۱۵ اردیبهشت ۱۳۸۸

حامیان دموکراسی یا ناقضان حقوق بشر؟ / قسمت دوم


یونان؛ تراژدی دیگری درراه است:
درماه فبروری همین سال درشهرپاترای یونان رفته بودم که مختصری ازچشم دیدهایم را ازنقض آشکار حقوق بشردرآن کشور نوشتم. تصویرهایی را که درپاترا دیدم برایم واقعن درد آور بود ومیتوان گفت هرروز تکرار تراژدی هایی که واقعن تاحال روحم را می آزارد بنابراین همه روزه کوشش میکنم احوالی از کمپ پاترا داشته باشم. دیروزشنیدم که دولت یونان بطورناگهانی تصمیم گرفته است تاکمپ پاترا را باهمه جنایات که درآن صورت گرفته است ببندد.
بلافاصله باحاجی پاترا درتماس شدم ودرمورد این قضیه پرسیدم. اوضمن تایید این خبرگفت که این تصمیم به دنبال سفروزیرداخله دولت یونان به روزپنجشنبه 25 آپریل گرفته شده است، وزیرداخله یونان دراین سفرخود به شهرپاترا به خبرنگاران گفته است که مدت 15 روزکمپ خودساخته مهاجرین افغانی دراین شهربسته خواهد شد. گفته میشود درحال حاضربیش 1500 نفرمهاجرافغانی دراین کمپ به سرمیبرند که نزدیک به 80% آنان را نوجوانان زیرسن هجده سال تشکیل میدهد. از طرفی گفته میشود پس ازاین تصمیم پلیس به مهاجرین اخطار داده است تاظرف 10 روزدیگر این منطقه را ترک گویند زیرا پس آن همه این خیمه ها توسط بلدوزرویران خواهد شد.
گرچند تاریخ این کمپ همه تراژدی وغم است اما اینبار واقعن تراژدی بسیاربزرگ تر درراه است. وقتی این تعداد مهاجر یکباره ازاین خیمه ها بیرون شوند هیچ جایی ندارند تا به آن پناه ببرند، این خیمه های پلاستیکی باهمه بدی هایش برای آنها بسان پناهگاهی میماند، آنها نزدیک به هشت سال همه ی خوشی ها وغمهایشان را درآنجا سروده اند، هیچکس غمهای پاترا را دقیقن احساس نخواهد کرد مگراینکه روزی ازقبرستان مهاجرین دراین شهرارواح دیدن کند، تابلوهای هرقبردراین قبرستان انسان را به درک عمق فاجعه های اتفاق افتاده درآنجا وا می دارد.
هرمهاجری که دراین شهربرای ابد خوابیده واقامه دایمی پاترا را گرفته داستانهای به شدت غمناک وتکان دهنده ی دارد. درمیان آنها به قبرهای برمیخوریم که فقط قطعات از بدن های پاره پاره درآن خفته اند وهیچ کسی نمیداند ازکدامین شهرافغانستان اند ونام ونشان او چه بوده است؟ شاید پدران ومادران این جوانان که برای ابد ناشناخته باقی خواهند ماند، تاهنوزمنتظراحوال عزیزشان هستند وهیچکسی نمیتواند آنها را از تراژدیی که خیلی وقت اتفاق افتاده باخبرسازند. ازآن گذشته این خیمه ها قصه های خودرا دارد.
پاترا وخیمه های مهاجرین یک تاریخ، یک درد ویک تراژدی را روایت میکند، قصه های ودردهای که درتاریخ مهاجرت کم نظیراست وبرای درک کردن ودرک شدن وبرای تاریخ انسانهای مظلوم ودرجه دو باید درتاریخ همیشه زنده بماند. هیچ کسی حق ندارد این تاریخ را ازدنیایی مهاجرت حذف کند. نمیدانم چرا یکباره دولت یونان میخواهد قصه ی هفت ساله مهاجرین را درپاترا بسوزاند وبه تراژدی های غمناک دوباره دامن بزند؟ دراینکه بعدازویران شدن خیمه های پاترا مهاجرین به چه سرنوشتی روبرو خواهد شد هیچ کسی نمی اندیشد. به راستی وقتی این سیل ازجمعیت یکباره آواره شوند چه اتفاقی رخ خواهد داد؟ به کجا میتوانند پناه ببرند؟
من ازهمه سازمانهای مدافع حقوق بشروانسانهای آزاده ی که ایده کاربرای بهروزی بشریت را درسرلوحه ی کاری شان دارند تقاضا دارم تا این تراژدی را پیش گیری نمایند زیرا درغیراین صورت شاید یک فاجعه ی بزرگ انسانی را شاهد باشیم. باید بدانیم که این غده سرطانیست که اگرخدای نخواسته منفجرشود برای تاریخ بشریت دردناک خواهد بود. میدانیم که پاترا محلیست که گروه های مافیایی قاچاق انسان درآن به شدت قوی وغیرقابل کنترول هستند، آنها همیشه درانتظارهمچین روزهایی اند. وقتی این سیل ازجمعیت بدون پناه را دراختیار داشته باشند میتوانند بابکارگیری ازاین نیرو کارهای خطرناکی را که تاحال درانتظارش بوده اند را انجام دهند.
کافیست یک بار این مهاجرین ازکمپ به بیرون رانده شوند آنوقت دیگر این غده سرطانی ازکنترول خارج خواهد شد زیرا ازیک طرف این جمعیت برای زنده ماندن ویافتن پناه به هر در ودروازه روخواهد آورد زیرااین یک امر طبیعی است که وقتی همه ی راه ها برای انسان بسته شود آنوقت به هرکاری دست خواهد زد زیرا درآن زمان فقط برای زنده ماندن باید چاره جست. نمیدانم چگونه میشود به این آواره گان کمک کرد؟ ولی ازهمه ی انسانهای آزاده وبشردوست وهمه ی سازمانهای حقوق بشری میخواهم به این دردمندان کمک کنند ونگذارند تراژدی دیگربه تاریخ هجرت درشهر پاترا اضافه گردد.

۱۴ اردیبهشت ۱۳۸۸

همه باهم درمقابل قانون طالبانی احوال شخصیه شیعیان


بیایید عدالت و برابری را درهمصدایی با مطالبات انسانی زنان افغانستان، ارج گذاریم.
بیایید برای دفاع از شأن انسانی وحقوق شهروندی زنان، برای برائت جستن از تفکر طالبانی با هدف تحقق ارزشهای مدنی و دمکراتیک، برای تعدیل آنچه قانون احوال شخصیه اهل تشیع نام گرفته، دست به یک مبارزه هماهنگ ومدنی بزنیم.
انجمنها و نهادهای مدافع حقوق زنان برآنند تا با برگزاری یک رشته تجمعات صلح آمیز و مدنی، صدای خود را نسبت به مواد زن ستیز قانون احوال شخصیه، به گوش دولت افغانستان، متحجرینِ قانونگزارِطالب اندیش وجامعه ی جهانی برسانند.
زمان: شنبه 25 اپریل برابر با پنجم ثور، ساعت 3 بعد از ظهر
مکان:
اسلو، نروژ، از مقابل پارلمان (STORTINGE) به طرف سفارت افغانستان، ساعت 3 بعد از ظهر
لندن، مقابل سفارت افغانستان، ساعت 11 قبل از از ظهر
ويانا، اتريش، مقابل سفارت افغانستان، ساعت 3 بعد از ظهر
کپنهاگ، دانمارک، مقابل دفتر سازمان ملل، ساعت 1 بعد از ظهر
مونشن، آلمان، مقابل کنسولگری افغانستان، ساعت 1 بعد از ظهر
روم  ایتالیا، مقابل سفارت افغانستان، ساعت 1 بعد از ظهر

۱۳ اردیبهشت ۱۳۸۸

حامیان دموکراسی یا ناقضان حقوق بشر؟ / قسمت اول

نمیدانم چه چیزی انسانهارا وادار میکند تا واژه های مقدس آزادی، دموکراسی، وعدالت را به زبان آورند، برای من عجیب است. وقتی درکشورهای آسیایی، آفریقا ودیگر کشورها کوچک ترین اتفاقی می افتد یکبار انفجاری درغرب رخ میدهد، همه کشورها با بمباران رسانه ای برای مدتی جارمیزنند درفلان منطقه حقوق بشرنقض گردیده وکارخلاف موازین بین المللی انجام شده است. وقتی درافغانستان بودم این صداهای مهیب را همیشه میشنیدم وازاتفاقاتی که درسرزمینم رخ میداد ولواگر کوچک بود ونمیتوانست روی جمعیت انبوهی تاثیرگذارباشد، باآنهم خجالت زده میشدم وبه غربی شادباش میگفتم. همیشه خرسندی ام ازاین بود که حداقل دراین دنیا کسانی هستند که ازارزشهای انسانی پاسداری میکنند. این عقیده درمن تنها ازسروصداهایی رسانه ی ناشی نمی شد بلکه وقتی کتابها، سرگذشت ها وعقاید سردمداران وپیشوایان بزرگ غربی را میخواندم همه اش این ایده را درمن تقویت میکرد. به خود میگفتم همه افتخارات مال این انسان ها ست که واقعن برای رفاه وآسایش بشریت کارمیکنند. خوشا به حال کسانی که درسرزمینی زندگی میکنند که هویت انسانی دارند نه قومی، دینی، لسانی ویا منطقوی. ازهمه مهمتراینکه شاید همه اروپا را مهد تمدن بشریت میشمارند اگراشتباه نکرده باشم و حقیقتا نیز خیلی ازشخصیت های این سرزمین برای بشریت راههای بزرگی را گشوده اند وتاابد برای همه ی انسانهای روی زمین قابل قدر وتمجید وحتا کارکردهای بعضی ازآنها به یک مکتب ویک آیین تبدیل شده است که بی شک اگر به آن نظریه ها دقیقن عمل شود خوشبختی های زیادی را برای بشریت به ارمغان خواهد داشت.

اینک سال واندیست که دقیقن دردرون همین سرزمین که به گفته ی خودشان پیشوایان دموکراسی وآهنگ سازان حقوق بشروچرندهای گلوبلایزیشن و... زندگی میکنم وچیزی که بیشتر دراین کشورها توجهم را جلب میکند اتفاقاتیست که خلاف همه گفته ها وسروده های اینها پیهم وبدون وقفه درحال رخ دادن است، چیزی که این کشورها بانصایح واوامرخویش برای دیگر کشورها نقض حقوق بشر، صلب آزادی وزیرپاگذاشتن موازین واساسات بین المللی میخوانند. درقدم اول ازایتالیا میگویم که خودرا علم بردار تمدن وفلسفه ی اروپا میداند چه رسد به کشورهای آسیایی، آفریقایی وبه گفته خودشان (il resto del mondo)، اینجا تاهنوز جنبش های فاشیستی بین انسانها فرق میگذارد، اینجا خارجی بودن یک جرم است، انسانها ازنگاه رنگ، کشور وملیت به طبقه های گوناگون تقسیم میشوند. گرچند ازسقوط مرگبار موسولینی رهبروموسس فاشیزم، دراین کشور نزدیک به 65 سال میگذرد ولی بازهم فاشیزم زنده است وفرزندان موسولینی اینبار به شکل مدرن تری ظهور کرده اند. کارکردهای حزب محافظه کار (LEGA NORD) که فعلن حکومت را دراین کشوردردست دارد درحقیقت همان جنبش موسولینی است اما به شکل مدرنتروپیشترفته تر. این حزب باآنکه هیچ خارجی را انسان نمیشمارد درهمه امور میکوشد زندگی را به خارجی ها تنگتر سازد. هرروزی درگوشه وکنارایتالیا افرادی به خاطررنگ پوستش محاکمه وتوسط جلادان فاشیست لت وکوب میشوند.
چندی قبل پسر19 ساله افریقایی درشهرمیلان ایتالیا به خاطر سیاه پوست بودنش توسط مامورین ترافیک شهری به اندازه ی لت وکوب گردیده بود که به مدت چند روزی درحالت تقریبا کوما قرارداشت وحتانمیتوانست حرف بزند. این پسر19 ساله که یک دانش آموز است به خبرنگاران گفت صبح وقتی ازخانه خارج شدم وبه طرف مدرسه روان بودم توسط ماموران ترافیک شهری متوقف گردیدم، سپس آنها باآنکه هیچ مسئولیت بازرسی افراد راندارند تمام اسناد ومدارکم را بازرسی نموده ومن را درداخل ماشین شان دست بند زده وبه جایی دیگری انتقال دادند.
وقتی ازآنها پرسیدم جرمم چیست آنها گفتند خفه باش سیاه گوه. سپس سه نفره مرا به اندازه ی لت وکوب کردند که ازهوش رفتم ووقتی به هوش آمدم خودرا دربخش اورژانس بیمارستان دیدم. وقتی این نوجوان بی هوش بوده است جسدش توسط این مامورین به گوشه ی ازشهرانتقال داده شده وازماشین به بیرون پرتاب میشود. چندروز پیش گروه ازمهاجرین افریقایی که عمدتا ازکشورهای سودان ونیجریه بودند ومدتی است به عنوان پناهندهای سیاسی درایتالیا زندگی میکنند به خاطراینکه چرا سیاه پوست ها درایتالیا ازحقوق انسانی شان برخوردار نیستند وبرای آنها بااینکه اقامه ی پناهنده سیاسی دراین کشور را دارند هیچ گونه حق وحقوقی طبق قوانین بین المللی مهاجرت داده نمیشود دست به تظاهرات مسالمت آمیززدند ولی پلیس ایتالیا به خاطردورنگهداشتن آنها ازدید رسانه ها ازخشونت کارگرفته وبه لت کوب آنها پرداختند که دراثرآن تعداد زیاد ازتظاهرات کنند گان به شدت زخمی گردیده اند. این درحالی بود که درهمان روزتعداد زیادی ازرهبران این کشورها دردومین نشست ضد نژاد پرستی سازمان ملل درشهرژنو به سرمیبردند.
آیا بااین وضع میشود این کشورها را مهد دموکراسی ومدافع حقوق بشردانست؟ آیا میشود به ادعاهای وغلوهای این کشوردر رابطه با آزادی، برابری، حقوق بشروخیلی ازسخنان چرب شان نسبت به انسانیت وجهانی شدن باورکرد؟ آیا نمیتوان گفت هیچ سخن راستی در دنیا وجود ندارد واینها همه سطریست که درزیرآن فقط منافع سیاسی واقتصادی خفته است؟ من به این هم شک ندارم که هستندتعدادمعدودی که به راستی دراین راستا تااندازه مرگ وابسته اند وباتمام نیروکارمیکنند. ولی اکثرا آنچه به خورد ما داده میشود فقط برای گل آلود کردن آب است تاماهی مورد نظرصید گردد. درایتالیا مهاجرین افریقایی به خاطر سیاه بودن شان حتا انسان شمرده نمیشوند ووقتی درخیابانها گردش کنی میتوانی به کرات بشنوی سیاه ها گوه اند، آشغال اند وازاین حرف ها، اکثریت ازاین مهاجرین درخیابانها وپارکها میخوابند وتمام روزبرای پیداکردن تکه نانی درجلوی کلیساها صف میکشند؛ زیرا نمیتوانند شغلی برای خود پیداکنند تاازآن طریق صاحب یک زندگی انسانی شده وبتوانند ازعهده ی مخارج روزانه خویش برآیند.
با تعداد زیادی این مهاجرین درمورد مشکل کاریابی شان صحبت نموده ام وتقریباهمه ی آنها یک پاسخ را میدهند وآن اینست که وقتی برای کاریابی به هردفترمراجعه کنیم به محض اینکه قیافه مارا ببینند میگویند کارگراحتیاج نداریم. بدین لحاظ آنها مجبورند برای بقای زندگی شان شب وروز به دروازه کلیساها آویزان باشند تا غذاهای پس مانده ی که ازکارخانه ها وبیمارستانها به آنجا انتقال داده میشود را نصیب شوند. بهترین جابرای آنها درشب زیر گذرهای ایستگاه قطار است وعلاوه ازآن درپارکها وکنار خیابانها دسته دسته میخوابند. نمیدانم چرا تاحال این همه ازدید سازمان ملل وموسسات حقوق بشری دور مانده است. میدانم پذیرفتن مهاجربرای هیچ کشوری شاید جبری نباشد ولی بازهم مهاجرت به عنوان یک پدیده بین المللی ازمدت های زیاد به این سو وجود داشته ودارد. وبدین لحاظ براساس كنوانسيون ژنو در سال1951حقوق پناهندگي در دنيا پذيرفته شده و درسال 1960 كميسارياي عالي امور پناهندگان سازمان ملل متحد رسماً آغاز بكار نمود. اگر چه در طي تقریبا" 50 سال گذشته تعاريف زيادي براي پديده پناهندگي و آوارگي انجام شده است و از آن جمله پروتكل سال 1967 سازمان ملل متحد مي باشد كه پناهندگي را تعريف كرده است، و هر روز وضعيت و موقعيت اين گروه سرگردان در دنيا به تعاريف جديدتري نياز پيدا مي كند.