۶ دی ۱۳۸۷

دنیای بی زبانی


ونیز،  سرد سرد
خسته ازطلاطم مدیترانه وقایق های سرگردان
کوچه هاش مملو ازمجسمه های  مدرن
فرصت را غنیمت می داند
File:Piazza San Marco with the Basilica, by Canaletto, 1730. Fogg Art Museum, Cambridge.jpgتاقرار مرگ
اینسو عزرائیل گمنام است
هراس ازدموکراسی همه  را می بلعد

ومرد ازکوله بارغمش
بادنیایی از متانت
 سرود شب میخواند
باید سرود 
بایدخواند وباید نوشت
دنیای بی زبانی
روزهای تلخ
گیسوانی پژمرده
فکرهای پریشان
ذهن های ناقرار
رنگ تیره یی چشمانم را میریسد
سکوت بس است
درخت ضعیف کابل دیگرسبز نخواهد بود
برخیز عزیزم
سن مارکوی بزرگ با ابوهت تمام حضور سفیران جوانی  را به نظاره نشسته است
صدای آشنای همه را به خیابان اورلند میخواند
مرگ،  آری مرگ
 لکه های خون شعر میخواند
کودک گرسنه، فراری ازجنگ
دلم شو ر میزند بادکنک را هوا کنم وروی آن بنویسم : باغبان دربازکن من مرد گل چین نیستم.

 بصیرآهنگ
26/12/2008 شهرونیز
تقدیم به ظاهر کودک مهاجر افغانی که درشهر ونیز کشته شد.

۵ دی ۱۳۸۷

ده نفرازپناهجویان افغانی ازمرگ نجات یافتند


پلیس شاهراه شمال ایتالیا میگوید ده پناهجوی افغانستانی که بطور مخفیانه خودرا دریک کامیون برای رسیدن به کشور اتریش جاسازی نموده بودند ازخطرمرگ نجات یافتند. این پناهجویان که دراثر سرمای شدید نزدیک بود جانهای خودرا ازدست بدهند مجبورشدند قبل ازرسیدن به هدف باسروصدای زیاد کامیون را توقف دهند. راننده این کامیون که یک شهروند کشور اتریش است میگوید درحالیکه قبل ازحرکت ازبندرپاترای یونان کامیونش را چندین بار پالیده است تاکسی درآن مخفی نشده باشداما هنگامیکه دراتوبان zogliano  درشمال ایتالیا رسیده است سروصدای ترسناکی  این افراد ازداخل کامیون اورا مجبور به توقف نموده واو بلافاصله به پلیس شاهراه این موضوع را گزارش داده است وخود ازترس نتوانسته است دروازه کاتینیر را بازکند. پلیس شاهراه بلافاصله بعدازدریافت این خبرخودرا  به آنجا رسانده واین افراد را که درحال جان باختن بوده است ازکانتینیر بیرون کرده است.
 
این افراد به دلیل یخ زدگی شدید توسط پلیس به بیمارستان منتقل شده وفعلن وضعیت شان به حالت عادی برگشته است. پلیس شهری شمال ایتالیا درمورد سرنوشت این افراد میگوید طبق قانون چند نفراز این پناهجویان که سن شان پایین تراز 18 سال است درکمپ های مهاجرین پذیرفته خواهند شد وبقیه بعد ازمرخصی ازبیمارستان مؤظف هستند تا پنج روزدیگر خاک ایتالیا را ترک نمایند. روزنامه Messaggero del’Udine بانشراین گزارش این اتفاق را تماس بایک تراژدی خوانده است. دراین روزنامه وضعیت این پناهجویان بسیار اسف بارگزارش شده است. گفته میشود این افراد مدت زیادی دربندرپاترای یونان زندگی نموده اند وبه دلیل مشکلات مالی حتا بعضی ازآنها لباس کافی وکفش نداشته است. درحال حاضرنزدیک به 2000 مهاجرافغانی که اکثرآنهارا جوانان زیرسن 18 تشکیل میدهد، درکشوریونان بسرمیبرند که همه ی آنها قصد دارند ازطریق بنادرایتالیا خودرا به کشورهای دیگر اروپایی انتقال دهند. طبق گزارشها این افراد به طروق گوناگون تن به این مسافرت خطر ناک میدهند، آنهایی که پول دارند توسط قاچاقبران بطورضمانتی  به کشورهای دیگر انتقال داده میشوند که دراین صورت خطر مرگ آنها نیز از100% به نصف کاهش می یابد ولی کسانی که پول ندارند مجورند با پذیرفتن خطر مرگ خودرا درزیر کامیون ها جاسازی نموده وبه کشورهای دیگر منتقل نمایند. کسانیکه توسط قاچاقبران ازآنجا انتقال داده شده اند میگویند هربکدام مبلغ 2 تا3 هزار یورو برای قاچاقبر پرداخته اند. ازسوی دیگر وضعیت مهاجرین افغانی درکشور یونان به شدت دردناک توصیف میشود. آنها علاوه براینکه روزانه چندین بارمورد خشونت وشکنجه پلیس یونان قرار میگیرند، ازنگاه صحی وتغذیه نیزمشکلات فراوان دارند.
درطول هفته گذشته این دوم حادثه برای پناهجویان افغانی است که درشمال ایتالیا اتفاق افتاده است.

۳ دی ۱۳۸۷

مرگ کودک فراری از جنگ وگرسنگی در زیرلاستیک های تریلی

محمدظاهریک کودک 13 ساله افغانستانی که میخواست بطور قاچاق داخل ایتالیا شود توسط لاستیک های کامیون جان باخت. این اتفاق درخیابان اورلند شهرونیز چهارشنبه شب هفته گذشته حدود ساعت 10 شب بوقوع پیوسته است. تعداد انبوه ازمهاجرین افغانستانی که میخواهند وارد ایتالیا شوند مدت های زیادی به خاطر نداشتن پول درشهرپاترای کشور یونان مجبورند توقف نمایند تادرصورت امکان درکامیون های که عازم ایتالیا هستند خودرا جاسازی نموده وازاین طریق خودرا به ایتالیا برسانند. این مسافرت خطرناک که ممکن است 48 ساعت ادامه پیداکند برای این پناهجویان یک شانس حساب میشود زیرا آنها راه دیگری غیرازاین را ندارندبه گفته این پناهجویان اگرتوسط قاچاقبران بطور تضمینی بیایند مجبورند مبلغ 3000 یورو ازیونان تاایتالیا به آنها بپردازند.


ازسوی دیگرزندگی آنها دریونان به شدت بدتر ازشرایط افغانستان است زیرا وقتی یک پناهجوی افغانی به کشوریونان میرسد ازطرف پلیس بازداشت گردیده وبرای یک هفته دربازداشت گاه ها انداخته میشوند ولی پس ازاینکه توسط پلیس انگشت نگاری گردید، برگه ی ترک خاک را برایش میدهند ودرخیابانها رها میکنند. گفته میشود درحال حاضر بیش ازدوهزار پناهجوی افغانستان درشهرهای مختلف یونان بسر میبرند که درمیان اینها نزدیک به 200 فامیل نیز وجود دارد. این مهاجرین دروضعیت بسیار بدی زندگی میکنند واکثرآنها درپارکها وسرکها میخوابند وتعدادکمی هم در چادرها به سرمیبرند. ازسوی دیگر برخورد پلیس یونان نیزبااین پناهجویان به شدت خشن گزارش شده است. یکی ازاین پناهجویان درمصاحبه خود باشبکه تلویزیونی رای Rai ایتالیا گفته است: برخوردپلیس یونان به مراتب بدترازبرخورد طالبان است زیرا وقتی طالب بامن خشونت میکند ویاهم میزند من زبانش را میفهمم که به خاطر چی وچرا؟ ولی درخیابان های یونان بدون اینکه بفهمم بی خبرانه زیرلگدهای پلیس قرار میگیریم واصلن نمیدانم چی جرمی کرده ام. خشونت پلیس یونان به اندازه است که همه روزه تعدادی، سر ودستش توسط پلیس شکسته میشود وهیچ منبع هم نیست تا این قضیه را بررسی کند. ازسوی دیگر وضعیت صحی بسیار بد است واکثراین مهاجرین به توبرکلوز مبتلا شده اند درحالیکه اکثراین پناهجویان را کودکان زیرسن هجده تشکیل میدهد وازنظرقانون مهاجرت بین المللی دولت ها موظف اند برای این کودکان امکانات زندگی ودرس را مهیا کنند، متاسفانه بعضی ازکشورهای اروپایی ازجمله کشور یونان به این مواد قانون توجی ندارند. درکشور ایتالیا بااینکه خودرا اولین کشورمهاجر پذیر دنیا میخواند این قانون بطورجدی مد نظر گرفته نمیشود. بطور مثال باآنکه 3500 کمپ با مراکزپذیرش ونگهداری پناهنده های زیرسن ساخته شده است، نزدیک به 2000 پناهجوبدون داشتن سرپناهی درخیابانها وپارک ها میخوابند که ازآن جمله نزدیک به 400 نفرآنهارا مهاجرین افغانستانی تشکیل میدهد و اکثرا درشهرهای روم ومیلان این قضیه داغتراست. طبق آمارسال گذشته درایتالیا نزدیک به 4500 مهاجرافغانستانی زندگی میکنند.
شناسایی جسد:

حامد احمدی یکی ازفلم سازان افغانستانی که درشهرونیززندگی میکند میگوید: یک روز بعدازاین اتفاق یکی ازمسئولین شهرداری" ونیز"برایم تلفن کرد وازاین حادثه من را باخبرکرد.ولی بازهم هویت آن به خوبی معلوم نبود چون تنها مدرک که پلیس دردست داشت یک برگه ترک خاک یونان بود که آنهم توسط خون کاملا شسته شده بود. وتنها نصف عکس آن بطور نسبی سالم مانده بود. ولی چهار روزبعد ازآن شهرداری "ونیز" رسما ازمن خواست تا برای شناسایی هویت این جوان درمرکزپلیس بروم. وقتی وارد مرکز پلیس شدم ازمن خواستند دفترچه خاطراتی را که ازجیب آن یافته اند، برای شان ترجمه کنم چون پلیس شهرنظر به نوشته های این دفترچه فکر میکرد این جوان شاید عرب باشد چون تاهنوز درایتالیا مردم بازبان فارسی به صورت کامل آشنا نیستند ونمیدانند که الفبای آن چگونه است.وازنظرپلیس خط که در این دفتر نوشته شده است عربی بوده است. به راستی چقدر درد آوراست انسان به چیزی تبدیل شود که فقط ازروی ورق قابل شناسایی باشد. وجسد خودش به اندازه خورد وخمیرشود که دیگر هیچ نشانه درآن باقی نماند. حامد احمدی وقتی میخواست از ماجرای ترجمه دفترچه خاطرات این جوان صحبت کند یک دفعه آه سرد میکشد وچشمانش پراشک میشود. او میگوید اولین چیزی که یافتم شعری بود که به شدت من را تحت تاثیرقرار داد. دیگر نتوانستم طاقت بیاورم وناخودآگاه اشکهایم سرازیرشد تااینکه حتا پلیس ها نیز ازاین خاطر متاثر شدند.اومیگوید این افراد دروقتی کامیون های حامل کالاهای صادراتی درنزدیکی بندرشهرپاترا برای رفتن داخل کشتی توقف میکنند اینها خودرا مخفیانه درروی حصه یا چوکات زیری روی لاستیکها خودرا جاسازی مینمایند تابعدازرسیده به ایتالیا به محض توقف ماشین خودرا ازآنجا به بیرون پرتاب کنند. ولی اکثراین کامیون ها وقتی دراین طرف آب ازبندرخارج شدند به دلیلی سبک بودن بار دو لاستیک عقبی را بالا میکنند وکسی را که آنجا مخفی شده است را به خمیر تبدیل میکند.واین واقعن خطرناکترین کاراست که هرکسی تامجبور نباشد خودرا به این مرگ حتمی نمی اندازد.

باغبان! دربازکن من مرد گل چین نیستم/ من زخود گل داده ام محتاج هرگل نیستم
یعنی ای مردم من یک دزد نیستم که گلها ویا زیبایی های شما را بگیرم، من خودم زیبایی های دارم وآمده ام اینجا را زیبا کنم لذا مجتاج زیبایی های شما نیستم. در را بازکنید وازمن هراس نداشته باشید. دراین شعردنیایی ازحرف نهفته است و میتواند حتا فلسفه مهاجرت افغانی ها را بیان کند.
درصفحه دیگرش نوشته شده بود:
آنقدر درکشتی عشقت نشینم روز وشب/یابه عشقت میرسم یاغرق دریامیشوم
همزبانی ات قشنگ است
به راستی این یک تراژدی بزرگ است که قلب هرانسانی رامیسوزاند، یک کودک 13 ساله افغانی وقتی هیچ شانس برای زنده ماندنش نمیدید ومیدانست احتمال زنده ماندنش خیلی کم است تن این سفرداد، چون دراینجا شاید خطرمرگش 90 درصدبود ولی درکشورخودش شاید 100% مرگ واین برای همه یک درد است یک درد بزرگ ودرد را ازهرطرف که بخوانی درد است.
حامد احمدی میگوید پس ازبرگشت ازمرکزپلیس برای شهردارونیز یک نامه نوشتم ودراین نامه بطور خلاصه وضعیت افغانستان واین اتفاق را ذکر نمودم.
قسمت ازنامه حامد احمدی به شهردارونیز: آقای شهردار! یک روزشما ازمن پرسیدید که وضعیت افغانستان چطور است ولی من همان روز نتوانستم جواب شمارا بدهم ونمی خواستم هم جواب بدهم زیرا وضعیت فعلی افغانستان بالاتر وبدتر ازیک جنگ است.وچگونه میتوان هزاران مشکلی که درذهن هست آنرا توضیح داد. امروز بعد ازتلفون کردن به پدرظاهر مجبور شدم این سوال شما را جواب بدهم . وضعیت افغانستان اینست که روزانه ده ها نفرکه توان گریختن ازافغانستان را دارند کوشش میکنند ازآنجا فرارنموده وجان شان را نجات دهند. وضعیت افغانستان اینست که یک کودک 13 ساله افغانستانی درزیرلاستیک های کامیون خورد میشود.
کانفرانس خبری ازطرف شهردار ونیزدراین مورد:
بعدازآنکه نامه ی حامد به شهردار ونیز رسیده است شهردار تصمیم گرفت دراین زمینه یک کانفرانس مطبوعاتی برگزارنماید تاازاین طریق بتواند مردم ایتالیا وحکومت را تحت فشار قراردهد تادرمورد مهاجرین افغانستانی ها توجه جدی نمایند. دراین کانفرانس خبری که دردفترشهرداربرگزار شده بود خبرنگاران ازشهرها ورسانه های مختلف درآن شرکت نموده بودند وازطرف افغانستانی ها نیز چندنفری ازجمله نقی احسانی، خادم حیدری، حامد احمدی و بصیرآهنگ نیزدراین کانفرانس دعوت گردیده بودند.
گزیده حرف ها دراین کانفرانس:

آقای سیمینیوتیsiminiotti)) معاون شهرداری ونیزدرامورسیاست های اجتماعی: تاکی ما بی تفاوت بمانیم. او باخطاب به پلیس مرزی ایتالیا گفت تاکی گوشهای ماکر باشد وتاکی چشمهای ما واقعیت ها را نبیند وکسانی که واقعن حق پناهندگی را دارند نادیده گرفته شود. ما نظربه صلاحیت که داریم به عنوان شهرداری باامکانات دردست داشته ی خود کوشش میکنیم این افراد را جذب کنیم وبرای شان امکانات زندگی فراهم کنیم. اما این کارپلیس است که باید این افراد را برای ما معرفی کنند. زیرا این صلاحیت ومسئولیت پلیس است که وقتی یک پناهجورا مشاهده میکنند باید فورا آنرا به شهرداری معرفی نمایند. ولی متاسفانه اینکار هیچ گاهی صورت نگرفته است بطور مثال درسال گذشته طبق آمار رسمی تنها دربندر ونیز 850 نفرازمهاجرین افغانستانی مشاهده شده است که ازآنجمله فقط 60 نفرازآنها توسط پلیس به مسئولین کمک های اجتماعی وشهرداری معرفی شده است ولی بقیه توسط پلیس مرزی دوباره به یونان برگردانده شده اند. اوگفت برای ما واقعن شرم آور است که درهمه جا لاف میزنیم وبه صرف هزینه های زیادی درکشورهای مختلف برای کمک میگردیم ولی یک کودک 13 ساله پناهجوی در جلوی دروازه خانه ما میمیرد وکسی نیست به دادش برسد. اگربحث انسانیت است واگرنمیخواهیم به یونان دوم تبدیل شویم باید یک سیاست سنجیده درقبال این مهاجرین درنظرگرفته شود.
خانم زنیلاzanella)) معاون شهرداری درامور فرهنگ صلح وجوانان: این اتفاق یک فاجعه بزرگ است ومهم نیست که این جوان چندساله بوده است بهرحال مرگ یک انسان است واهمیت خاص دارد. او ازبروکراسی حاکم درحکومت راستی های ایتالیا انتقاد کرد وگفت باوجود اینکه ما برای سرویس دهی خدمات برای کودکان پناهجو که سن شان پاینتر از18 سال است سالانه مبلغ 3.5 ملیون یورو درشهرونیزهزینه داریم ولی متاسفانه این مبلغ بطور درست مصرف نمیشود تامشکلات این پناهجویان حل گردد.
نقی احسانی: هرپناهجوی افغانستان با صرف هزینه زیاد وباپذیرفتن یک سفر دور ودراز وخطرناک خودرا به اروپا میرسانندولی حکومت های اروپایی متاسفانه مایل نیستند حرف های این پناهجویان را بشنود چون همه فقط به ظاهر قضیه نگاه میکنند. ازسوی دیگر اینها درواقع مجبورند بیایند چون وضعیت درافغانستان به شدت وخیم است و وضعیت فعلی افغانستان نیز زاییده عدم توجه جدی جامعه جهانی درقبال افغانستان است.بایدگفت هرپناهجوی افغانی که باخطرانداختن جانش به اروپا میرسد درحقیقت یک سفیراست،هرکدام اینها یک پیام، یک گزارش، یک داستان ویک قصه ازواقعیت های موجود درافغانستان است که میخواهند به طور مستند وضعیت کشورشانرا به این مردم گزارش دهند. شنیدن حرف های اینها برای اروپایی ها کمک میکند تاازعمق قضایای افغانستان باخبرشوند ولی وقتی این سفیران جوان به مرزهای اروپا میرسند، پس رانده میشوند چون به نظرمن مردم اروپا تاهنوز حقیقت افغانستان را درک نکرده اند ولی ناخودآگاه درآن درگیرهستند. حال اگراین افراد که حاوی پیام های زیاد برای روشن شدن قضایا به اروپا می آیند، سربازان اروپایی نیز درافغانستان ویادرخانه های جدید شان درآنجا هستند دراینجا یک مبادله صورت گرفته است واین قضیه باید درک شود چون هرمشکل که درافغانستان وجوددارد میتواند یک مشکل بین المللی باشد. وقتی این کودک ازبین رفته است درحقیقت یک قصه ویک پیام ازبین رفته وگزارش به مقصد نرسیده است پس دوطرف ضرر کرده ایم زیرا گفتمان صورت نگرفته است.
بصیرآهنگ: امروزدراینجا هستیم ومیخواهیم ازیک تراژدی ویک غم صحبت کنیم، حادثه که یک هفته قبل درشهرونیزرخ داده است. اما به نظرمن این اولین وآخرین اتفاق نخواهد بود. این گونه داستانها برای مردم افغانستان متاسفانه به یک چیزعادی تبدیل شده است. شاید بدانید که روزانه درافغانستان تعداد زیادی زندگی شانرا ازدست میدهند پس گفته میتوانیم که زندگی مردم افغانستان همیشه باغم وخشونت میگذرد. اما این قضیه باداستانهای دیگر خیلی متفاوت است. شما فکرکنید یک کودک 13 ساله ازکشورش فرار میکند تازندگی اش را نجات دهد، او مرزهای طولانی وخطرناکی را پشت سرمیگذارد درآخر این آرزویش به حقیقت تبدیل نمیشود زیرا لاستیکهای کامیون او را له میکند. شماشاید فکر کنید که چرا اینها باموجودیت چنین خطراتی می آیند؟ من میتوانم بگویم که اینها مجبورند زیرا متاسفانه وضعیت افغانستان طوری است که هیچ کس احساس امنیت ندارد.واین یک چیزعادی است که همه انسانها کوشش میکنند تازنده بمانند. حکومت کرزی به اندازه ضعیف است که حتا درکابل پایتخت نمیتواند امنیت را تضمین کند. خشونت، آدم کشی وچپاول به یک چیز روزمره گی وعادی تبدیل شده است. درسال جاری نزدیک به 1500 نفر درافغانستان کشته شده است ودرهمین سال نزدیک به 15 دخترخوردسال تجاوزشده است. تمام این چیزها دروضعیتی اتفاق افتاده واتفاق خواهد افتاد که نیروی های 45 کشورغربی نیز درآنجا حضور دارند واین وضعیت را میبینند. این نیروها برای آوردن صلح واجرای عدالت به آنجارفته اند ولی باحضورشان هیچ چیزی تغییر نکرده است. ما فعلن درآستانه سال جدید میلادی قرار داریم. دراین روزها مردم درتمام دنیا خوشحالند وپدران ومادران درهمه جا مصروف خرید تحفه سال نو به فرزندان شان هستند ولی پدران ومادران افغانستان فقط میتوانند یک قبر به فرزندشان هدیه بکنند. اینست حقیقت وضعیت افغانستان.
بعدازوقوع این حادثه پلیس های مرزی ایتالیا کمی تکان خورده است ودرتلاش اند برای مهاراین اتفاقات راه خوبتری رابیابند. قربانعلی اسماعیلی درتماس تلفنی برایم گفت قرار است یک کانفرانس خبری به تاریخ 22 دسامبر دربندر باری BARI دوم بندر که تعداد مراجعین پناهجویان می باشدنیز گرفته شده است.ودرآن تلاش میشود راه حلی باشنیدن سرگذشت های مهاجرین برای این قضیه پیداکنند.
بااین حال درسال جاری این سوم حادثه مرگ کودکان مهاجر افغانی درایتالیا است که به صورت مشابه درزیرکامیون ها جان باخته اند.

۲۲ آذر ۱۳۸۷

یک امتیاز برای هرات!



شب یک شنبه تاریخ 7 دسامبر کانفرانس بزرگی زیرعنوان (پلی برای هرات) ازطرف نیروی زمینی ارتش ایتالیا وکوماندوهای کوه نورد این کشور درشهر تاریخی چی وی دال (cividale) یکی ازپایتخت های امپراطوری روم باستان برگزارگردیده بود. هدف ازاین کانفرانس جمع آوری کمک های مردمی وموسسات خیریه اجتماعی برای کارهای بازسازی درشهر باستانی هرات توسط نیروهای بازسازی ولایتی (PRT) بود که این برنامه را درشهر هرات نیروهای ایتالیا به عهده دارند.

دراین کانفرانس ابتدا شهردار چی وی دال سخنرانی نموده وازکارهای نیروی ایتالیا درافغانستان قدردانی کرد. او همچنان ازمردم ایتالیا خواست تابانیروهای ارتش همکار باشند زیرا آنها وظیفه ی بسیارسنگین ومقدسی رادرافغانستان به عهده دارند. او نیروهای ارتش ایتالیا را فرشته های نجات خوانده وگفت، ما باسابقه دوستی خوبی که بامردم افغانستان داریم هیچ گاهی نمیتوانیم درقبال این کشوربی تفاوت باشیم زیرا اززمان امان الله خان شاه فقید افغانستان به بعد ما همیشه درکنار مردم افغانستان بوده ایم وآنها نیزازبودن ما خرسند خواهند بود. او جنگ درافغانستان را یک مشکل بین المللی خواند وگفت فکرنکنید مردم افغانستان تروریست هستند بلکه این یک بلای جهانی است که تاحال بیشترمردم افغانستان را رنج داده است.

پس ازآن آقای مارشال چابریلی که به تازگی ازافغانستان برگشته است چشم دید هایش را ازاوضاع امنیتی گرفته تاآموزش وپروش، وضعیت کودکان، نقض حقوق زن وفساد اداری برای مردم بازگو کرد. آقای چابریلی گفت سربازان کرزی دربرقراری امنیت بیش ازاندازه ضعیف وبی تفاوت هستند، اوگفت دربعضی ازموارد نیروی پلیس افغانستان به امنیت همان چهاردیوارکه خود درآن سکونت دارد نیز نمی اندیشند . بنابراین دربسیاری ازموارد نیروی های طالبان شبانه آنهارا درداخل پوسته های شان غافل گیر نموده وازبین می برند. اوگفت درطول سال 2008 ماشاهد خشونت های زیادی درافغانستان بوده ایم که درخیلی ازموارد حضورنیروی های حافظ صلح بین المللی زیرسوال رفته است. بنابراین مردم این کشور ازوضعیت کنونی به شدت خشم گین می باشند، اوباوجود اینکه کارهای ارتش ایتالیادرافغانستان را قابل تمجید دانست گفت نباید به کارکردهای گذشته اکتفا کنیم بلکه نیازمندی های فعلی افغانستان نیازمند توجه بیشتربه این کشور است. زیرا وضعیت فعلی بسیار نگران کننده است وماباید کوشش کنیم تا وضعیت دوباره به حالت نورمال برگردد.

درپایان کرنیل رینتوبون انّی فرماندهی یکی ازگروپ های کوماندوهای کوه نورد ارتش ایتالیا که او نیز دوماه پیش ازافغانستان برگشته است برای مردم سخنرانی کرد. اودرسخنانش گفت ما تصمیم گرفته ایم کمک های خودرا بیشتر دربالابردن سطح آموزش وپرورش وصحت متمرکزنماییم. زیرا سواد وصحت ازاولویت های مردم افغانستان است. کاردرزمینه های فوق گرچند نیازبه زمان زیاد دارد اما امیدواریم قدم های نخستین را بااحتیاط کامل برداریم. اوگفت ماوقتی میتوانیم ازکارهای خود درافغانستان افتخارکنیم که دیگرهیچ دختروپسرافغانستانی از نبود مراکزآموزش رنج نبیند. اودرحالیکه ازکارکردهای بعض ازکشورهای غربی درافغانستان انتقاد کرد گفت اودرضمن اینکه ازاین کشورها نام نبرد گفت متاسفانه بعضی ازکشورها فقط به کارهای اقتصادی می اندیشند نه به وضعیت ونیازمندی های مردم افغانستان.اوبااشاره به مشکل فقرگفت باوجود رسیده فصل سرما عده ی زیاد ازمردم افغانستان درمناطق مختلف نیازبه مواد غذایی دارد که باید کشورهای کمک کننده برای مقابله بااین مشکل هرچه زودتر اقدام نماید وگرنه باوجود تراژدی غم انگیزسال گذشته درهرات، امسال نیزاگر به وضعیت رسیدگی نشود فاجعه بزرگ انسانی دراین کشوررخ خواهد داد.
دراین محفل خبرنگاران وشخصیت های معروف ازسراسر ایتالیا شرکت نموده بود که درمیان آنها رییس تلویزیون rai وبعضی ازورزشکاران باشگاه میلان نیزدرمیان شرکت کننده گان به چشم میخورد. دراخیر این برنامه خبرنگاران شرکت کننده که بعضی ازآنها سفرهای به افغانستان نموده بودند باراه اندازی یک بحث آزاد روی وضعیت فعلی افغانستان گفتگو نمودند که درآن من نیز سهم داشتم صحبت کنم.

پس ازآنکه من صحبتم را درباره اتفاقات اخیردرافغانستان شروع کردم برای همه جالب بود بشنوند که مردم افغانستان نسبت به نیروی ایتالیا باچی دیدی نگاه میکنند وآیاازکارهای آنان راضی هستند یانه؟ من برای آنها کوشش کردم بطور مستند بعضی ازچیزها را بگویم. درمورد ارتش ایتالیا گفتم ازاینکه نیروهای شما درجنگ های خانمان سوزشرکت نمیکنند وازاینکه تاحال برخوردخوبی باغیرنظامیان داشته اند مردم افغانستان خرسند است وازشما تشکر میکنند. وازاینکه تاحال کمک های شما به مناطق که واقعن نیازمند است نرسیده است بعضی ها فکرمیکنند که شمافقط درمناطقی کمک خواهیدکردکه درآن منطقه ناامنی وجنگ باشد. پس باید روش کار را عوض کرد وهمیشه درشناسایی مناطق که به کمک شما نیازدارند وبه آن ارج میگذارند توجه کرد.
گفتم درطول 7سال گذشته خیلی اشتباهات زیادی رخ داده است که اگر اینطوری نمیشد بی شک وضعیت خوبترمی بود. به هرحال همه جنرال های بازنشسته ارتش ایتالیا درختم محفل به من میگفتند که حرفهایم را قبول دارند وآنها نیزبرای تغییرروش کاری خود دست به کارشده اند. زیرامطمئن هستند وضعیت فعلی زاییده روشهای اشتباه کشورهای کمک کننده وضعف حکومت افغانستان درسیستم اداری بوده است.محفل بانمایش عکسهای ازکمک های نیرویPRT درهرات ووضعیت فرهنگی واجتماعی افغانستان به پایان رسید.
عکسهای که دراین محفل توسط پروجکتوربه نمایش گذاشته شده بود درطول 6 سال ازولایت های مختلف افغانستان توسط خبرنگاران مختلف ایتالیایی ازجمله عکاس وخبرنگار معروف این کشورگابریل تورسیلوGabriel Torsello گرفته شده بود که عنوان آن را افغانستان ازنگاه دوربین گذاشته بودند. این محفل قراراست درشهر های مختلف برگزارشود ودراخیرکمک های جمع آوری شده توسط یک گروپ تازه نفس ازارتش ایتالیا به افغانستان انتقال داده خواهد شد. امیدواریم این کمک ها به راه درستی به مصرف برسد وهمان طوری که به نام مردم افغانستان جمع آوری میشود دراختیارمردم افغانستان قرارداده شود.
دراین محفل ازطرف شرکت های تجاری، باشگاه معروف ورزشی ومردم عادی کمک های صورت گرفت که اگردرشهرهای دیگرنیزبه همین منوال صورت گیرد امیدواری وجود دارد که این کمک ها میتواند حداقل مشکلات آموزشی چند منطقه ی را که ایشان درنظردارند کمک کنند به نحوی نسبتا حل خواهد کرد. بازهم امید که واقعن کمک ها به جایش برسد وبه راهش مصرف شود.

۱۰ آذر ۱۳۸۷

ایتالیایی ها درتلاش شناختن افغانستانی ها


صبح روز جمعه 28 نوامبر یکی ازمسئولین شهرداری کودرویپو(Codroipo) بامن تماس گرفت وازمن دعوت کرد تا درکانفرانس popolare شرکت نموده ودرمورد افغانستان، مهاجرین افغانی ومشکلات آنها صحبت کنم، از ایشان پرسیدم دلیل برگزاری این محفل چیست؟ اودرجوابم گفت  این محفل هرسال یکبار برگزار میشود ومهاجرت، فرهنگ وجوانان، موضوعات این کانفرانس را تشکیل میدهد. گفتم خوب است ولی دراصل نمیخواستم شرکت کنم دلیلش هم اینست که غربی ها،  تعریفی که ما ازخود وکشور خود داریم را قبول ندارند بلکه هرآنچه خود شا ن میخواهند همانرا به عنوان هویت ما قبول دارند نه آن چیزی که حقیقت است. این سیاست درهمه کشورهای غربی نسبت به شرق وجود دارد. این کشورها یک تعریف خاصی ازشرق دارند وهمیشه هویت شرق را خود شان برای خود می سازند.ازنظر اینها شرق یا جهان سوم هویتی ندارند جزآن چیزی که غرب برای آنها تعیین کرده است.خلاصه ساعت شش بعدازظهردرکلاس درس بودم که یکی دنبالم آمد وازاستادم اجازه خواست تا من را برای شرکت درکانفرانس تاشهرکودرویپو همراهی کند. این شخص یکی ازمسئولین موسسه اجتماعی بنام (شهروند جدید) بود که برای مهاجرین درشمال ایتالیا کارمیکنند، کارکه چی بامهاجرین تجارت راه انداخته وبزنیس میکنند. ساعت 7 عصر وارد صالون کانفرانس شدم دراین محفل اشخاصی ازکشورهای مختلف افریقایی، اروپای شرقی وآسیا دعوت شده بودند محفل باسخنرانی معاون شهرداری کودرویپو شروع شد او درسخنانش همه ازمشکلات مهاجرین مسلمان درایتالیا صحبت نموده وباکنایه ازکارهای مهاجرین عرب وافریقایی نیزانتقاد کرد.
  اودرسخنانش خطاب به عرب ها گفت که نمازخواندن آنها درروزهای جمعه درسرک های شهر، مردم ایتالیا را نگران کرده است. زیرا همه میترسند؛ مبادا ایتالیا روزی به سنگر سازمان القاعده تبدیل شود. پس ازآن خانم جولیا رییس انجمن فرهنگی اجتماعی مهاجرین کشوراوکراین (Ukrain) سخنرانی کرد. او ازبرخورد پولیس ایتالیا بامهاجرین انتقاد کرد، خانم جولیا گفت کشورایتالیا درموردمهاجرین قانونی ساخته است که همیشه آزاردهنده می باشد اوعلاوه کرد باآنکه هرمهاجر برای تجدید اقامتش مبلغ 75 یورو میپردازد باید اضافه ترازیک ونیم سال صبرکند تا اجازه اقامت جدیدش را تحویل بگیرد وروزی هم که اقامتش را ازمرکزپولیس تحویل میگیرد تقریباتاریخ انقضای آن سررسیده است بنابراین مهاجر حتا نمیتواند تفریحی داشته باشد همیشه باید کارکند چون درغیرآنصورت اقامتش تمدید نخواهد شد، ایتالیا فقط نیروی کارمیخواهد بدون داشتن کدام حق وامتیازانسانی، مهاجرباید 30 درصد حقوق ماهانه اش را به دولت مالیات بدهد. خارجی ها درحالیکه سنگین ترین کارها را انجام میدهند حقوق ماهانه اش  15 درصد پایین تر ازکارگران عادی ایتالیایی میباشد. بااین حال 45 درصدکارگران خارجی ماهانه 900 یورو معاش دارند که این مبلغ فقط میتواند مصارف ماهانه اش را به نحوی تامین کند. بعدازآن به من نوبت دادند صحبت کنم. مانده بودم ازکجا شروع کنم. چون همه چیز برعکس بود یعنی ازچیزهایی که خانم لورا برایم گفته بود خبری نبود وفضای جلسه نیز همه برعکس بود ایتالیایی ها همه از مسلمانان  وبه نحوی ازدست داشتن آنها درحملات تروریستی صحبت میکردند. ولی خارجی ها ازمشکلات شخصی خود درایتالیا، مثلا اجازه اقامت، تفاوت وتعصب. لذا تصمیم گرفتم فضای جلسه را عوض کنم. درشروع به خاطر حمله تروریستی درشهربمبیی هند وکشته شدن ده ها نفردرآنجا؛  ازحاضرین مجلس خواستم دقیقه ی به پا خیسته وسکوت نمایند.


این کاربرای همه تعجب آور بود ولی من بلافاصله بعدازختم سکوت بااظهارهمدردی بامردم عزادار هند، کمی درمورد مشکل تروریزم بین المللی صحبت کردم؛ گفتم این مشکل تنها ازطرف مسلمانان خلق نمیشود بلکه ازطرف گروپ ها وطیف های خاصی ازهردین، مذهب ونژاد ومنطقه تقویت میشود که به طور خاص این مشکل ارتباط پیدامیکند به اقتصاد جهانی، یعنی بعضی ازکشورهای مقتدر جهان به خاطرمنفعت خود دقیقا برای تقویت تروریزم ودهشت افگنی تلاش میکنند. درست است که فعلن درهمه رسانه های جهان تروریزم را به مسلمانان نسبت میدهندولی حقیقت چیز دیگری است. مطرح کردن این حقایق گرچند خوش این مردم نمی آید، چون خود اینها همه ی قضایا را میدانند ولی به گفته ماوشما خودرا به چپ کوچه میزنند. حمله تروریستی درشهر بمبیی هند باآنکه ارتباط مستقیم به مشکل هند وپاکستان دارد ویک قضیه ی کاملا سیاسی بین این دو کشور می باشد،  نمیتواند یک چیزسازمان یافته ازسوی مسلمانها باشد.دراخیرمحفل یک بحث آزاد تدارک دیده شده بود ودرآن تقریباهمه ازمن میخواستند درمورد افغانستان صحبت کنم، آنها ازمن سوال میکردند وضعیت فعلی افغانستان چگونه است وچرا باوجود هزاران سربازحافظ صلح بین المللی جنگ هنوز ادامه دارد وروزبه روز اضافه ترمی شود؟ میخواستم بگویم ادامه جنگ درافغانستان ازسوی شما کشور های غربی تقویت می شود وبعضی ازدولت های غربی به خاطر منفعت اقتصادی خود برای ادامه جنگ تلاش میکنند ولی بازهم کمی گفته هایم را سانسور کردم چون ازکانفرانس چندروزپیش درشهر تورینو چیزهایی را آموخته بودم وباید خیلی محتاطانه حرکت میکردم لذاچنین شروع کردم:  افغانستان فعلن دروضعیت بسیارمأیوس کننده ی قرار دارد، درهیچ منطقه ی ازافغانستان مردم احساس امنیت ندارند، فقروبی کاری بیداد میکند، دولت به اندازه ی ضعیف وبی کاره است که حتا درشهرکابل پایتخت کنترل کامل ندارد،  تقریبانصف ازمردم ازنبود مواد غذایی رنج میبرد واگر به این مشکل توجه نشود درزمستان فعلی یک فاجعه انسانی بسیارخطرناک درافغانستان رخ خواهدداد، 20 ملیارد دالردرطی هفت سال گذشته به افغانستان کمک شد ولی درزندگی مردم هیچ تغییری به وجود نیامد وهمه این پولها درکام عده ی ازگروپ های مافیایی فرورفت که اطراف کرزی را احاطه کرده اند. خلاصه جامعه ازهم پاشیده است ومردم به طبقه های مختلف تقسیم گردیده است و...  شرکت کننده گان دراین بحث سوالات مختلفی  مطرح کردند ومن هم کوشش کردم به نحوی به سوالهای آنها جواب های قانع کننده ارائه کنم، درست برعکس کانفرانس تورینو که درآن وقتی دوستم نسیم فکرت درمورد قضایای افغانستان وحقایق پشت پرده صحبت کرد.
بعضی ازشرکت کننده گان ناراحت شدند زیرا آنهانقد ازکارکردهای غربی ها درافغانستان را دوست نداشتند وکوشش میکردند از حرف های که خوش خودشان می آمد باید صحبت شود. درکانفرانس تورینو معاون سابق وزارت خارجه ایتالیا وخانم Elisa benedett  یکی ازخبرنگاران شهر روم که درکانفرانس شرکت نموده وتصویر معکوسی ازافغانستان ارائه نموده بودند بلافاصله بعد ازسخنرانی نسیم فکرت محفل را ترک کردند.  من باتجربه گرفتن ازمحفل شهر تورینو دراول ترس داشتم برای اینها بگویم که درطول هفت سال درافغانستان به راه کج رفته اید وشما با دولتی روبرو هستید که رییس جمهورش ازپول قاچاق مواد مخدربرای پیروزی اش درانتخابات بعدی ریاست جمهوری استفاده میکند. پس ازختم محفل ازطرف شهردارکودرویپوی برای من وپروفیسور ژول  که ازکشورکامرون دراین محفل شرکت کرده بود جایزه ی هم  داده شد. نفهمیدم به چی دلیل ولی برای من تجربه ی خوبی بود. هفته آینده دریک محفل درشهر چی وی دال CIVIDALE دعوت شده ام تابرای سربازان ایتالیا که عازم افغانستان هستند درمورد افغانستان، مردم وفرهنگ اش صحبت کنم، امیدوارم درآنجا بتوانم آنهارا قانع کنم تابه جای جنگ وخون ریزی درعرصه آموزش وپرورش کمک کنند.


۲۳ آبان ۱۳۸۷

کشورایتالیا غرق درتعصب نژادی


سیلویو برلوسکونی صدراعظم ایتالیا در سفر رسمی خود به روسیه به صبح روزجمعه هفتم نوامبر دریک نشست مطبوعاتی درشهر مسکو به شخصیت بارک اوباما رئیس جمهور منتخب مردم امریکا حمله کرده وبه خاطرسیاه پوست بودنش اورامسخره کرده است.برلوسکونی که ازکاندید مخالف اوباما، آقای جان مک کین دردوران مبارزات انتخاباتی امریکا حمایت میکرد آقای اوبامارا لایق کاخ سفید نمیداند زیرایک سیاه پوست وازیک نژاد نفرین شده نماینده گی میکند. حرف های برلوسکونی نشاندهنده ی یک تعصب بسیار ریشه ی او نسبت به سیاه پوست ها می باشد.گرچند انتظار این حرف از یک مقام بلند پایه ی کشور ایتالیا نسبت به سابقه این کشور که همانا مهد فاشیزم دراروپامیباشد یک چیزعادی به نظر میرسد، اما این حرف دروضعیت فعلی همه ادعاهای کشورایتالیا را نسبت به مبارزه علیه فاشیزم ونژاد پرستی خنثانموده واین کشور رادرلیست کشورهای فاشیستی جهان قرار خواهد داد.همچنین درقانون اساسی ایتالیا هرنوع حرکتی که نشانگر ایجاد تفاوت بین قومیت ها شود جرم حساب گردیده وتعقیب قانونی را درپی دارد. بلافاصله پس ازنشراین خبردرایتالیا همه ارگانهای حمایت ازحقوق بشرواحزاب چپی این کشورنسبت به این حرف سیلویوبرلوسکونی اعتراض نموده واین حرکت فاشیستی را محکوم کردند.
آقای والترونی رئیس جبهه اپوزیسیون مخالف دولت درایتالیا که دریک کانفرانس مطبوعاتی سخن میگفت سخنان صدراعظم این کشور درمورد بارک اوبا را یک حرکت احمقانه خوانده وگفت سخنان برلوسکونی رابطه دوستی میان امریکا وایتالیا را لکه دارخواهد کرد. اوهمچنین ضمن محکوم کردن این حرکت از آقای برلوسکونی خواست به خاطر این حرفش باید فورا ازآقای اوباما معذرت خواهی نماید. اوعلاوه کرد بی گمان سخنان برلوسکونی نظرمردم ایتالیا نسبت به رهبرجدید امریکانبوده بلکه بیانگرحماقت شخص خودش می باشد. ازسوی دیگرخبرنگاران ایتالیا درامریکا پس ازنشر این خبرکوشش نمودند تانظر آقای بارک اوبامارا نسبت به این حرف را جویا شوند اما خواستهای این خبرنگاران ازطرف افرادنزدیک به بارک اوباما رد گردیده وباآنان گفته شده است که شخص اوباما دوست ندارد درمورد این توهین اظهارسخن نماید. قابل یادآوریست که پس ازختم جنگ دوم جهانی وشکست موسولینی رهبرفاشیست های ایتالیا این دوران یک لکه ننگ درتاریخ سیاسی این کشور محسوب گردیده وکوشش شده است این روند از ریشه نابود گردد. اما با گذشت نزدیک به 65 سال بازهم دیده میشود که نژاد پرستی وفاشیزم هنوز دراین کشور زنده است وحتی افراد وشخصیت های بسیار معروف این کشور آلوده به مکروب نژادپرستی میباشند.
به این اساس باید گفت که همه ادعاهای کشورهای غربی نسبت به آزادی، حقوق بشر، دموکراسی وعدالت اجتماعی افسانه ی بیش نبوده وخود این کشور ها تاگلو غرق افیون های انسان ستیزی هستند که مداوای آن شاید هزاران سال شمسی را دربرخواهد گرفت.پیروزی بارک اوباما، گرچند شکست یک تابوی بزرگ دراین کشور می باشد که هزارها انسانی را که قرن ها به شکل غلام وبرده زندگی نموده وازهیچگونه حقوق وامتیاز برخوردار نبودند وحتا دربعضی مواقع برخورد باآنها بدتر ازحیوانات بوده است، یک امید به فردای بهتر وشاید پایان دوره غلامی وبردگی وختم اختناق می باشد؛ ازطرف دیگرمیبینیم تاهنوز این نژاد ازنوع بشرازجمله ی انسانهای بایکوت شده ی روی زمین بوده ووجود آنها تاهنوز قابل تحمل برای سفید پوستها نیست. سخنان امروز صدراعظم ایتالیا گرچند یک اعتراض گسترده را دراین کشور به دنبال داشت اما باید گفت که این اعتراضات بازهم قابل اعتماد نبوده وهمه یک تبلیغات سیاسی می باشد. پس باید همه انسانهای آزاده نسبت به تعصب ولوازهرنوعش قیام نموده واین پدیده ی انسان ستیزرا نابودنماید. من نمیخواهم ازاوباما حمایت کنم وکاره ی هم نیستم ولی همیشه خودم وحتا نسل نسل ازاقلیت های ساکن درکشورم بااین مکروب ازبین رفته اند، من نیز سوزش شلاق فاشیست واستبداد را ازپدرانم به میراث گرفته ام ومیتوانم عاقبت فاشیزم ونژادپرستی را به درستی درک کنم واین است که هرانسانها آزاده را برای مقابله بااین پدیده ی خانمان سوز آماده میسازد. زیرا: بنی آدم اعضای یک جوهر اند . که درآفرینش زیک گوهر اند/ چوعضوی به درد آورد روزگار . دگر عضوهارا نماند قرار.

۱۸ آبان ۱۳۸۷

پیروزی بارک اوباما زنجیرغلامی را شکست


چهل وچهارمین انتخابات ریاست جمهوری درامریکا باپیروزی بارک اوباما به پایان رسید وبرای اولین بار درتاریخ سیاسی بزرگترین قدرت اقتصادی ونظامی جهان کسی به پیروزی دست یافته است که ازنژاد سیاه وشاید از مظلوم ترین انسانهای جهان نمایندگی میکند.انتخاب بارک اوباما منحیث رییس جمهوری درامریکا نشانگراینست که دیگر دوران جاه طلبی، خودخواهی، خونخواری ولوطی گری به پایان رسیده است وبعدازاین قدرت به دست کسانی خواهد بود که صاحب منطق وخرد سیاسی بوده وبسوی جهان بایک دید نو ببیند. به قول سهراب بزرگ: چشم هارا باید شست طور دیگرباید دید!
میرسد مردی که زنجیر غلامان بشکند
پیروزی بارک اوبا به عنوان رهبرآینده امریکا، امیدهای درخواب رفته ی هزاران سیاه پوست را بیدار کرد وآنهارا باورمند ساخت که دیگرزمان اشرافیت وباداری به سررسیده است وانسانها ازین پس به خاطر رنگ، پوست ونژاد شان ازحقوق وامتیازات شهروندی محروم نخواهد ماند.گرچند تاهنوزنژاد سیاه درجهان ازمحروم ترین انسانها به شمار رفته وهمیشه درمیان دیگرنژاد ها تحقیروتوهین میگردند وحتی درکشورهای اروپایی این مردم باتفاوت های زیادی در کاریابی، تحصیل ودیگر مسایل اجتماعی روبروهستند.اگرپیروزی بارک اوباما بتواند تنها درکشور امریکا به محو تبعیض نژادی منجر شود بدون شک درسایر نقاط جهان نیزاین روند تاثیرخوبی خواهد داشت وشاید به خاطر همین است که شوروهلهله زیادی را دربین سیاه پوست های جهان به دنبال داشته است. ازاین میان مهاجرین افریقایی سیاه پوست درکشور ایتالیا نیز صبح روزچهارشنبه باتشکیل اجتماعاتی، پیروزی بارک اوباما را به همدیگر تبریک گفته وبه رقص وپای کوبی پرداختند.آقای "اوتو" یک دوست افریقایی ام که ازکشور کینیا می باشد ازمن نیزدعوت کرده بود درمحفل که آنها درشهر اودینه درشمال شرق ایتالیا برپاکرده بودند شرکت کنم. این محفل ازطرف انجمن فرهنگی مهاجرین کنیا دایرگردیده بود و نزدیک به چهارساعت ادامه پیداکرد. شرکت کننده گان این محفل که اکثرا ازکشورهای کینیا، نیجریه وتوگو بودند ازفرط خوشحالی اشک شوق میریختند وپیروزی ابامارا آغازفصل مبارزه جدی علیه محو تبعیض نژادی درجهان میدانستند. یکی ازشرکت کننده گان که ازبرخورد کشور ایتالیانسبت به سیاه پوستان به شدت ناراض بود باخطاب به مجلس گفت: دیگر زمان مظلومیت وبردگی به پایان رسیده است وما امیدواریم بارک اوباما بتواند تصویرخوبی ازنژاد ما به دنیا ارائه کند. وی اظهار امیدواری کرد که اطمنان دارد اوباما میتواند درمحوتبعیض نژادی کمک نموده و نسل سیاه را ازمظلومیت نجات دهد. او علاوه کرد مردم ما متاسفانه همیشه دراختناق وبردگی زندگی نموده است وهنوزهم سیاه پوست بودن درجهان یک ننگ به شمار میرود وباوجود شعارهاوتلاش ها علیه نژاد پرستی درجهان هنوز هم انسانهای زیاد به خاطر نژاد، رنگ وپوست تحقیر، توهین وشکنجه میشوند که این خود یک درد است؛ یک دردی که سالهاست مردم ما ازآن رنج میبرد، دردی که انسان سیاه را هزاران سال ازدیگران عقب انداخته است، دردی که هیچ انسانی غیرازما شاید تحمل آنرا نخواهد داشت.این محفل گرچند ظاهرا یک محفل خوشی وسرور درنظر گرفته شده بود اما باسخنان این مرد جوان اقریقایی کاملاصحنه عوض شد وچشم هارا غرق اشک ساخت. دراخیرنیزهمه به خواطرهمسویی وهمدردی همدیگررا درآغوش گرفته وبادعایی درموردپیروزی بارک حسین اوباما محفل را ترک گفتند.
واکنش وخواست های جهانی:
این پیروزی درجهان چه واکنشی را به دنبال داشته است ؟ بسیاری ازرهبران جهان پیروزی او را یک تحول بزرگ وآغاز یک فصل جدید در روابط خود باامریکا خوانده اند واظهار امید واری نموده اند که اوباما بتواند درحل بحران اقتصادی جهان کمک کند. اوباما درحالی به ریاست جمهوری امریکا برگزیده شده است که سیاست اشتباه دولت رئیس جمهوربوش امریکا را به پرتگاه سقوط نزدیک نموده است وازجمله دشواری های اقتصادی این کشور به حدی نگران کننده رو به سعود است زیرا دالر که قبلا سیاست بازارجهانی را تعیین مینمود وازطریق آن امریکا حتا میتوانست برجهان حکومت کند درمقابل یورو سقوط نموده است حال باید درفکر چاره دیگر باشد. ازسوی دیگرتصمیم درحل معمای تروریزم بین المللی وبرنامه هسته ایران نیزکار بسا دشوار برای دولت جدید امریکا به شمار میرود گرچند درشروع مبارزات انتخاباتی اش از برنامه مبارزه باتروریزم بین المللی همیشه سخن گفته است ولی معلوم نیست چگونه برنامه های را برای حل این معضل روی دست خواهد گرفت. اوباماهمچنین از طرح مذاکره بادولت ایران برای وادار ساختن این کشور به تغییر روش های سیاسی اش وخروج تدریجی نیروهای امریکای ازعراق تمرکزبیشترروی افغانستان نیز سخن گفته است.حال مردم افغانستان درمورد رهبرجدید امریکا چه فکرمیکنند وازوی چه توقع دارند؟ دراین باره باید یادآورشد که مردم افغانستان دیگرازادامه جنگ ووحشی گری های ارتش امریکا دراین کشور به ستوه آمده اند واگربارک اوباما طبق وعده که درجریان مبارزات انتخاباتی اش نسبت به افغانستان داده است درست عمل نکند واگربرای قطع جنگ، اجرای عدالت، ومحو کشت مواد مخدرومبارزه علیه تروریزم بین المللی سیاست وپالیسی جدیدی درنظرنگیرد بی شک سرنوشت امریکا درافغانستان بدتر ازسرنوشت شوروی خواهد بود وجزشکست مرگ بارچیزی دیگری را به دنبال نخواهد داشت. اوباما باید بداند که دیگرهمه مردم افغانستان دانسته اند که دولت بوش وارتش امریکا درطول شش سال فقط باسرنوشت آنان بازی کرده اند وبه جایی اینکه درامرمبارزه علیه تروریزم مؤثرواقع شوند به این روند لطمه زده اند وبرعکس همیشه درتقویت تروریزم کمک کرده اند. ارتش امریکا دیگردربین مردم افغانستان بدنام گردیده است وهیچگونه اعتمادی نسبت به آن دراذهان عمومی پیدانمیشود زیرا ازحملات هوایی بالای قریه ها وقصبات گرفته، تلاشی های خودسرانه منازل وحتی خانم ها، تجاوز، وهدف قرار دادن انسانهای ملکی در داخل شهرها وخیابانها گرفته تابرخورد بازندانیان افغانستانی دربگرام همه وهمه درد هایی که ازامریکا سرچشمه گرفته ومردم افغانستان شش سال پیاپی درآن سوخته اند. دیگرهیچ افغانستانی به امریکا اهمیت نداده وبه آن اعتمادی ندارد.
باوجودچنین شرایطی بارک اوباما به عنوان رهبرجدید این کشور باید درقدم نخست برای ساختن یک فضای اعتماد دربین مردم افغانستان تلاش نموده ومردم را قانع کند که امریکا هدفش درافغانستان فقط کمک برای محوکامل تروریزم، بازسازی مجدد، ودرکل ساختن یک افغانستان آزاد دموکرات ومرفه چیزی دیگری نخواهد بود. درغیر این صورت اگربرخورد فعلی ودیکتاتورانه ی ارتش امریکا درافغانستان ادامه پیداکند به زودی همه شاهد یک انقلاب دیگر وراه اندازی یک حمام خون دیگر دراین کشور خواهیم بود. وضعیت بحرانی کنونی درافغانستان به مرحله بسیارخطرناک وپیچیده ی رسیده که مهارکردن آن کاربسا دشواراست. افغانستان امروز تنهابه مسئله طالب والقاعده خلاصه نمیشود زیرا وجود فضای ناامنی درطول شش سال صدها مشکل راآفریده وده ها گروپ تخریب گر را به وجود آورده است وپایه های حکومت بی کفایت حامد کرزی حتا درکابل هم میلرزد. ازسخنان دیروز حامد کرزی برمی آید که این وضعیت حتا شخص اورا نیزتکان داده وازخواب غفلت بیدار کرده است.گرچند این سخنان سلطان کرزی کاملاجنبه تبلیغاتی داشت اما بازهم باید گفت: تانباشدچیزکی مردم نگوید چیزها.به قول حامدکرزی باید امریکابرای مبارزه جدی علیه طالبان والقاعده لانه های آنها موردحمله قرار دهد ودامنه جنگ را دربیرون ازمرزهای افغانستان انتقال دهد حال این بیرون مرزها شامل کدام کشورهای همسایه میشود این را کسی واضح نمیگوید زیرا دو همسایه غربی وجنوبی هردو به اندازه توان خود درپرورش گروپ های مخرب وتقویت گروه طالبان کمک میکنند وآمدن صلح درافغانستان را به نفع خود نمیدانند. اینجاست که کاررئیس جمهور بارک اوباما درافغانستان سخت ودشواراست واو باید درمقابل هر اشتباه بوش یک جواب پس دهد. به امید آمدن یک صلح دایمی درافغانستان.

۲۲ شهریور ۱۳۸۷

یازدهم سپتامبرو تاثیرآن روی افغانستان


درست هفت سال ازشبی میگذرد که خبرحادثه یازدهم سپتامبررا شنیدم .دوسال واندی میشدکه درایران به شکل مهاجر زندگی میکردم مثل هزاران افغانستانی دیگر که درآن زمان برای نجات جان شان به ایران سرازیر شده بودند.تلویزیون ایران به شکل خیلی مرموزی این خبر را اعلام کرد مجبور شدم برای فهمیدن قضیه به سراغ رادیو بروم، باتلاش زیادتوانستم بی بی سی را پیداکنم چون درایران وخصوصادرتهران بی بی سی را به سختی میتوان روی امواج رادیویی دریافت کرد.بهر حال رادیو بی بی سی واقعه 11 سپتامبر را بطور مفصل تحت پوشش داشت ازلابلای گزارشهای بی بی سی دریافتم که سازمان القاعده که رهبری آنرا اسامه بن لادن به عهده دارد، حمله به برجهای دوقلوی بانک جهانی وساختمان پنتاگون "وزارت دفاع امریکا " را به عهده گرفته است. نام اسامه برایم آشنابود زیرا پس ازظهور طالبان در1994 این نام درافغانستان سرزبانها بود وطالبان اورا، استاد اسامه میگفتند. ولی این اسامه کیست؟ درسال 1940 مرد فقیری ازاهالی یمن بمنظور پیـــدا کردن کار وغـریبی واردشهر جـــده در عربستــان سعودی میگردد.بزودی این آدم با ملک فیصل پادشاه سعودی، روابط دوستانه برقرار میسازد وبا گـذشت زمان صاحب سرمایه، جاه وزنـــدگی اشــرافی میشود. او ست که در سالهای 1960 ساختمان های مساجـــد حرم مکه را تکمیل میکند.
سوالی پیــــدا میشود که این یمنی بی همه چیز چگونه با خانــدان شاهی روابط دوستانه برقــرار میکند ودرمدت کوتاهی به یکی از پولدار ترین افراد عربستان تبدیل میشود؟
این شخص محمد بن لادن پدراسامه بن لادن است که 20 مرتبه ازدواج نموده و 54 فرزند (ازجمله 25 پسر) دارد. مادر اسامه اصلاً از کشور سوریه است وحمیده نام دارد اویگانه خانم محمد بن لادن است که به طرز اروپایی ها لباس میپوشد واز آزادی بیشتر برخوردار است.
اسامه در1957 متولدگردیده ودر سالهای 1970 از دانشگاه جـــده فارغ گردیده است.اوبه زودی پس ازفراغتش ازدانشگاه غرض شرکت درجهاد علیه شوروی ها به پا کستان رفت وفعالیت هایش را درآنجاشروع کرد و درزمان جنگ مجاهدین باحکومت دکتر نجیب الله، باگلبدین حکمتیار ورسول سیاف رابطه نزدیکی داشت وکمک های زیادی ازکانال سازمان القاعده به این دوشخص نموده بود.اودرزمان مجاهدین همچنان رهبری یک گروه 3000 نفری ازعرب هارا که برای جهاد علیه روسها به افغانستان آمده بودند، به عهده داشت.اما درزمان بوجود آمدن گروه طالبان که ظاهرا یکی ازپیچیده ترین معماّ ها درسیاست کنونی افغانستان شمرده میشود، اسامه بن لادن بطور غیرعلنی حتی رهبری این حرکت را به دست گرفته بود. اولین باری بودکه یک عرب مجرم وفراری ازکشورخودش درکشوری حکمرانی مینمود که مردمش همیشه درمقابل استعمار جنگیده اند. افغانستان به شکل مرموزی تحت سلطه عرب ها، پاکستانی هاوتندروانی ازکشورهای مختلف، درآمده بود، گرچند دراوایل چون طالبان توانسته بود به خانه جنگی های مجاهدین خاتمه دهد وتاحدودی امنیت هم درکشور برقرارشده بود؛ مردم ازگروه طالبان استقبال میکردنداماّ وقتی طالبان شهرکابل را در26 سپتامبر 1996گرفت، یکبارگی همه چیز عوض شد وآنها بعد ازآن تاتوانستند جنایت کردند که جنایات آنها ازکشتاردسته جمعی اقوام هزاره، تاجیک وازبک گرفته تاچپاول همه عابدات فرهنگی وتاریخی کشوررا دربرمیگیردوهمین طالبان بودندکه مجسمه غول پیکربودا دربامیان را که یکی ازپرارزش ترین نشانه های تمدن بشریت به شمارمیرفت بابی شرمی تمامی تکه تکه نمودند، طالبان لحظاتی پس ازورود به کابل داکترنجیب الله وبرادرش جنرال احمد زی را ازپناهگاهشان دردفترسازمان ملل متحد درکابل بیرون کشیده وبعدازشبی که معلوم نیست برآنها چه گذشت،جسد خون آلود شان را صبح روزبیست وهفتم سپتامبر1996درچهارراهی آریانامتصل به دروازه شمالی ارگ ریاست جمهوری درکابل برای نمایش به پایه های برق آویزان نمودند.پایان زندگی دکترنجیب الله پایان فصلی درتاریخ افغانستان بود اماجنگ پایان نیافت وهنوز هم ادامه دارد.یازدهم سپتامبرتحوّل بود که میتوانست یکبارگی همه چیزرا درافغانستان عوض کند.دولت آمریکاپس ازوقوع حادثه به زودی باگروه القاعده اعلام جنگ نمودوازهمه کشورهای جهان خواست که تادرمبارزه علیه تروریزم دست بکارشده وازطرح های این کشور علیه سازمان القاعده پشتبانی نماید، افغانستان درآن زمان به مرکزتروریزم بین الملی تبدیل شده بود، اسامه که رهبری القاعده بزرگترین سازمان تروریستی درجهان را به عهده داشت درافغانستان بود وطالبان نیزازاو مثل یک پدر اطاعت میکردند.اما حادثه یازدهم سپتامبر چه پیامی میتوانست برای مردم افغانستان داشته باشد؟ مردم افغانستان که ازظلم واستبداد طالبان به ستوه آمده بودند، پس ازآنکه خبرحادثه یازدهم سپتامبر را شنیدنداین عمل تروریستی را به شدت محکوم نمودند ولی این حادثه باوجودکه یک عمل دردناک برای همه ی انسانها بود یک نوید خوبی برای مردم افغانستان داشت وآن اینبود که مردم افغانستان دیگرامیدوارشدندکه برای نجات کشورشان یک حامی پرقدرت بین المللی پیداخواهندکردوشایددیگرکم کم افغانستان ازچنگال هیولای خانمان سوزجنگ نجات یابد امیدی که پس ازگذشت هفت سال اینک دارد به یاس نزدیک می شود، درهمان ابتدای حادثه همگان فهمیدند که جنگی بزرگی درراه است که درقدم اول این جنگ گروه طالبان وحامیان آنها را نابودخواهندکرد.ولی رسانه‌های آمریکا صفحات و ستونهای خود را از مطالبی علیه مسلمانان و کشورهای خاورمیانه پر کردند. همه دنبال یک دشمن بودند و رجزخوانی‌های بن لادن بهترین بهانه برای حمله آمریکابه افغانستان بودزیرا درآن زمان افغانستان به بزرگترین پایگاه القاعده، تبدیل شده بود.همچنان چندصد کتاب و نشریه برای بررسی اسلام و آسیب شناسی این آئین در قبال دنیای غرب منتشر شد. همه از خود می‌پرسیدند نقش مسلمانان در رابطه با حملات تروریستی چیست؟امریکا درابتداخواست باگروه طالبان روابط دوستانه خودرا که بامیانجگری پاکستان درسالهای قبل بوجودآمده بودحفظ کند زیرا آمریکا یکی ازکشورهایی بودکه این گروه را به رسمیت شناخته بودوچندین باردپلمات های امریکایی به قندهارمرکزگروه طالبان سفرنموده وبامقامات بلندپایه این گروه درباره انتقال نفت آسیای میانه ازطریق افغانستان مذاکره نموده بودند. آنها دراولین اقدام خود ازگروه طالبان خواستند که به زودترین فرصت رهبران گروه القاعده وازجمله اسامه بن لادن را برای محاکمه به دولت آمریکاتحویل دهند، درآغازمعلوم بودکه طالبان این کاررا نمیکنند زیرا آنها ازهمه چیزخبرداشتند.آمریکاپس ازآنکه ازگروه طالبان ناامیدشد، دست به دامن مجاهدین درازکرد. رهبران احزاب جهادی که درآن زمان به کشور های مختلف متواری شده بودندیکباره امیدتازه ی برای دست رسی به قدرت پیداکردند، آنها که یک گروپ کوچک را بنام اتحادشمال متشکل ازملیشه های مصلح ازهمه گروه ها درصفحات شمال حفظ نموده بودندپس ازترور احمدشاه مسعود، ازنواین گروپ را سروسامان دادند وبه زودی بدون درک آینده به درخواست آمریکا لبیک گفتند. یکی ازجنرال های آمریکایی که مسئول پرداخت کمک های مالی به اتحادشمال برای جنگ باگروه طالبان بوده است درخاطرات خود نوشته است :وقتی درمیدان هوایی شهردوشنبه پایتخت تاجکستان باقسیم فهیم جانشین احمدشاه مسعود وعمرالله صالح رییس بخش استخباراتی شورای نظاردرموردنحوه کمک های امریکابه اتحادشمال صحبت میکردم درابتدا"آقای فهیم" کوشش مینمود برای ما بقبولاند که کمک هایی زیادی نیازاست ولی من چون روحیه متزلزل او را درک نموده بودم بایک کلمه گفتم مبلغ پیشنهادی شمارا قبول ندارم وبرای سیگار کشیدن ازهواپیما خارج شدم وقتی دوباره به هواپیما برگشتم دیدم همه چیزعوض شده بود وازروحیه ضعیف فهیم درک نمودم که باهرگونه پیشنهادی توافق خواهدکرد.بااین صورت خیلی باخون سردی بااو مدت ومبلغ قرارداد را امضانمودم .مجاهدین ازترس اینکه مبادا امریکا دوباره آنان را ازصحنه سیاسی نظامی افغانستان بیرون کنند باهرنوع پیشنهاد توافق نموده وجنگ علیه گروه طالبان را ازسه محور به سمت کابل پایتخت شروع کردند. یک کارمشکل ویک جنگ خطرناک. درحالی که نزدیک به 90% خاک افغانستان به دست گروه طالبان بودبه زودی نیروی های اتحادشمال باحمایت هوایی امریکا به پیروزی رسید. طالبان درمدت تقریبا یک ماه ازهمه ولایات پاکسازی شدولی رهبران طالبان والقاعده به شکل مرموزی غایب گردیدندواین معماّی شد که هیچکسی تابه حال آنرا حل نتوانسته است پس ازغروب طالبان، نیروی های اتحادشمال کنترول کشور را به دست گرفتند، اجلاس بن تشکیل شدوحکومت اتقالی افغانستان باحضور همه رهبران جهادی وحمایت امریکا واتحادیه اروپادرشهربن آلمان تشکیل وحامد کرزی باوجود اینکه" ستارسیرت" رای بیشتر را درجلسه بن برای احراض ریاست دولت موقت ازآن خود نموده بود به شکل مرموزی به ریاست دولت موقت برگزیده شد. این کارهمه مردم افغانستان وازجمله رهبران مجاهدین را نسبت به امریکا ومتحدینش مشکوک ساخت زیرا باوجود شعاردموکراتیک واحترام به رای کسانی که خودرا نمایندگان مردم افغانستان میخواندند،امریکاخود، رهبرآینده افغانستان را تعیین کرد.که این عمل امریکا درهمان ابتدا باوجود اینکه همه گی به ظاهر توافق خویش را اعلان نمودند به مخالفت گروه های مختلف روبروگردید. شخصی که اصلانام ونشانی درتاریخ سیاسی افغانستان نداشت مامور شد تا ریاست دولت موقت را به عهده بگیرد.اما باوجود مشکلات که فراراه این حرکت قرار داشت آیا این تیم میتوانست پیروز میدان باشد؟ این سوال درذهن همه گان چندین پاراگراف سوالیه را خلق مینمود، چنانچه خود حامد کرزی نیز پس ازشنیدن این خبر به کلی درمورد خود مشکوک بوده است.کرزی دردومین سالگرداجلاس بن دریک کانفرانس خبری به خبرنگاران گفت وقتی درجلسه درغیاب خودم به ریاست دولت موقت انتخاب شدم یکبارگی حیرت کردم، زیرا درآن زمان من دریکی ازکوهستانی ترین منطقه ولایت ارزگان درخانه ی به شکل مخفی زندگی میکردم که حتی رادیو نداشتم تااخبارمربوط به افغانستان را بشنوم.این نشان میدهد که همه چیزازپیش توسط امریکا طرح ریزی شده بود یک طرح ناکام طرحی که سیاست دولت بوش را لکه ی ننگی درتاریخ سیاسی امریکا تبدیل خواهد کرد. وحال امریکا ودولت حامدکرزی درافغانستان باگذشت هفت سال چه کرد؟درآغازهمه مردم افغانستان باخوشحالی تمام ازبوجود آمدن دولت به رهبری حامدکرزی استقبال نمودند تعداد زیادی ازمهاجرین ازکشورهای مختلف به طور سیل آسا به کشور سرازیرشدند.شعارها همه ازآزادی وآبادی بود ورسانه ها ازملیاردها دالرکمک های خارجی برای بازسازی افغانستان سخن میگفت.گرچند همه مردم میدانستند که باوجود اینکه افغانستان هیچگونه سرمایه داخلی نداردو همه سیستم های اجتماعی نابود گردیده وپیروزی دراین گیرودارکارمشکلی است و سال های زیادی رادربرخواهد گرفت تابراین همه دشواری ها مسلط شدوکشور رانجات داد اماّمردم به دو چیزچشم دوختندوآن تعهدملی ووفاداری به وطن بود که همه را برای داشتن فردای خوبی امیدوارمیکرد.در، دوره حکومت موقت، امنیت چشمگیری درکشور برقرارشده بود ودرهمه جا مردم باخوشحالی تمام به زندگی روزمره شان ادامه میدادند، دروازه های مکاتب به روی هزاران کودک تشنه آموختن سواد بازشده بود وتجاران ملی درگوشه وکنار کشور به سرمایه گذاری آغازنموده بودند، امیدواری خوبی نسبت به آینده کشور به وجود آمده بود. دوران حکومت موقت به پایان رسید وجلسه نمایشی زیر نام لویه جرگه درکابل برگزارشد، باوجودی که این جلسه توسط عده ازمجاهدین که درحلقه ی به ریاست یونس قانونی به چالش کشیده شده بود، شرکت کننده گان جلسه دوباره حامدکرزی را به ریاست دولت انتقالی منسوب نمودند.کرزی بلافاصله پس ازاخذ رای ، حکومت ائتلافی را باشرکت عده ی ازسران مجاهدین تشکلیل دادودوباره کسانی را که دست شان به خون ملت افغانستان آغشته بودودرهر گوشه ازخاک وطن مردم منتظرمحاکمه آنها بودند برگرده مردم سوار نمود.مسیرها همه عوض گردیدوگروه مافیایی قدرت باتمام نیروبه چپاول دارایی های عامه شروع کردند. دولت انتقالی نیزبا نیرنگ وفریب ، وعده ونوید به پایان رسید وانتخابات نمایشی ریاست جمهوری برگزار گردیدولی بازهم همین شخص ، کسی که شاید امریکا باورداشت بتواند منافعش را درافغانستان تضمین کند به ریاست جمهوری گماشته شد باگذشت زمان مردم چیزی دیگری را دریافتند وکم کم حرکت های فاشیستی کرزی برای همه روشن شدواوتاتوانست نیروهای خادم ووطندوست را ازصحنه سیاسی عقب راند وبه جای آنها کسانی ازتبارخودش را جانشین ساخت.گرچند دراول تعدادزیادی ازسران مجاهدین نیزدرپهلوی کرزی دراین گروپ مافیایی شریک بودندولی پس ازآنکه دیدند روزبه روزنیروهای آنها به بهانه های مختلف توسط گروپ کرزی ازصحنه بیرون رانده میشوندکمی ازدولت فاصله گرفته وهرکدام مشغول ساختن زدوبندهایی شدند تابتوانند همیشه ازنعمت چپاول دارایی های عامه برخوردارباشند. حامدکرزی چون هیچ درایت واهلیت کاری نداشت وهمه کارها وتصمیم ها را سران حزب افغان ملت به مشوره همدیگراتخاذمیکرد، این خود روزبه روزفاصله ی عمیقی را بین دولت ومردم به وجود آورد. جنگ ها ازسرشروع شدوگروه طالبان که فقط نامش به ذهن مردم مانده بود دوباره درصفحات جنوبی کشور اعلان موجودیت کرد.بی کاری وفقر باقوت فوق العاده ی گشترش پیداکرد ، کشت وقاچاق مواد مخدر به حدّی بالارفت که افغانستان را درصدرکشورهای تولیدکننده موادمخدر درجهان قرارداد، گراف دزدی ، قتل وجنایت هرروز افزایش یافته وزندگی مردم به خطر جدی مواجه گردید.بازهم وقتی به آرای عمومی نگاه میکردیم مردم امیدواربودند دولت به کمک امریکاوجامعه جهانی بتواند بااین مشکلات مبارزه نمایدولی ضعف دستگاه حکومتی کرزی باعث شد نیروهای خارجی نیزبازی جدیدی را درافغانستان شروع کنند، آنهاپس ازآنکه دیدند دست گاه اداری حکومت به اندازه ی ضعیف است که حتی در داخل ارگ ریاست جمهوری برای یک پست، ده نفر ازطرف اشخاص مختلف که به دور جناب کرزی دهل میزنند گماشته شده وباگذشت دو سال کسی ازاین کارخبرندارد، میدان خود سری ها را بازدیدند وپس ازآن هرکاری ازدست شان برآمد کردند ازبمبارمان های خودسرانه بالای مردم بی گناه وغیرنظامی گرفته تاتلاشی خانه ها وبازجویی زنان.مردم افغانستان نیزروزبه روز ازبرخوردهای دولت ونیروهای خارجی به ستوه آمدند وبکلی رابطه بین دولت ومردم بهم خورد وزمینه برای فعالیت گروه های تروریستی دوباره فراهم گردید.طالبان وافراد القاعده که هزاران کلومتر دورافغانستان فرارنموده ودنبال لانه ی امنی بودند تازندگی شان را نجات دهند دوباره روحیه گرفته ودرصدد تجدید قوا شدند.وضعیت امنیتی روزبه روز بد تر گردید وجنگ ها شدید تر، این وضعیت جامعه افغانستان را به زودی به طبقه های مختلف تقسیم نمود، طبقه مافیایی قدرت که همه چیزرا دراختیاردارند، طبقه سرمایه دارکه باپول وزدوبندهای شان به شکل های مختلف دراستثمار وبهره کشی دست بازدارند وطبقه فقیر که دست شان ازهمه چیز کوتاه است وحتی اگرشبی نان خشکی دارند به فرد ا اطمان داشتن آنرا نداردند. این بلا ازکجا نازل شد؟ اکنون پس ازهفت سال درشرایط که هشتاد هزارنیروی تادندان مسلح خارجی درکناراردوی ملی وپلیس ملی مامور حفظ امنیت هستند، همه روزه حملات انتحاری جان هزاران نفر را میگیردو حتی درکابل پایتخت، دولت نمیتواند امنیت شهروندان را تامین نماید، 45% شاهراه کابل _هرات که باهزینه گزافی ازسرمایه ملّی ساخته شده بود وبزرگترین مسیر ترانزیت کالا درافغانستان به شمارمیرود توسط گروه های مخالف دولت تخریب گردیده است وطالبان ادعادارندکه شش ولایت را درکنترول خود دارند. ضعف دولت مرکزی به اندازه ی است که درولایات وولسوالی ها، مامورین دولتی هرکدام برای خود قانون ومقرراتی دارندوهرکاری دل شان خواست میکنند.دستگاه مرکزی حکومت هیچ درکی ازقضایا نداردوتنهاکاری که بلد است اینست که وقتی دریک ولایتی جرم وجنایت به اندازه آخرمیرسد والی آن ولایت را تبدیل نموده به یک ولایت دیگر میفرستد.بروکراسی وفسادمالی به اندازه ی بیدادمیکنند که مردم وقتی برای کوچکترین کاری به ادارات دولتی سربزنند، اولاّمبلغ گزافی را باید برای مامورین دولتی به اصطلاح شیرنی بپردازند ودوماّ باید چندین روز برای گرفتن یک امضا پشت دروازه اداره باید صف بکشند.حملات هوایی نیروهای امریکایی هرروزجان ده ها شهروند بی گناه وغیرنظامی را میگیردوخانه هارا به خاک یکسان میکند درحالیکه طالبان باخیال راحت درشهر ها گردش میکنند.رییس جمهورکرزی پس ازآنکه ده ها غیرنظامی توسط بمباران نیروهایی خارجی درولایت هرا ت به خاک وخون میغلطند به جای اینکه ازناکار ایی خود خجیل شود وبه خاطر اینکه نتوانسته است وظیفه اش را که همانا دفاع ازحقوق مردم افغانستان وحفظ جان ومال آنهااست انجام دهد، ازمردم معذرت خواهی نماید؛ باپوزخند به مردم میگوید، اختیار این خاک ازمن است! یعنی او هر غلطی دلش خواست میکند وکسی حق ندارد ازاو سوال کند.ببینید اگراو یک آدم سالم باشد به جای این حرف اینطور میگفت : این خاک مال شما مردم است واختیارش نیز ازآن شما خواهدبود! ولی کرزی فقط خودرا مالک افغانستان میداند وشاید به همان لحاظ این کشور را به امریکایی ها فروخته است وخودش حال به شکل یک سمبول مانده است وهیچ اختیاری دررهبری دستگاه حکومتی نداردوهرکاری مشاورین امریکایی اش پیشنها دکرد باید بدون تاخیر انجام دهند وگرنه خطر حذف شدنش ازصحنه سیاسی وجودخواهد داشت.باگذشت هفت سال ازحادثه یازدهم سپتامبر تاهنوزهمه چیزگنگ مانده است ومعمای تروریزم بین المللی وسرنوشت اسامه بن لادن برای همه لاینحل.افغانستان دوباره درحال غرق شدن درمیان آتش جنگ است وپایه های اجتماعی بکلّی درحال شکسته شدن.دوباره همسایه ها به کشور دست درازی را شروع کرده اند واینبار شاید عده ی را به جهاد علیه غربی ها تشویق کنند. همسایه جنوبی طالب تربیه میکندوهمسایه غربی اسلحه دراختیارش میگذارد.ولی هنوز یک امیدواری برای مردم افغانستان مانده است وآنهم اتخابات آینده ریاست جمهوری. زیرا همه امیدوارند بتوانند اینبار کسی را اتخاب کنند که خادم، وطن دوست ووفاداربه کشوربوده، درقبال سرنوشت مردم تعهِّد داشته باشدو این کاریست بسامشکل.مردم ما باید بدانند که دیگرنباید به کسانی چشم دوخت که سراسر به این خاک ومردم خیانت کرده اند.دیگرزمان آن فرارسیده است که همه نیروی های آزاداندیش ووطن دوست دست به دست هم دهند ودرساختن یک فردای بهترتلاش نمایند.

۲ شهریور ۱۳۸۷

گل سرسبد چشم بادامی



اشک شوق ازشگوفه های  بادام سرازیر میشود وروح الله نیکپی برای اولین بارنام کشورش را درتاریخ المپیک جهان ثبت نموده وقلب های خسته ملیونها هموطنش را شادی میبخشد. روح الله برسکوی المپیک می ایستدوامیدهای خفته هموطنانش را بیدارمیکند.وخرابه های کشورش را روح تازه میبخشد. روح الله ثابت می کند که تنها صفحات سیاه تاریخ سرزمینش متعلق به کسانی است که باخود بمب حمل میکند وباهرانفجاری صدها انسان بی گناه را به خاک وخون می کشاند.


آری ازین به بعد فرزندان راستینی چون اوست که صفحات جدید سرزمینش را رقم خواهد زد.سرزمینی که مردمش هنوز سوزش شلاق استبداد را ازپدرانش به یادگاردارند. حال کابل برای چشمان بادامی طلایه دارجوانش اشک شوق میریزد.وبرای دقایقی درتلویزیون ها خبری ازانتحار،تروروخون وآتش نیست. ما همیشه اشک ریختیم ٬ اشک برای سرنوشت خودمان ٬ برای سرنوشت وطن مان٬ برای کودکان گرسنه و پا برهنه مان برای قتل عام مردم کابل٬ مزار ٬ شمالی و بامیان بهسود... این اشک غم و ماتم بدبختی را بر ما بهر بهانه ی تحمیل کردند. اما نیکپی هدیه ی دیگری را به مردم به میهن و به تاریخ اش تقدیم کرد و آن اشک٬ اشک شادمانی و نیک نامی بود.

رسانه های جهان اینبار در کنار دیگر خبرهای و تصاویر تهوع آور که از افغانستان نشر میکند خبری متفاوت را نشر نمودند خبر افتخار٬ خبر سربلندی بود و نه سر بریدن٬دریدن ٬ چپاول و انتحار وتولید مواد مخدر...
شاید برای دولت مردان و زر و زورداران و کاخ سازان این خبر٬ خبری نبود که احساس افتخار و سربلندی کنند. اما برای مردم افغانستان خبری شگفت انگیز و مسرور کننده بود. روح الله اشک ریخت ولی لبخند و غرور به ما بخشید. اما سیاستمداران و مدعیان دین و جهاد با رجز خوانی سیاسی و دینی نه تنها زندگی را از مردم این سرزمین ربودند بلکه نام این سرزمین و مردم را به لکه ی ننگ و سیاه انگشت نمای جهانیان ساختند.
اگر اربابان زرو و زور سیاست به روح الله های این سرزمین در تمامی عرصه های اجتماعی و سیاسی فرهنگی این فرصت و اجازه را بدهند، دور نخواهد بود که تاریخ سیاه و مملو از جنایت و جنگ و نابرابری این کشور را با خط زرین صلح و برابری خواهند نوشت.




۱۸ مرداد ۱۳۸۷

اسناد جعلی کوچی ها باطل شود!


دراعتراض به تجاوز مسلحانه کوچی هابه بهسود وپشتیبانی دولت ازاین تجاوز وخشونت وبی تفاوتی جامعه جهانی نسبت به این فاجعه صدها نفرازمهاجرین ودانشجویان افغانی مقیم ایتالیا با تشکیل کمیته زیرنام"کمیته ضدکوچیگریی وکوچ دهی اجباری درافغانستان" درشهرروم پایتخت این کشور به صورت مسالمت آمیز تظاهرات نمودند.

تظاهرات کننده گان که ازشهرهای مختلف درشهرروم جمع شده بودند، پلاکاردهای های را با خود حمل میکردند که درآنها ازدولت افغانستان، سازمان ملل متحد وکشورهای ذیدخل درقضای افغانستان خواستارخلع سلاح کوچی ها مانند سایر اتباع کشور،اجرای عدالت، ختم جنگ ونسل کشی،استعفای کرزی،پرداخت غرامت به مردم بهسودوثبت قتل عام هزاره ها درافغانستان ازطرف دادگاه بین المللی جزایی شده بودند. هرچند دراول مقصد تظاهرات مقابل سفارت افغانستان درخیابان" نومینتانا " بود اما بطور غیر منتظره ی پولیس برای تظاهرات کننده گان اعلان کرد که نظربه درخواست سفارت افغانستان ازپلیس ایتالیا ، تظاهر کننده گان نمیتوانید به سفارت نزدیک شوند.یک مامور پلیس ایتالیا که نخواست نامش فاش شود به خبرنگاران گفت که سفارت به ماخبرداده است که این افراد تخریب گرهستند ونباید برای شان اجازه داده شود تامقابل سفارت راه پیمایی نمایند درحالیکه نماینده تظاهرکننده گان روزقبل باسفیرافغانستان روی این مسئله به توافق رسیده بود، باآنهم تظاهرات کننده گان دونفر نماینده خودرا به همکاری پلیس ایتالیا به سفارت افغانستان فرستادندتاازمقامات سفارت افغانستان بخواهند که به عنوان نماینده های سیاسی دولت منتخب افغانستان ویگانه ارگان حمایت کننده ازحقوق شهروندان افغانستان درایتالیا باتظاهرکننده گان همکاری نموده وبرای شنیدن خواست های شان درصحنه حضوریابندامابازهم مقامات سفارت به درخواست تظاهرات کننده گان پاسخ نگفتند.درابتدای این تظاهرات بصیرآهنگ ،لطیف تلاش وآقای اسماعیلی برای مردم سخنرانی نموده وحمله کوچی به بهسود وجانبداری دولت ازآنها را محکوم نمودند.سخنرانهاهمچنین ازدولت ایتالیابه عنوان اولین دولتی که درریفورم قضایی افغانستان رول عمده را دارد، خواستند که برای اجرای عدالت درافغانستان جدا اقدام نمایند.

سفارت افغانستان ازفاجعه بهسود بی خبراست!؟
لطیف تلاش سخنگوی کمیته ضد کوچیگیری وکوچ اجباری درافغانستان ویکی ازبرگزار کننده گان این تظاهرات گفت وقتی برای درخواست همکاری باتظاهرکننده گان به سفارت رفتم ،درحالیکه جناب سفیر"موسی معروفی " اصلا حاضرنشددراین باره باما صحبت کند،خانم فاطمه ظاهردپلمات ارشدسفارت سفارت بامسخره گرفتن تظاهرات ازوقوع فاجعه ی بهسود اظهاربی اطلاعی کرده گفت که من فکرمیکردم شمابرای گرفتن پاسپورت به اینجاجمع شده اید!

شمابگویید این برخورد فاطمه ظاهر ریشه درکجا دارد؟
باوجوداین برخورد، آقای اسماعیلی ریس انجمن فرهنگی افغانهای مقیم ایتالیا قطع نامه تظاهرکننده گان را به سفارت تقدیم کرد! نمایندگان تظاهرکننده گان بعد ازپنج دقیقه بادست خالی ازسفارت برگشتند.ودرمیدان سانتاکاستانزابه صف دیگران پیوستند.درختم تظاهرات بصیرآهنگ قطع نامه تظاهرات را قرائت نموده ، همدری وهمکاری افغانهای مقیم ایتالیا را بامردم بهسود اعلان نمودند دراخیرقطع نامه تظاهرات برای وزارت خارجه ایتالیا نیز فرستاده شده ومردم درحالیکه ازبرخورد سفارت افغانستان به شدت خشم گین بودند محفل را ترک نمودند.


قطعنامه:
"کمیته ضدکوچیگری وکوچ دهی اجباری درافغانستان"
جامعه ی جهانی و دولت افغانستان !
امروز که ما مسیری را طی نمودیم و بالاخره در این جا تجمع کرده¬ایم، به¬خاطر آن است تا شما را از واقعیت¬های موجود جامعه¬ که طی 7 سال گذشته نادیده گرفته شده و روز¬ به روز بر تنش-ها و بحران در مناسبات درونی اقوام کشور می-افزاید،باخبرسازیم.

امسال پنجمین سال پی در پی است که عده ای به نام کوچی بر مناطق هزاره نشین (ولایات مرکزی کشور) مسلحانه یورش می برند و قربانی ها و ویرانی های زیادی را به جا می گذارند، بدون آنکه نیروهای امنیتی کشور برای جلوگیری از آن اقدام نمایند. در این راستا در دو سال اخیر بر میزان خسارات و تلفات جانی افزایش یافته است. طوری که سال گذشته درحمله کوچی ها به بهسود 11 نفر کشته، 17 نفر زخمی و صد-ها خانه به آتش کشیده شده ،اموالشان تاراج گردیده و بیش از 20 هزار نفر را از خانه ی شان آواره ساختند. امسال نیز مانند سالیان گذشته درست در فصل برداشت محصولات، افراد مشکوکی که نام کوچی را برخود حمل می کردند، مسلح تر از گذشته برمناطق مرکزی ( بهسود، یکاولنگ، ناهورو دایمیرداد) تجاوز نموده ازجمله دربهسود 23 نفر را کشته بیش از 20 نفر را زخمی نموده اند که کودکان و پیرمردان نیز در میان آنان به چشم می خورند. باز هم صد ها خانه را به آتش کشیده و اموال آنان را به تاراج برده اند و ده ها هزار نفر را به سوی بامیان و کابل آواره ساخته اند. طی این چند سال تلاش های مدنی و قانونی زیادی مانند تماس با مقامات دولتی و بین¬المللی (UNAMA)، (EU ) و سفارت خانه های کشور های دخیل و تمویل کننده ی دولت، همچنین راهپیمایی و کنفرانس های مطبوعاتی صورت گرفت که هیچکدام نتیجه ای نداشته و با بی تفاوتی مقامات دولتی و نیز جانبداری بعضی از مقامات یوناما مواجه گردید.

این روند که بر اساس برنامه ای طراحی شده توسط حلقات قوم محور (پشتون) در اطراف آقای کرزی به جریان افتاده است، دولت را به سوی انحصار قومی قدرت پیش می برد که این روند تنش-های شدید قومی را در کشور دامن خواهد زد. مسلماً چنین اقدامی پروسه ی دموکراتیزه کردن جامعه و گرایشات صلح خواهانه را مختل خواهد ساخت و هر قومی را برای رسیدن به منافع شان تحریک خواهد نمود ودرخاتمه میزان خشونت هاوتبعیض درکشورافزون گردیده و کشوررابه سوی تجزیه شدن خواهد کشاند.امروزدرجهان دوران تبعیض، ظلم وخشونت باپان رسیده است وهیچ قوم وقبیله ی این پدیده خون آشام وانسان ستیزرامتحمل نخواهدشد.
بنابراین تمامی کشور های حامی دولت کنونی در افغانستان باید جداً به وظایف خودنسبت به تأمین امنیت شهروندان افغانستان و نیز تقسیم عادلانه ی کمک ها برای بازسازی کشور واردعمل شوند .

در پایان از جامعه ی جهانی و نیز دولت افغانستان می خواهیم تا ازخواب غفلت برخیزندونگذارند افغانستان دوباره به حمام خون تبدیل گردد.
خواست های ماازجامعه جهانی ودولت افغانستان اینست:
1- اسکان کوچی ها را درمناطق مناسب هرچه سریع تر عملی سازند.
2- دولت کنونی از سیاست های قوم محورانه (Ethnocentrism) دست کشیده عدالت اجتماعی و برابری شهروندی را رعایت نماید.

3- جامعه جهانی باید دولت کنونی را وادار سازد تا پروسه ی اختناق و سرکوبی آزادی بیان را به پایان رسانده و فشار و اتهام و دستگیری بر روزنامه نگاران و شخصیت های سیاسی کشور را متوقف سازد.
4- دولت خسارت وارده بر مردم بهسود طی سه سال گذشته را هرچه زودتر بپردازد.
5- هویت کوچیها وتعداد نفوس آنها توسط یک کمیته مشترک ازهمه اقوام افغانستان وسازمان ملل متحد مشخص گردد.
6- همه اسنادجعلی دردست داشته کوچی هاباید باطل اعلان گردد.
7- تمام سرزمین های غصب شده هزاره ها نظربه اسناد شرعی وقانونی که درنزدهمه آنها موجود است باید به صاحبان اصلی آنها برگردانده شود.

8- قتل عام های هزاره ها که درزمان های مختلف درافغانستان به وقوع پیوسته است باید به عنوان نسل کشی ازطرف دادگاه بین المللی جزایی درتاریخ ثبت گردد.
9- کوچی ها مانندسایر اتباع کشور باید خلع سلاح گردد.
10- تمام موادات توافق نامه بن که متاسفانه تاحال فقط درروی ورق مانده است باید توسط دولت افغانستان عملی گردد.
کمیته ضدکوچیگری وکوچ دهی اجباری درافغانستان، میدان سانتاکوستانزا، شهرروم ایتالیا.07.08.2008