۴ دی ۱۳۹۰

حمله گسترده فاشیست های یونان بالای پناهجویان افغانستان چهار زخمی به جا گذاشت

شهر آتن پایتخت یونان دیشب شاهد حمله  گسترده فاشیست ها  بالای پناهجویان افغانستان بود. در تماس تلفونی که با چند تن از پناهجویان داشتم، از آنها در باره حادثه دیشب پرسیدم.
صفر حیدری یکی از فعالان حقوق پناهجویان که خود نیز در حمله دیشب فاشیست ها به شدت زخمی شده است می گوید: دیشب ساعت 8 از دفتر موسسه نور واقع در خیابان "میخایل اوده" بیرون شدم ومیخواستم به خانه بروم، ولی بلافاصله یک گروه 15 نفری که همه با سلاح سرد مسلح بودند، به من حمله کردند. آنها به شکل دسته جمعی به شدت مرا مورد لت وکوب قرار دادند.

بعد وقتی زمین افتادم، آنها موبایل و دیگر وسایلم را گرفتند و ازمحل متواری شدند. آقای حیدری می گوید وقتی فاشیست ها به من حمله کرده بودند، پولیس در 30 متری من قرار داشت. ولی در حالیکه آنها به شرط مرگ مرا لت وکوب می کردند؛ پلیس هیچ توجهی نکرد بلکه پس از آنکه فاشیست ها متواری شدند، پلیس ها سر رسیدند و ازمن اسناد ومدارک اقامت در ایران را خواستند. من هیچ چیزی را دیده نمی توانستم، پلیس ها جیب هایم را پالیدند وپس از بررسی اسنادم از آنجا رفتند. آقای حیدری از ناحیه چشم راست به شدت آسیب دیده و اکنون تحت مراقبت پزشک قرار دارد.

صفر حیدری از سه سال بدینسو به عنوان معاون موسسه نور در شهر آتن فعالیت می کند. موسسه  ای نور تنها موسسه ایست که با وجود مشکلات فراوان همیشه در کنار پناهجویان بوده و از حقوق آنها دفاع کرده است.  قبلا دفتر این موسسه چندین بار توسط گروپ های فاشیستی یونان مورد حمله قرار گرفته و تخریب شده بود.
آقای حیدری می افزاید؛ در حملات دیشب که در چندین نقطه شهر صورت گرفته؛ سه تن دیگر نیز به شدت زخمی شده اند.  شهر آتن پایتخت یونان هم اکنون شاهد حضور 15 هزار پناهجوی افغانستانی است. وضعیت این پناهجویان به شدت نگران کننده است واکثر آنها سرپناهی ندارند ودر خانه های متروکه و پارک ها زندگی می کنند. از اینرو هر از گاهی این پناهجویان توسط گروه های فاشیستی مورد حمله قرار می گیرند.

این در حالیست که چندی پیش، سازمان دیده بان حقوق بشر با نشر گزارشی، در باره افزایش حملات گروه های فاشیستی بالای پناهجویان در یونان هشدار داده بود. 


۳ دی ۱۳۹۰

یادی از آبی میرزا یا گل صد برگ مالستان

کاوه غرجی


برای نوشتن یک متن درست وتحقیقی درمورد موسیقی محلی ویک هنرمند صاحب سبک ،شناختن نظریه های موسیقی وادبیات انتقادی ، تاریخ موسیقی محلی ومحیط اجتماعی که موسیقی درآن خلق شده است خیلی ضروری است. امامتاسفانه من نه آگاهی کافی ازهنرموسیقی دارم ونه ازتاریخ موسیقی محلی هزاره گی تا بتوانم انطورکه شایسته وبایسته این هنرمند شیرین صدا که صدایش تنها صدای دنبوره وسرود نیست،بلکه طنین کوچ و زندگی ، شادی وسرافرازی ، درد و رنج وجدایی است چیزی بنویسم.

من به موسیقی محلی علاقه دارم اما به خاطرمهاجرت های پی درپی و دلایلی دیگری تا سال 2006 به جزشنیدن اسم آبی میرزا یا "دل آرام"و شنیدن اهنگ های چندی ازسرورسرخوش و داود سرخوش -موسیقی هزاره گی نشنیده بودم. اما کلکسیون بزرگی ازآهنگ های محلی روسیه وقزاقستان دارم که با زندگی واقعی این مردم ارتباط مستقیمی دارد.

خوشی هاوغم ها؛ افسرده گی وهیجانات، شکست ها و پیروزی ها وهرآنچه که ارزش های قومی را والاترمی سازد ،به صورت عریان تنها می توان درهمین اهنگ های عامیانه که با ساده ترین کلمات همراهی می شود یافت.

سال 2006 درمسیرراه غزنی وجاغوری با دوستی درمورد موسیقی روسیه حرف می زدم و وقتی اوعلاقمندی ام را درمورد آهنگ های محلی فهمید، صدای آهنگی را بلند کرد که درتمام مسیرراه برای چندین بارپی درپی آن اهنگ را شنیدم.
بنال دمبوره بیچاره من
بنال ازجگرصد پاره من
بنالیم تا خدا رحم اش بیاید
سخی جان بشکند زولانه من
سیاه چشمک تو چشمک می زنی یار /  دلم را برده ای گپ می زنی یار
دلم را برده ای با مکر و جادو       /    چرا لاف محبت می زنی یار       

 درحرکت وجنبش صدایش غم عمیقی وحالت شکوه آمیزی بود که درتمام مسیرراه مرا به خود مشغول کرد. آن اهنگ با صدای آغی دل آرام بود.

 دوستم اطلاع زیادی درمورد "آغی دل آرام" نداشت ونتوانست کنجکاوی مرا ارضا کند.وقتی جاغوری رسیدیم ودرفرصت های که پیش می امد نیزنتوانستم معلومات کافی درمورد این هنرمند گوشه نشین هزاره پیدا کنم. بعضی ها نیز بودن همچو زنی را انکار می کردند و آهنگ های او را به صفدرمالستانی نسبت می دادند. تا اینکه مدتی بعد درمجله ای مصاحبه و عکس اش را دیدم.

گیسو های که دیگرسپید شده بودند وبا لباسها و دستمالی که به دورسراش پیچیده بود فقر را به راحتی می شد دید اما درچشمان اش همان طورکه توقع اش از یک زن هنرمند هزاره می رفت، آزادگی وشجاعت، ساده گی وصمیمت موج می زد.

شاید بتوان با جرات گفت که کمتر هزاره ای را می شود دید که به موسیقی علاقه مند باشد اما با نام وصدای جاودانه این هنرمند آشنا نباشد. اما با آن هم درمورد معرفی این هنرمند و توجه به گرد آوری آهنگ های اوکاری صورت نگرفته و به جز ازهمان یک مصاحبه و یک نوشته ای از آقای فیاض و چند آهنگی که درانترنت موجود است چیززیادی درمورد این هنرمند و هنرمند هم صدا وهمدوره اش گل نسا نمی دانند. درحالیکه سرمایه اصلی یک مردم، نغمه های بومی و محلی شان است.

بدون شک اویکی ازتاثیر گذارترین آواز خوان محلی برموسیقی هزاره گی و تمام افغانستان است و سبک خواندن او چی درگذشته وچی حالا توسط بسیاری ها تقلید شده و برای چندین نسل اینده نیز شنونده ها و علاقمندان خود را خواهد داشت. اما گرد اوری نشدن آهنگ هایش همراه با سو استفاده تعدادی و نبودن امکانات موجب شده که خیلی ها او را اسم مستعارکسی دیگری بدانند.


امیدوارم دوستانی که این نوشته را می خوانند و درافغانستان تشریف دارند، درزمینه گرد اوری آهنگ ها و سرود های این هنرمند توجه نمایند. در این روزگاری که ارزش هرانسان را با استین مرصع ان می سنجند ،من بازهم امیدوارم دوستان دیگری که درزمینه قوم شناسی و فرهنگ و... کار می کنند و یا خبرنگاران به جای اینکه همراه با یک جنگسالار و مواد مخدر فروش و وزیر و وکیل مصاحبه کنند باری نیز سراغ این بانوی سنت شکن وهنرمند بروند تا خدمتی برای فرهنگ و کشورخود کرده باشند.

تاریخ کتبی مردم مابه خاطر سالها جنگ، مهاجرت و استبداد حکومت های مستبد و قبیله گرا مملو از تحریف، دربدری و شکست، کوچ  اجباری و برده گی ، غم و غصه و یکجانبه نگری است. در حالیکه ما چیزهای دیگری نیز داریم و تاریخ جدید مردم ما را زمانی ما می توانیم بنویسیم که در پای صحبت شیر زنانی همچون آغی دلارام بنشینیم.

 برای معلومات کامل تر درمورد این هنرمند خواندن نوشته های اقای فیاض را به شما پیشنهاد می کنم.

۴ تیر ۱۳۹۰

پناهجویان


بیستم ژوئن برابر است با روز بین المللی پناهنده، اکنون شصت سال می گذرد از اولین روزیکه برای اولین بار در تاریخ روزی را برای انسانهای آواره نام گذاری واز آن تجلیل کردند. روز بین المللی پناهنده در بیستم جون 1951 در اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل متحد مطرح و تصویب شد. برای اولین بار در بیستم ژوئن سال 2001 میلادی از این روز تجلیل به عمل آمد.
شاید هدف از نام گذاری این روزجلب توجه بیشتر به پناهندگان به عنوان کسانی که از یک وضعیت نا بسامان اجتماعی فرار و محل دیگری برای موجودین و زیست جستجو می کنند بوده باشد. اما با گذشت شصت سال از نام گذاری این روز، تا هنوز کشورها ومردمان میزبان پناهجویان کمتر توجهی به آن نموده اند. با گذشت شصت سال هنوز هزاران انسان آواره وخانه به دوش در کشور های مختلف جهان در وضعیت نابسامانی بسر می برند.
پناهنده گان در کشور های مختلف از سوی دولت میزبان مورد تبعیض قرار می گیرند وهمیشه به عنوان انسانهای درجه سوم از حقوق وامتیازات بسیار ناچیزی برخوردارند. گرچه موارد زیاد وجود دارد که باید به آن پرداخته شود تا عملکرد سازمانهای مؤظف به حمایت از حقوق پناهجویان و مکلفیت کشورهای میزبان روشن گردد واز طرف دیگر عوامل که باعث نگرانی ملت های میزبان می شود را نیز مورد بحث قرار داد، اما در این نوشته کوشش می شود که تنها به وضعیت فعلی پناهنده گان افغانستانی دربعضی از کشورها به شکل فشرده روشنی انداخته شود.
عوامل عمده افزایش مهاجرت در وضعیت کنونی،جنگ، خشونت و نقض گسترده حقوق بشر است
امسال از روز بین المللی پناهنده در شرایطی تجلیل به عمل می آید که جنگ های دوامدار، خشونت، فقر و بی عدالتی صدها هزار انسان را از کشورهای مختلف مجبور به ترک خانه های شان کرده است. آمار ها نشان میدهد که در سال جاری نسبت به سالهای گذشته، جغرافیای جنگ، ترور، خشونت و نقض حقوق بشر به شکل غیرمنتظره وسعت پیدا کرده و به همین میزان گراف مهاجرت نیز بالا رفته است.
آمارها نشان میدهد که خشونت ها در کشورهای شمال افریقا باعث شده است که ملیونها نفر خانه های شان را ترک نموده وبه کشورهای دیگر سرازیر شوند. همین طور از کشورهای افغانستان، پاکستان، ایران، عراق وسوریه نیز هزاران تن به علت جنگ وخشونت آواره گردیده اند. اکنون بخاطر توضح بیشتر این موضوع مروری بر وضع هر کشور می کنیم که افغانستان از بارزترین نمونه های آنست.
افغانستان
گرچه آوارگی مردم افغانستان تاریخ دور ودرازی دارد ولی در کل سال 1890 را می توان سر آغاز تاریخ آوارگی در افغانستان نامید. دراین سال که عبدالرحمن جابر تصمیم گرفت برای ضمانت حکومت قبیلوی وفاشیستی اش دست به پاکسازی کشور از وجود اقوام دیگر ساکن بزند. این حاکم خونخوار وجابر افغان با راه اندازی جویبار خون در مناطق هزاره نشین وشمال کشور هزاران انسان بی گناه را از دم تیغ کشید.
به همین سبب بود که صد ها هزار انسان از ترس این حاکم مستبد افغان پا به فرار گذاشته وکشور را ترک کردند. امیر خونخوار بازهم به این اعمال وحشیانه وغیر انسانی اش اکتفا نکرد و اقوام دیگر را مجبور به کوچ اجباری کرد.

خشونت، استبداد وکوچ اجباری در افغانستان در طول تاریخ توسط حاکمان افغان ادامه داشته است ومردم این دیار در همه ادوار تاریخ امید و آرزوی شان را برای خلاصی از سایه خشونت وستم در بیرون از مرزهای این کشور جستجو می کرده اند.

پس از جنایات ضد بشری عبدالرحمن که باعث مهاجرت گروه عظیمی از شهروندان هزاره از افغانستان گردید، دوره اشغال افغانستان توسط ارتش سرخ شوروی درسال 1978 نیز ملیون ها انسان افغانستانی را مجبور به فراراز کشور نمود. دراین دوره علاوه از آتش جنگ در نقاط مختلف کشور، بین مجاهدین و نیروهای دولتی با حمایت ارتش سرخ، مردم افغانستان به بهانه های مختلف چون ارتباط با مجاهدین و خلقی بودن وجاسوس بودن وغیره توسط دو طرف در گیر کشته شدند. درهمین سالها بود که مردم افغانستان به شکل بی سابقه ی طعم تلخ شکنجه ، زندان، ترور وزنده به گور شدن را چشیدند.

پس از ختم این دوره چند صباحی نگذشه بود که گروه های مختلف جهادی پس از سقوط حکومت داکتر نجیب مثل مارهای زخمی برای به دست آوردن قدرت به جان هم افتادند و با راه اندازی حمام خون در کشور باعث گسترش وتشدید امواج مهاجرت در کشور شدند.
مجاهدین وبه خصوص منفعت طلبی ومردم ستیزی برهاالدین ربانی در این در دهه هفتاد برعلاوه کشته شدن هزاران انسان بی گناه، ویرانی افغانستان و آواره شدن ملیون ها نفر از این کشور، افغانستان زخمی وتکه وپارچه را تسلیم گروه انسان ستیز و وحشی طالب کرد تا تاریخ این کشور با بزرگترین اعمال ضد بشری این گروه وکشتار بیرحمانه انسانها در تاریخ بشریت ثبت گردد. از این رو می توان به صراحت گفت که اعمال خائنانه برهاالدین ربانی بزرگترین عامل در بوجود آمدن گروه انسان ستیز و وحشی طالبان بود که تا هنوز هم مردم افغانستان نتوانسته است از شر این آفت نجات یابند.
درزمان حکومت برهان الدین ربانی تنها در کابل 66 هزار انسان بی گناه از دم تیغ جلادان گذشت و پایتخت کشور به بزرگترین صحنه ی اعمال ضد بشری تبدیل شد.
پس از سپردن افغانستان به دست گروه متحجر وانسان ستیز طالبان و گسترش اعمال ضد بشری وقتل عامهای گسترده در سطح کشور، سیاست زمین سوخته توسط این گروه تروریستی سبب شد که عده ی زیادی بازهم خانه وکاشانه ی خود را ترک نموده وبه دیار غربت پناه ببرند. خشونت های گسترده وضد بشری، قتل عام وتبعیض های مذهبی وزبانی در این دوره بزرگترین عوامل مهاجرت مردم افغانستان بود.
اما پس از سقوط این گروه انسان ستیز و با آمدن نیروهای بین المللی به افغانستان، تصور می شد روز های غربت وبیچارگی مرد م افغانستان د ر دیار بیگانه وشکنجه زخم زبان دراردوگاه های فاشیستی کشورهای ایران وپاکستان پایان یافته است. همین تصور باعث شد تعداد قابل توجه از آوارگان افغانستان با شور واشتیاق دوباره به وطن بازگشتند، تا با تحمل رنج ومصیبت به بازسازی کشور شان سهم بگیرند. ولی این امید وآرزوی های مردم افغانستان پس از مدت کوتاهی به خاطر سیاست های قبیلوی حکومت حامد کرزی رنگش را باخت وروند فرار از دیار دوباره به شکل گسترده ی آغاز یافت. 

در این دوره که با آمدن "جامعه ی جهانی" برای کمک به مردم افغانستان، احتمال می رفت به زودی کشور به سوی پیشرفت وتوسعه حرگت کند و زمینه یک زندگی آبرومندانه و آرام برای شهروندان افغانستان فراهم شود؛ وی حیفاکه با سیاست های قبیلوی وفاشیستی تیم حامد کرزی دوباره به پرتگاه سقوط سوق داده شد.

حامد کرزی وتیم درباری اش برعلاوه حیف ومیل ملیارد ها دالر سرازیر شده از خارج بزرگترین رکورد اختلاس، بیکاری ، فقر و بی عدالتی را در تاریخ کشور ثبت نمود.

علاوه براین، سیاست های قوم محورانه و چراغ سبز حامد کرزی وحلقات مافیایی درباری اش، به گروه تروریستی طالبان وبرادر خواندن این گروه از سوی شخص کرزی، باعث شد گروپ های مختلف ترور و وحشت دوباره در کشور رشد نموده وصحنه های غمناکی را با قتل انسانهای بی گناه در کشور بوجود بیاورند. همچنان همین سیاست مردم ستیز باعث شد افغانستان مقام پنجم را در لیست کشورهای فقیر جهان نصیب گردد.

اکنون افغانستان توسط کرزی و برادرانش به بزرگترین صحنه غارت، چپاول و ترور تبدیل شده که روزانه خون ده ها انسان بی گناه توسط طالبان( برادران حامد کرزی) در نقاط مختلف کشور ریخته می شود.

درشرایط کنونی شهروندان افغانستان هیچگونه مصونیت جانی ومالی ندارند. طوریکه هرکسی وقتی صبح از خانه بیرون می شود ده0 درصد امید زنده برگشتن برایشمیسر است و بس.

ترس از مواجه شدن با حملات انتحاری، ترور واختطاف، کابوس های هستند که حتا خواب را هم از شهروندان کشور گرفته است. از سوی هم افراد مسلح به نام کوچی چندین سال است که با حمایت مستقیم دولت حامد کرزی در نقاط مختلف افغانستان از جمله در مناطق مرکزی وهزاره نشین کشور هجوم برده ودست به قتل غارت وتجاوز و تخریب می زنند ومردم را مجبور به ترک خانه و کاشانه شان می کنند.
علاوه براین از برکت حامد کرزی و "بردارن" انسان ستیزش هم اکنون افغانستان رکورد بد ترین جا برای زنان را در تاریخش ثبت نموده و سالانه 19 هزار زن به خاطر نداشتن دست رسی به دوا ودرمان جان شان را از دست می دهد.با توجه به این عوامل کشور افغانستان در دوران حکومت حامد کرزی به جهنمی برای شهروندانش تبدیل شده است وهیچ امیدی در این کشور برای زندگی کردن باقی نمانده است. به همین سبب است که از سال 2009 تا کنون بیش از 200هزار نفربه شمول کودکان وزنان از این کشور فرار نموده اند.
در حالیکه سازمانهای خیریه که با پناهجویان افغانستان در کشورهای مختلف از جمله یونان گراف مهاجرت مردم افغانستان را وحشت ناک می خوانند اما حکومت افغانستان هیچ توجهی به این مسئله نداشته است.

حامد کرزی وتیم مافیایی در بارش در حالیکه افغانستان را به جهنمی برای شهروندانش تبدیل نموده اند، در بیرون از مرزهای کشور نیز بلای جان مردم شده است. طوری که شاهد هستیم از سال 2009 به این سو نماینده های حکومت کرزی در کشور های مختلف،خواستار برگرداندن پناهجویان به جهنم افغانستان شده وبا عقد قرار داد های شرم آور کوشش کرده است مانع اقامت پناهجویان در کشورهای دیگر شوند. نمونه های این اعمال شرم آور را می توان در بروتوکول وزیر مهاجرت حامد کرزی با دولت استرالیا برای برگشت پناهجویان از این کشور یا د آوری کرد.

پس از درخواست های مکرر حامد کرزی از کشورهای مختلف اروپایی واسترالیا برای برگشت پناهجویان افغانستان، هم اکنون هزاران پناهجوی در برزخ ناامیدی وجهنم حقارت، توهین وبی خانمانی در کشورهای مختلف دنیا به سر می برند.
وضعیت پناهجویان افغانستان در ایران وپاکستان
دو کشور همسایه ایران و پاکستان که در تحولات و جنگ های داخلی افغانستان سهم قابل ملاحظه ی داشته اند، از سویی تعداد زیادی از پناهجویان افغانستانی نیز در همین کشورها در سایه ترس و امید زندگی می کنند. طبق آمار ها هم اکنون نزدیک به چهار ملیون پناهجوی افغانستان در کشور ایران و پاکستان زندگی می کنند، در حالیکه از هیچ گونه حقوق انسانی وشهروندی برخوردار نیستند. پناهجویان در این کشورها مجبور اند، تمام سختی ومشکلات را تحمل کنند تا در امان باشند. اما حکومت های متعصب و افغان ستیز این دو کشور همسایه در حالیکه این پناهجویان را از تمام حقوق انسانی وشهروندی شان محروم ساخته اند، حتا به کودکان این پناهجویان حق تحصیل را در مکاتب نمی دهند.

از سوی هم پناهجویان افغانستان در این دو کشور همسایه، با وجود تحمل تحقیر، توهین و زخم زبان، توسط پلیس ونیروهای نظامی این کشورها به شکل خود سرانه بازداشت وشکنجه می شوند.

گفته می شود سالانه ده ها نفر پناهجوی افغانستان در اردوگاه های ایران و پاکستان در اثر شکنجه می میمیرند ویا هم برای ابد معیوب می گردند.
حمیدالله یکی از پناهجویان افغانستانی که چند سال پیش در اردوگاه "سنگ سفید" ایران زندانی بوده است می گوید، صد ها نفر از پناهنده گان افغانستان در اثر شکنجه نیروهای انتظامی ایران در اردوگاه های این کشور دیوانه شده اند. 


حمید الله هم چنین می گوید که در سال 1377 خورشیدی زمانی که در افغانستان از شر طالبان جایی برای زندگی باقی نمانده بود، به مردم شکل سیل آسا به طرف ایران می آمدند وبه محض رسیدن به خاک ایران، توسط نیروی انتظامی این کشور دستگیر وبه زندان انداخته می شدند. او می گوید در همین سال در اردوگاه سنگ سفید حادثه ی غمگین و وحشت ناکی اتفاق افتاد که تاهنوز هیچ کسی به آن به طور دقیق نپرداخته است.

اومی افزاید که در اثر هجوم سیل آسای پناهجویان افغانستانی به سوی ایران، این اردوگاه از پناهجویان پر شده بود به همین خاطر حکومت ایران از هجوم تعداد زیاد پناهجوی افغانستانی به خشم آمده وبه مسئولین این اردوگاه دستور داده بود تا برای چند روز به هیچ پناهجویی نان وآب داده نشود. پس از عملی شدن این طرح، سه روز زندگی بی نان وآب پناهجویان افغانستانی که تعداد آنها بالای 400 نفر بود از ترس مرگ دست به تظاهرات زده ودر وپنجره را شکستند تا از آنجا فرار کنند. درجریان همین تظاهرات انتظامات اردوگاه به سوی پناهجویان تیراندازی کرد وتعدادی را کشت. این بود که پناهجویان به خشم آمده وبا انتظامات در گیر شدند. پس از درگیری ده دقیقه ی چون تعداد پناهجویان زیاد بود، آنها انتظامات اردوگاه را خلع سلاح نموده وهمگی از آنجا فرار کرده وبه کوه ها پناه بردند.

پس از فرار این تعداد پناهجو، حکومت ایران به ارتش ونیروهای کماندوی این کشور دستور داد که پناهجویان را در کوه ها دنبال نموده وهمه را تیر باران کنند. نیروهای ارتش ایران در آن زمان تمام آن عده از پناهجویان فراری در کوه ها شکار نموده وتیر باران کردند. اکنون که 13 سال از این حادثه می گذرد تاهنوز به این قتل عام پناهجویان توسط حکومت ایران توجه صورت نگرفته است. حمیدالله می گوید خیلی ها می دانند که تمام اجساد این پناهجویان در نزدیکی اردوگاه سنگ سفید در یک قبر دسته جمعی زیر خاک شده اند ودولت ایران برای پوشاندن این جنایت، روی همین قبر دسته جمعی اکنون یک میدان " هلی کوپتر" درست نموده تاکسی نتواند حتا نشانی از این اجساد پیدا کند. 


با این حال هم اکنون هزاران تن از پناهجویان افغانستانی در کشورهای ایران و پاکستانی زندانی هستند وسال گذشته حکومت ایران 3 هزار پناهجوی افغانستان را که به جرم های مختلف در زندان به سر می برند به اعدام محکوم کرد.

حمیدالله در باره می گوید که اکثر این افراد که مرگ محکوم شده اند هیچ جرمی را مرتکب نشده اند. او می افزاید که نیروهای انتظامی ایران در نقاط مختلف این کشور مهاجرین را خودسرانه بازداشت نموده ودر بدل آزادی از آنها مبالغ هنگفت می خواهند. حمید می گوید مخصوصا در ایام بهار کسانی که در شهرستانهای ایران توسط نیروی انتظامی بازداشت می شوند باید تا یک ملیون تومان برای آزادی شان بپردازند وگرنه ماموران انتظامی برای آنها پرونده های سنگین می نویسند و روانه زندان می کنند.

حمید می افزاید، هرگاه مهاجرافغانستانی وقتی در ایران به زندان انداخته شود، ولوهیچ کاری هم نکرده باشد حسابش ختم است. مهاجر نه می تواند وکیلی داشته باشد نه کسی می تواند ملاقاتش بروند ودر اخیر هم محاکمه ی "صحرایی" می شود وخودش اصلا نمی داند چه کاری کرده است. حمید می گوید در پاکستان هم وضعیت همین طور است یعنی مهاجر به بهانه های مختلف بازداشت و زندانی می شوند ولی در آنجا فقط پول مطرح است و پولیس پاکستان تا آخیر تلاش می کند پول از مهاجر بگیرد ولی وقتی دید که این مهاجر چیزی ندارد که به او بدهد آزاد می شود. به جز عده معدودی که توسط پولیس های فاشیست ومتعصب دستگیر می شوند وبه زندان انداخته می شوند افراد دیگر به اندازه ی ایران زجر نمی کشند.
پناهجویان در ترکیه
علی حکمت جوان افغانستانی که در ترکیه با پناهجویان همکاری می کند می گوید که برخورد دولت ترکیه وکمیسیاری عالی سازمان ملل در امور پناهجویان در این کشور با پناهنده گان افغانستان به شدت تبعیض آمیز است. حکمت می افزاید که نزدیک به سه هزار فامیل افغانستانی که در سه سال گذشته از افغانستان فرار نموده اند به دفتر کمیسیاری عالی سازمان ملل متحد در امور پناهنده گان در ترکیه درخواست پناهندگی نموده اند تا به کشورهای دیگر فرستاده شوند. اما با گذشت سه سال به اکثر پرونده های این پناهجویان هیچ گونه توجهی صورت نگرفته ودر موارد زیادی حتا نوبت مصاحبه ی آنها نیز به دیگران داده شده است.

حکمت می گوید پناهنده گان ایرانی وعراقی در اینجا پس از شش ماه جواب می گیرند وبه کشور دیگری می روند ولی به پناهجویان افغانستان هیچ توجهی نمی شود. حکمت در حالی که از برخورد دولت ترکیه به شدت ناراض است می گوید، در حالیکه پناهجویان هیچ منبع عایداتی ندارند وبرای ما یحتاج کودکان شان نیاز به پول دارند به آنها اجازه ی کار داده نمی شود وحتا در مواردی اجازه گشت وگذار به شهرهای دیگر هم داده نمی شود. او می گوید ما چند وقت پیش در نظر داشتم نماینده های پناهجویان از شهرهای مختلف در آنکارا جمع شوند تا برای یک اعتراض در مقابل این بی عدالتی ها تصمیم گیری شود ولی به نماینده پناهجویان در شهر "وان" اجازه آمدن به آنکارا داده نشد و وقتی خیلی اصرار کردیم برایش اجازه سفر دو روزه دادند که با دو روز او نمی توانست به آنکارا برسد در حالیکه برای جلسه وبرگشتش حداقل نیاز به یک هفته اجازه سفر داشت. 
وضعیت پناهجویان در یونانیونان که پناهجویان آنرا دروازه ی اروپا می دانند در سه سال اخیر شاهد حضور ده ها هزاره پناهجوی افغانستانی بوده است. داستان مهاجرین افغانستان در این کشور تراژیدی های غمناکی را حکایت می کند. پناهجویان به امید اینکه به اروپا برسند تمام دار وندار شانرا به قاچاقبران انسان می دهند تا به یونان برسند. اکثر آنها وقتی به یونان میرسند دیگر پولی برای ادامه سفر ندارند وناچار در آنجا گیر می مانند. از سوی دیگر برخورد دولت یونان که به شدت با بحران اقتصادی دست وپنجه نرم می کند با پناهجویان به شدت خشمگین وغیر انسانی می باشد. پناهجویان در این کشور برعلاوه اینکه باید سختی های غربت وبی خانمانی را تحمل کنند از طرف نیروهای دولتی بازداشت وشکنجه می شوند. برعلاوه برخورد غیر انسانی نیروهای دولتی، گروپهای فاشیستی یونان نیز در نقاط مختلف این کشور بالای پناهجویان حمله نموده وآنان را لت کوب می کنند.
اما با همه ی این مشکلات آمار پناهجویان افغانستانی در این کشور همه ساله در حال افزایش است. نظر به راپور وزارت داخله ی یونان، سال گذشته نزدیک به 19 هزار پناهجوی افغانستانی وارد یونان شده اند که در میان آنها زنان وکودکان نیز شامل هستند. طبق گزارشهای موسسات خیریه در سال جاری تاکنون نزدیک 11 هزار پناهجوی افغانستانی به یونان رسیده اند.
به این پناهجویان در حالیکه از طرف دولت هیچ کمکی صورت نمی گیرد مجبوراند در خیابانها وپارک ها زندگی کنند وبرای به دست آوردن غذا نیز مجبورند روز سه بار در جلوی کلیسا ها صف بکشند. هم اکنون صدهاخانواده ی پناهجو در پارکهای آتن زندگی می کنند و وضعیت کودکان آنها به شدت نگران کننده است. از سوی هم موسسات خیریه در بندر پاترا اعلام کرده اند که تعداد پناهجویان افغانستانی درآنجا در حال افزایش است.
تعداد پناهجویان افغانستانی که در یک جنگل در بندر پاترا زندگی می کنند نظر به معلومات سازمانهای خیریه، بالای 800 نفر می رسد. این تعداد پناهجو روزانه در جنگل مخفی می شوند وشبانه در خیابانهای بندر پاترا کوشش می کنند خود را در لاری های باربری که از آنجا توسط کشتی به ایتالیا انتقال داده می شوند، مخفی سازند.
گذشتن از مرز های ترکیه به سوی یونان واز یونان به سوی ایتالیا به شدت خطر ناک است واز سال گذشته تا حال در این دو مسیر نزدیک به 200 پناهجوی افغانستانی جانها ی شانرا از دست داده اند.

از سویی هم ماندن در یونان برای پناهجویان افغانستانی عواقب خطر ناکی دارد. آمار ها نشان می دهد، آن عده از پناهجویان که به دلیل مشکلات اقتصادی نتوانسته از یونان به کشور های دیگر بروند با گذشت زمانهای طولانی، به مواد مخدر روی آورده اند. گفته می شود هم اکنون نزدیک به 200 پناهجوی افغانستانی که در کشور یونان معتاد شده اند در وضعیت بسیار نگران کننده ی بسر می برند.

از سوی دیگر تعداد از پناهجویان که بارها کوشش کرده اند خود را از یونان خارج کنند ولی موفق به این کار نشده اند، به خاطر ناامید دست به خود کشی زده اند. از سال 2009 تا کنون نزدیک به 40 تن در شهر های مختلف یونان خود کشی کرده اند.
خارج شدن از یونان نیز برای پناهجویان پایان مشکلات نیست
در سه سال گذشته در اکثر کشور های اروپایی، سیاست بسیار سختگیرانه ی در قبال پناهجویان اتخاذ شده اند. بحران اقتصادی شدید در اکثر کشورهای اروپایی واز طرفی هم، ترس ایجاد شده از ناحیه اسلام گرایان تندرو و تروریزم مشکلات مهاجرین کشورهای اسلامی در اروپا را دو چندان نموده است.
به این اساس یک پناهجوی افغانستان وقتی با تمام این مشکلات به اروپا می رسد باید سالها به عنوان انسان درجه سه و درجه دو زندگی کند تا بعد از تحمل تمام سختی ها بتواند زمینه ی یک زندگی آرام را در این کشورها برای خود مهیا کند.

منبع: کابل پرس| افغانستان پرس

۱۶ خرداد ۱۳۹۰

سادیسم و فقر جنسی عامل قتل یک افسر ایتالیایی در پنجشیر


سرهنگ کریستیانو کونجو افسر پولیس جنایی ایتالیا که از سال 2007 به اینسو در اداره مبارزه با مواد مخدر ایتالیا در کابل فعالیت داشت دیروز در ولسوالی خنج ولایت پنجشیر کشته شد.

منابع شفاخانه امرجنسی کشور ایتالیا در پنجشیر به خبر نگاران گفته اند که این افسر ایتالیایی همراه بایک زن امریکایی ویک افسر پایین رتبه ی ارتش افغانستان برای سیاحت به ولسوالی خنج ولایت پنجشیر رفته بود که مورد حمله مردم محل قرار گرفت وکشته شد.
یکی از خبرنگاران ایتالیایی از کابل چنین نوشته است:
سرهنگ کریستیانو ویک زن امریکایی که از چند سال بدین سو همدیگر را می شناختند برای سیاحت به دره پنجشیر رفتند. در این سفر قرار شد یک دوست افغانستانی آقای کریستیانو که چند سال قبل در اکادمی نظامی ایتالیا در شهر" مودینه" درس خوانده بود وحالا در ارتش افغانستان خدمت می کند نیز حاضر شد آنها را در این سفر همراهی کند.
وقتی آنها به ولسوالی خنج رسیدند با گروهی از جوانان آنجا برخوردند که برای تفریح در منطقه ی گرده هم آمده بودند. جوانان به محض دیدن زن امریکایی که با لباس متفاوت از زنان افغانستان در آنجا رفته بود، دنبال این سه نفر راه افتادند. این سه نفر وقتی دیدند از طرف این گروه از جوانان تعقیب می شوند، مسیر شان را که به طرف "درۀ مُکنی" بود را عوض کردند وخواسته دوباره به مرکز پنجشیر برگردند، ولی این جوانان وقتی دیدند که این سه نفر در حال فرار هستند، مسیر برگشت آنها را مسدود نموده وبه آنها نزدیک شدند.
آنها این سه نفر را محاصره نموده وبعد چند تن آنها به زن امریکایی دست اندازی نمودند. سرهنگ کریستیانو وقتی دید آنها می خواهند به این زن امریکایی تجاوز کنند، اسلحه کمری اش را برداشت وبه سوی آنها شلیک کرد ویک تن آنها را زخمی ساخت. پس از زخمی شدن یکی از این جوانان، آنها از محل فرار نمودند ولی دیری نگذشته که همراه یک گروه مسلح به منطقه برگشتند. پس از آنها آنها دستهای این سرهنگ ایتالیایی را بستند وشروع کردند به لت کوب تااینکه کریستیانو از حال رفت وبعد یک گلوله به پیشانی اش شلیک کردند واز منطقه رفتند.

خشونت وحشیانه

زن امریکایی که با سرهنگ کریستیانو در پنجشیر بوده است، در مصاحبه ی خود با رسانه های ایتالیا چنین گفته است. سرهنگ کریستیانو به خاطر دفاع از یک من کشته شد، او خودش را قربانی کرد تا از یک زن که در معرض تجاوز قرار گرفته بود دفاع کند. برای من واقعن دیدنش مشکل بود، آنها با چوب سنگ به جان کریستیانو افتاده بودند وبه شکل بسیار وحشیانه ی اورا لت وکوب کردند. اورا تاحدی او را زدند که دیگر از هوش رفت، بعد یکی پیش آمد وبا خشونت تمام به سرش شلیک کرد. تصویرش واقعن وحشت ناک بود.

سادیسم و فقر جنسیرسانه های ایتالیا نوشته اند، دربین جوانان افغانستان فقر جنسی بیداد می کند. سالهاست که به خاطر جنگ ونبود یک سیستم اجتماعی همه جانبه، ارتباط انسانی بین زن ومرد از افغانستان رخت بربسته است. رابطه برقرار کردن بین یک دختر وپسر هم، کار بسیار دشواراست واز طرف دیگر نظر به سنتهای حاکم در این جامعه ی قبیلوی وبدوی، عواقب وحشتناکی را در پی دارد. خیلی از مردان به سوی زنان فقط به دید یک جنس، برای رفع تمایلات شهوانی نگاه می کنند. آنها سالهاست زن را ازنزدیک ندیده است وبا زنی ارتباط دوستی بدون مسایل جنسی نداشته اند. در خیابانها هم زنان را در زیرانبوهی از رختهای رنگارنگ وچادری می بینند که اصلا سر وصورت شان معلوم نیست.

به همین دلیل وقتی یک زنی خارجی در خیابانهای شهر کابل ویا مناطق دیگر با لباس عادی ظاهر می شود، انبوهی از جمعیت به دنبالش راه می افتد، آنها در خیلی از موارد فقط میخواهند چهره ی زن را ببینند وبا این دیدن نیاز جنسی شان را رفع کنند. ولی نمیدانند وقتی دنبال یک زنی که از کشورهای غربی آمده راه می افتند، برای این زن غربی چقدر سخت است وترس آور. چون در موارد زیادی زنان خارجی وقتی با این وضعیت دچار می شوند با تماس به دوستانش ویا هم نیروهای بین المللی تقاضای کمک می کنند. آنها واقعن می ترسند. می ترسند مورد تجاوز قرار بگیرند ویاهم اختطاف شوند. ولی برای مردم آنجا عادی است. آنها فقط می خواهند با یک دید هم که شده، به نیاز جنسی شان رسیده گی کنند.

این مشکل در جامعه افغانستان تبدیل به مرض بسیار خطرناکی شده است واکثر زنان افغانستان نیز در کوچه وخیابانها از طرف همین افراد مورد آزار واذیت قرار می گیرند.

ازطرفی، عده ی هم هستند که از این آزار واذیت لذت می برند. آنها در سایه تفنگ بزرگ شده اند ودرخیلی از موارد درکودکی شان مورد آزار واذیت قرار گرفته اند به همین سبب به شکل بسیار نگران کننده ی دچار "سادیسم" شده اند. اعمال که از اینگونه افراد سرمیزند برای خود آنها عادی است وشاید آنها تمام تحقیر وتوهین وآزاری را که در کودکی دیده اند، می خواهند از این طریق جبران کنند. مقابله با این آفت ها در جامعه ی افغانستان کاری دشواریست. از طرف دیگر دولت افغانستان وجامعه ی مدنی به این مسایل در جامعه ی افغانستان هیچ توجهی ندارند. تمام نیروها سخت درگیر جنگ ومواد مخدر ودیگر مسایل می باشند وکمک های چند سال ازطرف جامعه ی جهانی نیز به شکل گسترده ی حیف ومیل شده است.

پس از خواندن این مطالب، برایم قدم زدن در خیابانها سخت بود. امروز کوشش کردم کسی از دوستان ایتالیایی ام را نبینم زیرا نمی خواستم از من بپرسد واقعن جامعه ی شما این قدر وحشی است؟

درحالیکه امروز هویت مردم افغانستان برای تمام مردم دنیا با ترور وتریاک و انتحار عجین گشته است، این مسایل را وقتی به این هویت فلاکت بار اضافه کنیم فکر نمی کنید حتا از دایره انسانیت خارج خواهیم شد؟ فقط فکر کنید.

۵ خرداد ۱۳۹۰

رهنمودهایی به پناهجویان افغانستانی


به عنوان مقدمه:
مهاجرت و پناهجویی ارتباط مستقیمی با اوضاع داخلی کشوری دارد که انسانی مجبور به ترک آن و مهاجرت و پناهجویی می شود. پناهجویی یکی از حقوق اساسی انسان محسوب می شود که در اساسنامه ها و دستورالعمل های حقوق بشری بر آن تاکید شده است.

بند نخست ماده 14 بیانیه جهانی حقوق بشر چنین است:
هر کس حق دارد در برابر تعقیب، شکنجه و آزار، پناهی جستجو کرده و در کشورهای دیگر پناه اختیار نماید.

ایجاد کنوانسیون مربوط به پناهندگان و تاسیس UNHCR زیر نظر سازمان ملل متحد به عنوان یکی از زیر شاخه های اصلی این سازمان پس از جنگ جهانی دوم، راه اندازی ده ها سازمان دفاع از حقوق پناهجویان و پناهندگان تا امروز و توجه جدی سازمان های حقوق بشر به حقوق پناهجویان و پناهندگان، اهمیت موضوع را به اندازه کافی می رساند.
جنگ های طولانی وخانمان سوز افغانستان، فقر وتنگدستی و نبود امید برای یک فردای بهتر بیش از یک قرن است که سالانه هزاران شهروند افغانستانی را مجبور به ترک کشور می کند. در برخی از دوره هایی که خشونت به اوج رسیده است، صد ها هزار تن سالانه مجبور به ترک این کشور شده اند. مهاجرت ها و کوچ های اجباری که جنگ ها و جنایات عبدالرحمان یکی از پیامد های آن بود، نمونه ای از کوچ و مهاجرت دسته جمعی صدها هزار تن در حدود 130 سال پیش است. با اوج گرفتن تبعیض و بی عدالتی در دوره های پس از عبدالرحمان، جنگ های گسترده داخلی در زمان چهار حکومت وابسته به شوروی وقت، رژيم مجاهدین، دوران تاریک طالبان و کرزی، مردم مجبور به پناهجویی در کشورهای دیگر شده اند.
این سناریو با آنکه داستانها وتراژدی های غمناکی را برای جامعه بوجود آورده است؛ مشکلات و سختی های زیادی نیز دارد که هر انسان مهاجر افغانستانی با تمام وجود آنرا لمس نموده است.
اولین مشکل که پناهجویان افغانستانی را پس ازترک کشور در دو راهی انتخاب تنها می گذارد نداشتن معلومات کافی در باره قوانین ومقرراتی است که هر پناهنده باید کاملا از آن آگاه باشد. زیرا در غیر این صورت تمام زحمات را که شخص متقاضی پناهندگی در طول سفرش برای رسیدن به کشوری که در آن آرزو دارد درخواست پناهندگی کند، ضرب صفر خواهد کرد.
حالا ضمن اینکه در این نوشته هیچ شهروند کشور تشویق به ترک خانه ودیارش نمی شود؛ کوشش می گردد به بعضی مسایل مهم در باره درخواست پناهندگی وشرایط لازم برای آن برای شهروندان خانه به دوش کشور روشنی انداخته شود.
اول پناهنده کیست؟
کسی می تواند پناهنده باشد و یا در کشوری خاصی درخواست پناهندگی بدهد، که در کشور خودش محیط زندگی برایش تنگ شده وزندگی اش از طرف دولت ویا گروه خاصی، با خطر مرگ، تهدید، تعقیب و شکنجه روبرو شده ومورد پیگرد قرار گرفته باشد.
پیگرد : عمل سازمان یافته یی است، که توسط دولت "یا نهادهای دولت"، ویا هم گروه خاصی؛ جهت تفتیش و تعقیب اندیشه ها و عقاید افراد جامعه، برای وادار ساختن تحمیلی آنها به اندیشه های خود، به اجرا در می آید. "پیگرد"، روی دو امر اساسی استوار است:
الف ـ در صورتی که دلایل پیگرد را حمله بر حقوق اساسی فرد، چون: حق زندگی، حق امنیت فیزیکی، حق داشتن کرامت در کشور اصلی اش، تشکیل دهد.
ب ـ در صورتی که دلایل پیگرد را تبعیض نژادی، جنسی، زبانی، شهروندی، عضویت در گروههای سیاسی- اجتماعی و داشتن مفکوره و ایدیولوژی، تشکیل دهد.
این دونکته جوهر اصلی قوانین پناهندگی دفتر پناهندگی سازمان ملل (UNHCR) و پناهندگی در کشورهای عضو اتحادیۀ اروپا، کانادا، امریکا و استرلیا است.
شخص متقاضی پناهندگی بادر نظرداشت موارد ذکر شده ی بالا و طبق کنوانسیون پناهندگان و اعلامیه جهانی حقوق بشر حق دارد در کشوری دیگری درخواست پناهندگی کند.

توضیح: باید در نظر داشت که به خاطر مشکلات اقتصادی ویا تحصیل در هیچ کشوری به کسی پناهندگی داده نمی شود. علاوه براین ذکر یک شرایط عام جنگی ویا بدبختی نیز نمی تواند دلیل برای پناهندگی باشد. یعنی نمی شود تنها گفت که در کشورم جنگ بود ومن فرار کردم. زیرا در این صورت تمام نفوس کشور در شرایط جنگی قرار دارند وکشورهای دیگر نمی توانند تمام شهروندان افغانستان را به خاطر وجود جنگ پناهندگی دهند ویک کشور را تخلیه کنند.
توضیحات بالا به خاطر این بود که متقاضیان پناهندگی باید بدانند که دلیل پناهندگی نظر به قوانین فقط مشکل شخصی وحاد با وجود خطر های احتمالی ؛ قتل، شکنجه، زندان ویا هتک حرمت انسانی است که مستقیما متوجه خود شخص باشد.
از سوی دیگر عوامل را که در بالا ذکر شد وبه اساس آن می شود یک شخص در خواست پناهندگی کرد، می توان چنین تشریح کرد:
عوامل سیاسی: بدین معنا که شخص متقاضی عضو کدام حزب ویا گروه سیاسی بوده که نظر به تغییرات سیاسی در کشور، اعضای حزب مربوطه از طرف ارگانهای دولتی مورد تعقیب وپیگرد قرار گرفته باشد. ویا هم شخص کارمند دولتی بوده که آن دولت سقوط نموده وفعلا با روی کار آمدن حکومت دیگر همه کارمندان دولت قبلی زندگی شان به خطر افتاده باشد.
عوامل مذهبی و دینی: شخص متقاضی مربوط به گروه مذهبی ویا دین خاصی باشد که درکشور خودش در اقلیت قرار گرفته وزندگی پیروان همان مذهب ودین در خطر افتاده باشد.
عوامل نژادی : شخص متقاضی مربوط به گروه خاصی قومی باشد که در کشور خودش نظر به اقلیت قرار گرفتن ویا داشتن جنجال های تاریخی وسیاسی با اقوام ویاقوم صاحب قدرت، اقلیت مذکور به شکل سیستماتیک مورد اذیت آزار وشکنجه، تقیب، تهدید و پیگرد و مرگ قرار گرفته باشد.
شهروندان خانه به دوش افغانستان که در حال حاضر باترک کشور وگذراندن مشقت های بی شمار در کشور های دیگر می خواهند درخواست پناهندگی نمایند باید موارد بالا را هنگام درخواست پناهندگی در نظر داشته باشند.

۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۰

در اثر درهم شکستن قایق پناهجویان در آبهای یونان سه نفر کشته شد



یونان: قایق پناهجویان که با 38 سرنشین عازم ایتالیا بود غرق گردیده وجان سه نفر ازجمله دو کودک را گرفت. گفته می شود تمام سرنشینان این قایق اکثرا پناهجویان افغانستانی بوده اند که به شکل قاچاق می خواستند خاک یونان را ترک نموده وخود را به ایتالیا برسانند. پلیس یونان گفته است که جان بقیه سرنشیان این کشتی نجات یافته اند .
در تماس تلفونی که با حاجی پاترا در شهر آتن داشتم در باره ی جزئیات این حادثه پرسیدم. حاجی پاترا گفت که این قایق از منطقه ایگو مونیچیا در خاک یونان به طرف ایتالیا در حرکت بود ولی دو ساعت بعد ازحرکت دچار حادثه شد ودرهم شکست. سرنشینان این قایق اکثرا، فامیل های افغانستانی بوده که همراه با کودکان شان چندین ماه را در یونان سپری نموده بودند.


حاجی پاترا گفت ،دراین حادثه یک پناهجوی ایرانی ودوکودک افغانستانی به نامهای جلال وبلال که دوقولو بوده وهفت سال سن داشته اند غرق گردیده وبقیه پناهجویان به کمک گارد ساحلی یونان نجات یافته اند.

این در حالیست که هم اکنون صد ها پناهجوی افغانستانی در یونان بسر می برند ومنتظر هستند بطور قاچاقی خود را به کشور های دیگر اروپایی برسانند.

۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۰

مردم هزاره در کویته، روز خونین دیگری را پشت سر گذاشتند


مردم هزاره در شهر کویته پاکستان روز چهار شنبه 18.05.2011 بازهم روز خونینی را پشت سر گذاشتند. خبرنگاران در شهر کویته ی پاکستان می گویند؛ در حمله تروریستی امروز هفت تن از مردم هزاره کشته وپنج تن دیگر زخمی شده اند. داکتران گفته اند؛ وضعیت دوتن از زخمی ها وخیم است. 

گفته می شود، اوایل صبح چهار شنبه، زمانی که سبزی فروشان از مارکیت سبزی در سراب رود به طرف مهرآباد بر می گشتند؛ از سوی تروریستان مسلح که در کمین آنها نشسته بودند، مورد حمله قرار گرفتند.
تروریستان بعد از این حمله با موتور سایکل از محل فرار نمودند. پس از این حمله ی تروریستی مردم عزادار هزاره درشهر کویته پاکستان تظاهرات نموده وخواهان دستگیری و به محاکمه کشاندن عاملین این حمله ی تروریستی شدند.

این اولین حمله ای تروریستی بالای مردم هزاره نیست، مردم هزاره دوازده روز پیش نیز در شهر کویته هدف حمله ی تروریستان قرار گرفته بود که در آن ده تن کشته و15 تن دیگر زخمی شدند. این در حالیست که در افغانستان نیز کوچی های طالبان هم اکنون با پیشرفته ترین امکانات نظامی در اطراف مناطق هزاره نشین در بهسود ودایمیرداد وغزنی مستقر شده اند تا بار دیگر این مناطق را مورد حمله قرار داده وبه حمام خون تبدیل کنند.
بااین وضعیت باید مردم هزاره ضمن حفظ یکپارچگی وانسجام در یک برنامه ریزی مشخص برای توقف این کشتار ها تلاش کنند. دراین ضمینه تمام اقشار جامعه ی هزاره وظیفه دارند در خنثی سازی پلان های دشمنان شان در کنار همدیگر قرار گرفته ومانع تضعیف روحیه ای مردم شان شوند.

منبع: سایت مردم هزاره 

۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۰

در حمله فاشیست های یونان بالای پناهنده گان یک تن کشته وبیش از سی تن دیگر زخمی گردیدند



طبق خبر های رسیده از یونان، در دو روز گذشته پناهجویان در نقاط مختلف این کشور مورد حمله قرار گرفته اند. خبرنگار روز نامه "مانیفیست" ایتالیا در شهر آتن پایتخت یونان می گوید، حملات گروپ های " نیو فاشیست" یونان در شهر آتن بالای پناهجویان، بسیار گسترده بوده است. او می افزاید که در اثر این حملات یک جوان 21 ساله بنگلادیشی کشته وبیش از 30 پناهجوی دیگر زخمی شده اند. زخمی ها از کشورهای مختلف هستند.

گفته می شود که ده ها مغازه وانترنت کلب که توسط مهاجرین اداره می شوند نیز توسط گروپ های فاشیستی تخریب وبه آتش کشیده شده اند.

در تماس تلفونی که با حاجی پاترا در شهر آتن داشتم از او در مورد پناهجویان افغانستانی پرسیدم. حاجی پاترا می گوید که وضعیت بسیار خطر ناک است وپناهجویان نمی توانند در شهر گشت وگذارکنند. از اینرو ما اطلاع دقیقی از پناهجویان نداریم. خصوصا پناهجویانی که در خیابانها وپارک ها زندگی می کردند.
او افزود طبق اطلاعات که از بیمارستانها به مارسیده، تاهنوز در میان زخمی ها فقط دو نوجوان افغانستانی شناسایی گردیده اند این دو نوجوان در پارک ویکتوریا در شهر آتن مورد حمله قرار گرفته وزخمی شده اند.
یونان از دو روز گذشته شاهد تظاهرات خشونت آمیزی بوده است. این تظاهرات ها که از طرف سازمانهای کارگری در یونان سازمان دهی شده ، در نقاط مختلف یونان به خشونت کشیده شده است.

اما با این حال گروپ های " نیو فاشیست" این کشور با استفاده از فضای موجود در نقاط مختلف این کشور دست به لت وکوب پناهجویان می زنند ومغازه های آنان را به آتش می کشند. پناهجویان می گویند؛ گروپ های فاشیستی که با سلاح سرد مسلح هستند در تمام نقاط شهر پناهجویان را دنبال می کنند واگر گیر بیاورند تا سرحد مرگ لت وکوب می کنند.
به گفته ی پناهجویان، با وجودیکه نیروهای پلیس بطور گسترده در خیابانها مستقر شده اند، اما با پناهجویان کمکی نمی کنند.

به اسماعیل افضلی کمک کنید


اسماعیل افضلی جوان افغانستانی دوسال می‌شود که درآلمان درخواست پناهندگی داده، او نگران است که مبادا ‏فردا، دادگاه ،پناهندگی اش را رد کند. شماری از آلمانی‌ها به کمک او شتافته و برای حمایت ازاو به جمع ‏آوری امضا پرداخته اند.‏

اسماعیل افضلی 19 ساله است. او دو سال پیش از افغانستان به آلمان آمد. آن هنگام اسماعیل سواد نداشت و نمی توانست بخواند، نمی توانست بنویسد. حالا او آلمانی یاد گرفته است، بایسکل سواری می‌کند، و با کمپیوتر سر و کار دارد.

اسماعیل در این مدت با اسناد موقت دولت آلمان زندگی می‌کرد و اجازه ی کار نداشت. او هنگامی که پاسپورت افغانستان را گرفت تا بتواند شامل کدام کاری شود، پولیس او را دستگیر نموده و هشت روز بازداشت کرد. این باعث شد که دوستان اسماعیل در حمایت از او، در خیابان های شهر “پاساو”، در جنوب آلمان اعتراض کنند. حتا یک خانم آلمانی به مدت یک هفته در حمایت از اسماعیل اعتصاب غذا کرد.
اسماعیل در دو سال گذشته تلاش کرده است تا با جامعه ی آلمانی خود را وفق دهد، اما اکنون دولت آلمان قصد دارد او را به افغانستان برگرداند. اسماعیل می گوید که در افغانستان خانواده ای ندارد و در صورت بازگشت با مشکلات زیادی روبرو خواهد شد
دادگاه اسماعیل فردا، چهارشنبه 11 ماه می برگزار می شود، و حکم نهایی را درباره ماندن یا نماندن او صادر می کند. در همین حال، دوستان اسماعیل در حمایت از او، به صورت آنلاین امضا جمع می کنند تا شاید مقامات آلمان را قناعت بدهند که اجازه بدهند اسماعیل در آلمان بماند و تحصیل کند.
منبع رادیو آلمان

۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۰

به اسماعیل افضلی کمک کنید


اسماعیل افضلی جوان افغانستانی که دوسال می‌شود درآلمان درخواست پناهندگی داده، نگران است که مبادا ‏فردا دادگاه پناهندگی اش را رد کند. شماری از آلمانی‌ها به کمک او شتافته و برای حمایت ازاو به جمع ‏آوری امضا پرداخته اند.‏

اسماعیل افضلی 19 ساله است. او دو سال پیش از افغانستان به آلمان آمد. آن هنگام اسماعیل سواد نداشت و نمی توانست بخواند، نمی توانست بنویسد. حالا او آلمانی یاد گرفته است، بایسکل سواری می‌کند، و با کمپیوتر سر و کار دارد.

اسماعیل در این مدت با اسناد موقت دولت آلمان زندگی می‌کرد و اجازه ی کار نداشت. او هنگامی که پاسپورت افغانستان گرفت تا بتواند شامل کدام کاری شود، پولیس او را دستگیر و هشت روز بازداشت کرد. این باعث شد که دوستان اسماعیل در حمایت از او، در خیابان های شهر “پاساو”، در جنوب آلمان اعتراض کنند. حتا یک خانم آلمانی به مدت یک هفته در حمایت از اسماعیل اعتصاب غذا کرد.
اسماعیل در دو سال گذشته تلاش کرده است تا با جامعه ی آلمانی خود را وفق دهد، اما اکنون دولت آلمان قصد دارد او را به افغانستان برگرداند. اسماعیل می گوید که در افغانستان خانواده ای ندارد و در صورت بازگشت با مشکلات زیادی روبرو خواهد شد
دادگاه اسماعیل فردا، چهارشنبه 11 ماه می برگزار می شود، و حکم نهایی را درباره ماندن یا نماندن او صادر می کند. در همین حال، دوستان اسماعیل در حمایت از او، به صورت آنلاین امضا جمع می کنند تا شاید مقامات آلمان را قناعت بدهند که اجازه بدهند اسماعیل در آلمان بماند و تحصیل کند.
منبع رادیو آلمان