اسفند ۱۳۸۹

تصویر درد ناک کشتار غیر نظامیان توسط افراد طالبان در حمله به شعبه کابل بانک در شهر جلال آباد

هشدار: دیدن این ویدیو برای اطفال وکسانی که تکلیف قلبی داشت باشد ممنوع است




منبع: طلوع نیوز

۳ اسفند ۱۳۸۹

خبر فوری: کشتی حامل 106 پناهجوی افغانستانی در آب های یونان شکسته و در حال غرق شدن است

پناهجویان افغانستان بار دیگر در آستانه یک تراژدی دیگر قرار گرفته اند. کشتی حامل 106 پناهجوی افغانستانی که صبح روز دوشنبه 21 فبروی ساعت پنج به وقت محلی از بندر "ایگو مونیتزیا" به طرف آب های ایتالیا حرکت کرده بود، در ساعت 10 صبح شکاف برداشته و دچار مشکل شده بود. پناهجویان تاکنون کوشش کرده اند تا حد ممکن از شکاف بیشتر در کشتی جلوگیری کرده و خود را به ساحل برسانند. طبق خبر نیروهای يگان ويژه دریایی یونان آنان فعلا در نزدیکی جزیره "کیفلونیا"، در وسط دریا و در نزدیکی آب های بین المللی هستند. یگان ويژه دریایی یونان گرچه ساعت ها پس از وقوع اين حادثه اعلام کرده اند که به کمک پناهجویان خواهند شتافت، اما هیچ اقدامی تاکنون انجام نداده اند. در تماس های تلفونی که بصیر آهنگ یکی از همکاران کابل پرس با این پناهجویان داشته، آنان تقاضای کمک فوری کرده اند. بصیر آهنگ می گوید در کشتی حامل پناهجویان، زنان و کودکان زیادی ست و در هنگام تماس به همراه تلفون موبایل، صدای گریه ی زنان و پناهجویان را به وضوح می شنیده است.
بصیر آهنگ می گوید که دفتر سازمان سازمان ملل و برخی از سازمان های دفاع از حقوق بشر در آتن از موضوع اطلاع دارند اما تاکنون، هیچ اقدامی انجام نداده اند.
از سوی دیگر يک کشتی فرانسوی در نزدیکی کشتی شکسته شده پناهجویان می باشد و نورافکن های خود را به طرف آنان روشن کرده اما برای کمک به پناهجویان اقدامی صورت نگرفته است.
اگر کمک های فوری، انجام نشود، ده ها پناهجوی افغانستانی در آستانه ی مرگ قرار خواهند گرفت.
همین اکنون هزاران پناهجوی افغانستان، در خیابان های آتن سرگردان، به دنبال راهی برای عبور از آب و رسیدن به اروپا می باشند. در اواخر ماه جنوری یک گروه از سفارت افغانستان در بروکسل به آتن سفر کرده بود، اما این گروه، تنها چند جلد پاسپورت به تعدادی از پناهجویان فروخته بود و هیچ کمکی به آنان نکرده است. حوزه کاری سفارت افغانستان در بروکسل، علاوه بر بلژيک، چند کشور دیگر از جمله یونان نيز می باشد.

۲۳ بهمن ۱۳۸۹

افشار با گذشت هجده سال همچنان درانتظار عدالت


بازهم یک سال دیگر گذشت وافشار با سکوت واندوهش وبا چشمان خیره ازخون وبدن پاره پاره از خنجر، منتظر عدالت ماند. فاجعه افشار هجده ساله شد ودراین هجده سال تمام، صدای “هَــــــــل مِن نـــــاصـــرُ یَنصُـــر نـــــی” اش، تداوم یک مظلومیت تاریخی وتکرار جنایت های پشت سر هم را فریاد کشید.
امروز افشار با هجدهمین سالگردش یک بار دیگر از ما میخواهد چرا این سند مظلومیت وحق تلفی در برابر چشمان قصابانش همچنان مسکوت مانده است؟
امروز با گذشت هجده سال ازاین تراژدی بزرگ، فریاد کودکان مظلوم افشار ما را فرا می خواند تا این مسلخ وقتلگاه انسان به نام هزاره را از یاد نبرده وآنرا به عنوان یک سند زنده از قتل عام ونسل کشی در تاریخ جنایت های سیستماتیک علیه بشریت ثبت کنیم.
افشار با سیلاب های خونش امروز یک بار دیگر از ما میخواهد تا جلوی خون فروشانِ مصلحت اندیش را بگیریم ونگذاریم این خونهای به ناحق ریخته شده همچنان زیر پا گردد. وما نیز یک بار دیگر با ناله ها وضجه افشار و ویرانه اش هم صدا خواهیم شد وافشار را روایت خواهیم کرد ولی با این تفاوت که ما در برابر افشار شرمنده ایم وتا هنوز عمق این فاجعه ی غم انگیز را درک نکردیم.
ما شرمنده ایم زیرا تاهنوز قصابان این فاجعه در مقابل چشمان ما و سکوت سیاه این ویرانه ها، نه تنها به حیث مجرمان این تراژدی الم ناک محاکمه نشدند، بلکه حالا، حتا خندان تر وفعال تر از دوران ارتکاب این جنایت؛ در چوکات دولت، پارلمان، ودیگر عرصه های اجتماعی، سیاسی حضور پررنگی دارند.
در طول این هجده سال ما در کنار افشار زجر کشیدیم وروحا شکنجه شدیم ومنتظر ماندیم، زیرا فکر می کردیم تیکه داران حقوق بشر وقانون وعدالت و کسانی که داد از انسانیت می زدند، فاجعه ی به این بزرگی که در آن یک شهر انسان نابود گردید، فراموش نکرده و برای اجرای عدالت تلاش خواهند کرد.
حالا بعد از هجده سال در حالی که قصابان فاجعه افشار با تکیه بر قانون معافیت مسخره شان که برای گریختن از قانون وعدالت برای خودشان ساخته اند وفکر می کنند که دیگر دست قانون به آنها نمی رسد، با پیام واضح اعلام می کنیم که منتظر باشند” دیر یا زود عدالت از راه می رسد”. عدالت از راه می رسد وشما، با تمام پرونده های سیاه تان، به جرم همه خونهای که به ناحق ریخته اید وبه دلیل همه ویرانی های که بار آورده اید، پاسخ گو خواهید بود. سیاف، قانونی، انوری، محسنی، ربانی و… شما هیچ گاهی نمی توانید از قانون فرار کنید، این لکه های خون که از گلوی انسانهای افشار، بر پیشانی شما نشسته است تا عدالت اجرا نشود امکان پاک شدن را ندارد. به قول
شاعر که می گوید:

” خون ناحق دست از دامان قاتل بر نداشت         دیده باشی لکه های دامن قصاب را.”
اینجا همچنان به آنهای که با معامله گری ها، مصلحت وسکوت شان این سند زنده ی مظلومیت، حق تلفی، ستم و قتل عام را میخواهند از ما بگیرند، هشدار می دهیم، قبل از آنکه خون مردم به جوش آید دست از این کار بردارند. درعین حال ما ازهمه ی انسانهای آزاده و خصوصا نسل جوان کشور که امید فردای بهتر هستند میخواهیم تا با تلاش های جدی شان افشار را از باتلاقِ سازشگري نجات دهند. حفظ افشار وتلاش در جهت اجرای عدالت وبه محاکمه کشاندن جنایت کاران وقصابان این تراژدی درد ناک یکی از مسئولیت های اجتماعی وانسانی ماست.
ما با اتحاد، صمیمیت وآزاده گی، در مقابل قانون گریزان ، معامله گران و سودا گران “سکوت” ایستاده ایم وتا آخرین نفس خویش، برای کشاندن قصابان افشار ودیگر جنایت کاران در پای میز محاکمه وتطبیق عدالت انتقالی تلاش خواهیم کرد. افشار همیشه در خاطره ها زنده است وهمه آنرا به عنوان سند زنده ی تاریخ ظلم، استبداد و نسل کشی حفظ خواهد کرد.

۱۷ بهمن ۱۳۸۹

ظلم و استبداد دیگر بس است


درماه اگست سال گذشته میلادی از ولایت قندوز درشمال افغانستان گزارش شد که یک زوج جوان توسط طالبان سنگسار شده است. گرچند در آن زمان این عمل وحشیانه از طرف گروه های مختلف حقوق بشری از جمله امنستی انترنشل به شدت محکوم شد واین سازمانها از دولت کرزی خواستند تا عاملان این جنایت را به پنجه ی قانون بسپارد، ولی این پرونده هم مثل صدها وشاید هزاران پرونده ی دیگر در دفاتر دولتی زیرخاکها پنهان شد وکسی آنرا دنبال نکرد.

همانطوری که میدانیم، امثال چنین قضیه، به کرّات در نقاط مختلف افغانستان رخ داده است وعاملان آنها هم گروه منفور طالبان بوده اند، گروهی که با افتخار تمام مسئولیت این گونه جنایات را به عهده می گیرد. این گروه منفور،در زمان حاکمیت خود در کشور، به غیر از خوردن غذا ونوشیدن آب دیگر همه چیز را به بخشی از شهروندان افغانستان حرام کرده بودند و بر بخشی دیگر غذا و نوشیدن تنها نه که زندگی هم ممنوع شده بود. آنها برعلاوه هزاران جنایت ضد بشری وقتل عام وغارت، قوانینی را در افغانستان به اجرا گذاشته بودند که براساس آن زنها در جامعه افغانستان، از ابتدایی ترین حقوق انسانی شان هم محروم بودند وحتا اجازه بیرون رفتن از خانه برای خرید را هم نداشتند.
حال با گذشت ماه ها از سنگسار این زوج جوان در ولایت قندوز، ویدیویی آن صحنه جنایت، به رسانه ها درز کرده است.

این ویدیو سند زنده ی از جنایات زمان حکومت طالبان است. افراد این گروه منفور که کرزی آنها را برادران خود می خواند وفاروق وردک چند روز پیش در سفرش به انگلستان آنها را صلح طلب می خواند؛ در روز روشن ودر حضور صدها نفر؛ صدیقه 23 ساله وخیام 28 ساله اهل ولایت قندوز در شمال افغانستان را، "به جرم دوست داشتن همدیگر" زیر سنگهای که نام دین را برآنها نوشته اند، برای ابد خاموش می کنند. این تصویر نیاز به توضیح ندارد وبا آنکه صحنه های غمناک ترش توسط تلویزیون طلوع سانسور شده است، گویای یک واقعیت بسیار تلخ و وحشتناک است.
قاتلان صدیقه وخیام وعاملان صدها جنایت غمبار دیگر در کشور همین افراد طالبان هستند، طالبانی که اکنون، نه با زور برچه وتفنگ، که ده سال پیش داشت، دست به این چنین جنایات میزنند، بلکه این بار آنها با پشتیبانی کامل ارگ ریاست جمهوری وافرادی چون فاروق ورک به این جنایات ادامه میدهند.
خوب است در این جا نظری به کارنامه گذشته این گروه انداخت تا بدانیم که اگر مردم بیدار نشوند وجلوی کرزی را که درتلاش است این گروه منفور را دوباره بر کشور مسلط کند نگیرند، ما شاهد صحنه های بد تری خواهیم بود.

مختصری از گذشته:
طالبان دراولین روزهای قدرت شان، به اقوام غیر پشتون افغانستان هشدار دادند تا از کشور که آنها آنرا از خود می خواندند، خارج شوند ویا مثل آنها مسلمان واقعی باشند. به دنبال همین هشدار، عبدالمنان نیازی سخنگوی وقت طالبان پس از اشغال شهر مزار شریف واعلان سه روز قتل عام عمومی، گفته بود که باید تاجیک ها به تاجکستان، اوزبیک ها به اوزبیکستان وهزاره ها به گورستان" قبرستان" بروند. آنها همچنین شهروندان دیگر از جمله هندوها وسیک هارا مجبور به پوشیدن لباس های مخصوص نموده بودند تا از دور شناسایی شوند. 

به دنبال همین سخنان ملا نیازی، افراد گروه طالبان، پاکسازی خانه به خانه در نقاط مختلف افغانستان، از اقوام غیر پشتون را شروع کردند وهزاران انسان بی گناه را فقط به جرم پشتون نبودن قتل عام کردند. این جنایات وقتل عام ها که نمونه ی های بسیار غمناک آنرا در ولایت های کاپیسا پروان، مزار شریف وبامیان شاهد بودیم، هرروز بیشتر شد وافراد این گروه پس ازآن حتا در مسیر راه ها مسافران غیر پشتون را از موتر ها پیاده ودر روی سرک تیرباران می کردند.  نمونه کشتارهای مسافرین، در نقاط مختلف افغانستان در زمان گروه طالبان صورت گرفت ولی ازهمه وحشتناک تر؛ کشتار مردم هزاره در منطقه کنده پشت ولسوالی شاجوی ولایت زابل درخزان 1377 خورشیدی می باشد. در آن زمان ولسوال ولسوالی شاجوی که یکی از افراد بسیار نزدیک به ملا عمر واهل ولایت قندهار بود به افرادش دستور داده بود تا تمام افرادی که شناخته شود هزاره است را تیرباران کنند. این فرمانده طالبان در نزدیکی بازار ولسوالی شاجوی با راه اندازی یک پست تلاشی، از تمام موترهای که به طرف غزنی وقندهار در حرکت بودند؛ هزاره ها را پیاده می کردند وبعد آنها را شبانه ازدم تیغ می گذشتاندند. این جنایت وکشتار تا یک ماه ادامه پیدا کرد وبعد از آنکه صدها نفر از نماینده گان مردم هزاره که متشکل از روحانیون وریش سفیدان بودند، با فرستادن نامه ی از شورای رهبری طالبان وسازمان ملل متحد، خواهان توقیف آن شدند؛ با میان جگری یک هیئت سازمان ملل متحد خاتمه یافت.


هیچ گاهی صحنه ی را که من خودم شخصا از این قتل وکشتار بی رحمانه دیده ام فراموش نخواهم کرد. باید بگویم که این یک قصه نیست ومن نویسنده ، با چشمان خودم این صحنه را دیده ام.

22 قوس سال 1377 ولسوالی شاجوی ولایت زابل افغانستان
دانش آموز کلاس دهم مکتب بودم که مردم مناطق هزاره نشین ولایت غزنی که در زیر فشار سه سال محاصره اقتصادی توسط طالبان به ستوه آمده بودند، مجبور به تسلیم گردیده وچند روزی نگذشت که افراد گروه طالبان، تمام مناطق هزاره نشین دراین ولایت را به تصرف خود درآورند. ناهور، جاغوری وبعد مالستان، یکی پس ازدیگری توسط طالبان اشغال گردید و"مولوی عبدالحق وثیق کفیل عمومی استخبارات طالبان" که در آن زمان مسئولیت خلع سلاح هزاره های غزنی را به عهده گرفته بود، با سفرش به ولسوالی جاغوری ومالستان از مردم خواست بدون دخالت نیروهای طالبان باید همه اسلحه ومهمات شانرا تسلیم نمایند وگرنه با برخورد شدید آنها مواجه خواهند شد.

دراین سفر عبدالحق وثیق را یک مشاور عرب و ده ها کماندوی ارتش پاکستان که حتا زبان پشتو را هم بلد نبودند وهمه به زبان اردو صحبت می کردند همراهی میکرد. ترس وارعاب وخستگی سه ساله محاصره اقتصادی وکمرشکن، که مردم را به چنین تسلیم شدن مجبور کرده بود، ظرف پنج روز همه امکانات را هم از آنها گرفت. پس از آن افراد این گروه با تشکیل ولسوالی ها وملیشه های امر به معروف آزار واذیت مردم را نیز شروع کردند.

ملیشه های طالبان بعد از استقرار کامل در این مناطق، جوانان هزاره را به بهانه های مختلف دستگیر وروانه ی زندانها می کردند. این روند کم کم مردم را مجبور کرد از خیر همه چیز بگذرند ورهسپار دیار غربت گردند. مهاجرت هم در آن زمان برای هزاره ها خیلی مشکل شده بود وهر هزاره ی باید قبل از سفر، با مراجعه به دفاتر طالبان از آنها نامه ی عبور دریافت می کرد وگرنه در مسیر راه از موتر پیاده گردیده وبه رگبار بسته می شد.
دیگر امیدی برای ماندن نمانده بود ومن هم با یگ گروه از هم سالانم مهاجرت را در پیش گرفتیم.

درشهر غزنی که رسیدیم دو روز جلوی قوماندانی امنیه طالبان در صف های طولانی ایستادیم تا اجازه خارج شدن از کشور را بگیریم ولی شانس با ما یار نبود تا آنکه مجبور شدیم برای داشتن نامه ی عبور هرنفر مبلغ 5000 کلدار پاکستانی که درآن زمان پول رایج طالبان بود، بپردازیم. از شهر غزنی بایک موتر کاستر به طرف قندهار حرکت کردیم، حوالی ظهر به ولسوالی شاجوی رسیدیم ولی تقریبا در یک کیلومتری بازار شاجوی در نزدیکی یک " پل" بزرگ که در زمان جنگ مجاهدین تخریت شده بود، موتر ما توسط افراد طالبان متوقف شد، همه از ترس می لرزیدند، یکی از مسافرین از راننده که یک تاجیک از منطقه روضه غزنی بود و به خاطر بلد بودن زبان پشتو خودرا به جای پشتون جا زده بود پرسید که قضیه چیست؟ راننده کمی مکث کرد وبعد به زبان فارسی گفت احتمالا بازهم مسئله ی همان جنازه هاست. بعد ادامه داد که بنا به دستورولسوال شاجوی در طول یک ماه گذشته افراد طالبان تمام مسافران هزاره را در این منطقه از موتر ها پیاده کرده وبه قتل می رسانده است.

حالا ازاین مسئله کسانی دیگر خبر شده وآنرا متوقف کرده، او همچنان گفت که یک روز پیش شاهد صحنه ی بدی بوده وبا چشم خود،" 12 موتر کاماز" پراز جنازه را دیده که به شهر غزنی منتقل می شده تا به بازمانده گانش تحویل داده شوند.
راننده حرف هایش را تمام نکرده بود که دوپروند هلیکوپتر در منطقه ظاهر شد وکمی آن سو تر به زمین نشست. ظاهرا هیئتی به منطقه آمده بود تا تعداد دیگر از جنازه ها را برای بازمانده گان آنها به شهر غزنی انتقال دهند.

وقتی هیئت از هلیکوپتر ها پیاده شد، طالبان از موتر ما فاصله گرفتند تا آنان را به گودالی که درآن جنازه ها انداخته شده بود، رهنمایی کنند واین بود که ماهم جرئت کردیم از موتر پیاده شویم وآرام آرام به طرف آنها برویم تا صحنه را از نزدیک ببینیم.

ما هم جرئت کردیم به آنها نزدیک ترشویم. وقتی به صحنه رسیدیم با ده ها جنازه تکه وپاره که در گودال انداخته شده بودند، مواجه شدیم. طوری که معلوم بود جنازه ها بیش از ده روز آنجا مانده بودند، صحنه واقعن درد آور بود، زنان، اطفال، جوانان وپیر مردان مثل درخت های قطع شده پهلوی هم افتاده بودند، چشم های آنهارا کلاغ ها خورده بود، وبدن های اکثریت آنها را نیزسگ ها پاره پاره کرده بود.

افراد طالبان راضی از عمل ضد انسانی شان در حالی که رضایت وخوشحالی ازچهره های شان می بارید؛ با کلاشنکوف های شان در اطراف گودال صف کشیده بودند وما فقط توانستیم با چشمان اشک آلود وبدون صدا از پهلوی جنازه ها بگزریم وآن تصویر ودرد را در خاطره های مان حفظ کنیم. این جنازه ها همه هزاره بودند، اکثریت آنها کسانی بودند که پس از استقرار کامل طالبان در مناطق هزاره نشین غزنی از ترس دست به فر ار به سوی پاکستان زده بودند ودرآنجا توسط افراد طالبان گرفتار وهمراه با زن وبچه ی شان تیر باران ویا گردن زده شده بودند.
عده ی دیگر، مسافرینی بودند که بدون اطلاع از اوضاع منطقه، هنگام بازگشت از ایران ویا پاکستان در آن منطقه شکار شده بودند.

تعداد جنازه ها خیلی زیاد بود ولی ما متاسفانه فرصت نداشتیم بیشتر آنجا بمانیم. راننده به ما گفت؛ همین حالا که اینها مصروف هستند باید حرکت کنیم واز این جا دور شویم. وقتی سوار موتر شدیم، راننده جرئت بیشتری برای حرف گفتن پیدا کرده بود، او دریک قصه ی طولانی گفت که بارها شاهد بوده است که مسافرین هزاره وتاجیک را طالبان از موترها پیاده نموده وبلافاصله به رگبار بسته است. او می گفت؛ به خاطر که به زبان پشتو کاملا مسلط هست وقیافه اش هم به پشتونها شبیه است، هیچ گاهی خطری را احساس نکرده ولی از دیدن صحنه های کشتار، به شدت ترسیده است واین صحنه ها تبدیل به کابوسهای شده که خواب را هم از او میگیرد.

او همچنان گفت که آمار دقیق از کشتار مردم هزاره در ولسوالی شاجوی معلوم نیست وفقط استخبارات طالبان موجودیت 4000 هزار جنازه را تایید کرده اند.

خلاصه ی سخن اینکه، ما بعد از صدها تحقیر وتوهین به خاطر هزاره بودن، وقتی به شهر کویته ی پاکستان، رسیدیم؛ خبرهای که در بین مردم، در جریان بود حکایت از کشته شدن نزدیک به ده هزار نفر در منطقه "کنده پشت" داشت. با آنهم این یک نمونه ی از کشتار وقتل عام مردم در زمان حکومت طالبان است و این گروه در زمان حاکمیت شان صدها جوی خون را، راه انداختند که هیچ گاهی نباید از خاطره ها فراموش شود.

اکنون که حامد کرزی وافراد دیگری چون فاروق وردک با دید قبیلوی وفاشیستی شان با مصرف ملیونها دالر از دارایی مردم افغانستان، شب وروز تلاش می کنند تا روی همه ی جنایات این گروه منفور وضد انسانی خط بطلان کشیده وبار دیگر آنها را بر گرده شما مردم سوار کند، باید ازخواب برخیزید وجلوی یک جوی خون وفاجعه دیگر را قبل از وقوع مسدود نمایید.

این گروه وده ها قاتل دیگر انسانهای مظلوم، همین حالا در جلوی چشمان شما مردم، در حالیکه تا هنوز دامن های شان از خون برادران، خواهران، زنان وکودکان شما رنگین است، توسط حامد کرزی با بی شرمی تمام درپست های بالای دولتی گماشته می شوند ویا هم با مصارف هنگفت پولهای باد آورده از خزانه ی ملت، به بزرگترین مرجع قانون گذاری کشور یعنی پارلمان فرستاده می شوند.

یک بار به پرونده های گروه طالبان نگاه کنید وببینید چرا افراد چون وکیل احمد متوکل، عبدالسلام ضعیف، عبدالسلام راکتی، نعیم کوچی" معروف به مولوی کیبل" وده ها تن دیگر که زمانی با خون شما غسل می نمودند، به جای محاکمه وزندان ومعذرت خواهی ازملت افغانستان، با پشتیبانی کامل کرزی ودیگر حلقات قوم محور چون فاروق وردک، دوباره برگرده شما سوار شده اند.

به سیاف وپرونده ی سیاهش که هزاران نفر را به خاک خون کشاند، نگاه کنید وازخود بپرسید که چرا بازهم او خندان تر ازقبل، این بار با پشتیبانی کامل کرزی وتیمش در صحنه سیاسی افغانستان ظاهر می شود واد عای ریاست قوه قانون گذاری کشور را دارد وبرای رسیدن به آن ملیونها دالر را در یک شب مصرف می کند.
از خود سوال کنید که چرا او به جای ریاست پارلمان، پشت میله های زندان نباشد ومثل صدها جنایت کار دیگر که در کشورهای مختلف مجازات شده اند، به قانون وعدالت سپرده نمی شود؟
ازخود سوال کنید این پولهای باد آورده وبی ارزش از کجا می آید که توسط سیاف به مصرف میرسد واو؛ برای بدست آوردن یک رای در پارلمان؛ 40 هزار دالر به اضافه یک موتر که قمتش 15 هزار دالر امریکایی می شود، به نماینده گان دیگر پیشنهاد میدهد؟
اینجا هیچ تهمتی در کار نیست وشما فقط با یک دید به روزهای گذشته ی تان می توانید همه ی صحنه ها را به طور زنده پیش چشمان تان مجسّم کنید. پس باید برای علاج این سرطانهای اجتماعی تلاش کنیم. بیایید دست به دست هم دهیم وهمه در راه برقراری عدالت درکشورتلاش کنیم.
دروضعیت فعلی متاسفانه فضا آنقدر تنگ شده است که برای شهر وندان افغانستان گزینه های زیادی برای انتخاب کردن نمانده است.
-  ماندن برای همیشه درسایه ذلت وخواری وحق تلفی.
-  به محاکمه کشاندن این جنایت کاران و روی کار آودن یک دولت منتخب وپاسخ گو که در آن حقوق همه شهروندان افغانستان بدون در نظرداشت، قومیت، مذهب ودین وسمت بطور مساویانه ودقیق اعاده شود.
-  ویا هم رفتن به سوی تجزیه، چون اگر هیچ راه حلی وجود نداشته باشد، بهتر است کشور تجزیه شود تا حد اقل، آن عده از مردم افغانستان که صد ها سال با سرنوشت شان بازی صورت گرفته وازتمام حقوق وامتیازات خویش محروم بوده است باید به حقش برسد.

برای مردم افغانستان این کشور هیچ معنی وارزشی ندارد، زیرا مردم هیچگاهی دراین آیینه خودرا ندیده اند. بیش از سه صد سال حق تلفی وبربریت بس است. مردم بیشتر از توانی که داشته اند، صبر وحوصله کرده وازخود برد باری نشان داده اند ولی نه تنها این انعطاف پذیری از طرف تیم قبیلوی حاکم درک شده است بلکه هرروز آنها بر تجاوز، غارت وستم شان بالای مردم افزوده اند.

این درد ها را برای شما هموطنان عزیز ودرد مندم نوشتم، برای شما این جور وستم ها را با مغز مغز استخوان خویش احساس کردید ومعنی رنج کشیدن را میدانید. شاید این نوشته خیلی سرپا کنده گی های داشته باشد ولی درد است ودرد را از هرطرف که بنویسی باز هم درد است.

من صحنه کشتار وقتل عام کنده پشت را بعد از سالها نوشتم، چون نمیخواستم این صحنه که دردش تا مغز استخوانم رسیده است، دیگران را هم غمگین کند ولی امروز با دیدن فلم صحنه سنگسار صدیقه وخیام این دو جوان ناکام وهموطنم، درد کنده پشت هم زنده شد وخواستم این همه را با شما هم شریک سازم.

به امید سرنگونی، جهالت، فاشیزم وبی عدالتی در سرزمین آبایی مان.
سرفراز باد مردم رنج کشیده ومصیبت دیده ی هموطنم.

۱۶ بهمن ۱۳۸۹

افشار با رخسارِ آکنده از خراش، جانِ زخماگين و پيکرِ پاره پاره اش تو را فرياد مي زند


افشار، روشن‌‌ترين متن زنده‌ي تاريخ ستمديدگان و همزمان گوياترين شاهدِ حقيقتِ فاجعه است. افشار، «ذالک الکتاب لاريب فيه، هدي للمتقين» است؛ «بيان للناس» و «تبيانٌ لکلٌ شيء». افشار، صحراي محشري است که باطن و حقيقت تاريخ و کليت فاجعه در آن واسازي مي‌شود: «يوم تبلي السرائر».
برادر و خواهر!
افشار با رخسارِ آکنده از خراش، جانِ زخماگين و پيکرِ پاره پاره اش تو را فرياد مي زند.
افشار از تو مي پرسد عدالت کجا شد؟ افشار تو را جيغ مي کشد، عدالت، عدالت، عدالت!
خواهر و برادر!
افشار، با زباني بيزبانيِ ويرانه هايش از تو ميخواهد که در هيجدهمين ساليادم، بازماندگانم را تنها مگذار!
وعدة ما 22 دلو 1389، ساعت 1-4 بعد از ظهر، مزار شهدايِ افشار
از طرف بازماندگانِ شهدايِ افشار

۱۵ بهمن ۱۳۸۹

آزادی یا مرگ، مستندی از وضعیت پناهجویان در جزیره ی نارو استرالیا





۱۴ بهمن ۱۳۸۹