۵ اسفند ۱۳۸۷

مهاجران افغانستان درمسيراروپا وضع رقت باردارند/ قسمت دوم



. يکي از اين مهاجران که چندين سال است دريک کمپ زندگي مي کند برايم گفت: درطول شش سال به همه دفاترسازمانهاي بين المللي وداخلي يونان مراجعه کرده است ولي هيچ کسي برايش کمک نکرده است.

 
بخش دوم گفتگوبا بصیر آهنگ:
بازهم کوتاه درباره ی بصير آهنگ
بصير آهنگ متولد سال 1984 شهرغزني افغانستان است، ازدانشکده ي زبان و ادبيات فارسي دانشگاه کابل فارغ شده است و از مدت هفت سال به اينسو به عنوان  خبرنگار آزاد کارمي کند.
اودرکابل همکار شبکه انترنيوز اروپا بود و همچنان با روزنامه "لاريپابليکا ژورنال"يا روزنامه ي جمهوري ايتاليا همکاري داشت.
عضو فدراسيون بين المللي خبرنگاران بوده و اکنون در کشور ايتاليا مصروف گرفتن مدرک ماستري خويش در رشته ي روابط بين الملل است.
دويچه وله:  اين مهاجران طبيعتأ از ممالکي مثل ايران و ترکيه و يا هم جا هايي ديگر هم گذشته اند،نگفتند چرا در همانجا ها نمانده اند و از خاطرات ايشان چه مي گفتند؟
بصيرآهنگ : اکثريت اين مهاجران ازطريق ايران وترکيه خودرا به اينجا رسانده اند. آنها ازبرخورد پليس ايران وترکيه نيزشکايت دارند. تقريبا اکثريت آنها اول کوشش نموده اند درايران بمانند ولي ازخشونت مردم وحکومت ايران مجبورشده اند آنجا را ترک کنند. درترکيه هم هيچ توجهي به مهاجران افغاني نمي شود. البته بعضي ازاين مهاجران صحبت کردند؛ اگرزبان ترکي را بلد باشي خوب وگرنه توسط پليس ترکيه بازداشت وبه افغانستان فرستاده مي شوي . اکثرا تجربه يکبار ردمرزشدن ازترکيه را دارند.                  
دويچه له: پيش از اين که اين جوانان به يونان بيايند آيا کسي يا خود همين قاچاقچيان آنان را هشدار از اين وضعيت نمي دهند،يعني خبر ندارند که چه وضعي در انتظار آنهاست؟        
بصيرآهنگ: چرا اکثريت آنها ازاين وضعيت آگاهي کامل دارند ولي مي گويند درهرصورت ما چه بخواهيم وچه نخواهيم بامرگ روبرو هستيم؛ چه به دست طالب وچه درراه اروپا، ولي ما ترجيح داديم توسط طالب جلوي خانواده ي ما کشته نشويم لذا اين راه را قبول کرديم. آنها مي گويند زندگي را ازما گرفته اند وحال همه سرنوشت ما مرگ است واصلاً مهم نيست درکدام منطقه فقط نخواستيم پيش چشم خانواده خود تکه تکه شويم. 
دويچه وله: آيا مراجع بين المللي امدادي در يونان وجود ندارد که اين جوانان به آنجا ها مراجعه کنند؟
بصيرآهنگ :شايد وجود داشته باشد ولي تاهنوز کسي به داد آنها نرسيده است. يکي از اين مهاجران که چندين سال است دريک کمپ زندگي مي کند برايم گفت: درطول شش سال به همه دفاترسازمانهاي بين المللي وداخلي يونان مراجعه کرده است ولي هيچ کسي برايش کمک نکرده است.                                                                                                                               
دويچه وله: از خود مردم افغانستان گروه ها يا افرادي هستند که به اين جوانان کمک کنند؟
بصيرآهنگ: چرا مهاجران افغانستاني دريونان يک کميته فرهنگي دارند که ازطريق آن به فقط مي توانند به خانواده هاي که درشهرآتن پايتخت يونان هستند کمک کنند. گفته مي شود نزديک به 200 خانواده ازمهاجران تازه وارد افغاني درشهر آتن بسرمي برند. ولي درشهرپاترا فقط کسي است به نام حنيف احمدي پژواک معروف به حاجي پاترا که کمک هاي را به اين جوان کرده است. اين کمک ها خيلي محدود است وفقط او کوشش مي کنند باارتباط که باکليساها دارد کمک هاي غذايي را براي اين مهاجران دريافت ودرخدمت آنها قرار دهد.                                              
دويچه وله : براي جواناني که هنوز هم با توجه به شرايط بد زندگي در افغانستان مجبور به فرار مي شوند چه توصيه مي کنيد واز دولت ومسوولان افغانستان در يونان چه انتظاري داريد؟
بصيرآهنگ: توصيه کردن براي نوجوانان افغانستاني نظربه شرايط فعلي افغانستان کار دشواري است. زيرا وضعيت امنيتي واقتصادي کشوربه شدت خراب ومايوس کننده است، نمي شود گفت که بايد زيراين آتش جنگ وهيولاي فقر بدبختي باشيد ونفس بکشيد. اين يک چيزطبيعي است که همه مي خواهند زنده باشند وزنده بمانند. ولي من به همه ي هموطنانم درافغانستان برادرانه پيشنهاد مي کنم تاحد زيادي کوشش کنند درافغانستان بمانند. زيرا وضعيت درحال حاضردراروپا به شدت خراب است واين کشورها با درحال حاضربايک تورم بسيارسنگين اقتصادي روبروهستند. اين کشورها درمشکلات داخلي خودشان گيرمانده اند چه رسد که به يک پناهجوبتوانندکمک کنند. علاوه ازوضعيت پاترا ومسيرديگرکشورهاي اروپايي که به شدت خراب است. مهاجران باهيولاي مافيايي نيزطرف هستند. اکثر پناهجويان پاترا مي گويند مهاجران درسرحد ايران ترکيه توسط يک گروه مافيايي ايراني _ترک به گروگان گرفته مي شوند وازآنها مبالغ هنگفت پول گرفته مي شود. کساني هم که نتواند دروقت معين به اين گروه مافيايي پول پرداخت کنند اعضاي بدنش باساتور وکارد بريده شده ورهامي شوند. چندين جواني را ديدم که به اين سرنوشت روبروشده بود درمورد قسمت دوم سوال شما بايد بگويم که من ازدولت افغانستان هيچ توقعي ندارم. به نظر من درافغانستان اصلاً دولتي وجود ندارد. درشرايط که مردم درافغانستان درپايتخت کشور امنيت جاني ومالي نداشته باشد آيامي شود انتظارديگري داشت؟
 درشرايطي که مردم بي گناه دردفاتر دولتي درروز روشن ودر35 متري ارگ رياست جمهوري توسط کساني که کرزي حيف مي خورد چراسربازانش نباشند، بامرمي تکه تکه مي شود آيا مي شود انتظار برون مرزي داشت؟
 من فقط ازمردم مظلوم افغانستان کساني که نيم قرن است به بهانه هاي مختلف سپر قرار گرفته اند توقع دارم بادرک شرايط بيش ازاين نگذارند عده ي فرصت طلب ما را بادستهاي خودمان به خاک وخون بکشانند.
 همين بس است که پدران من کشورخوب ومترقي را که داشتيم به ويرانه تبديل کرد وبراي ما جوانان تسليم کرد. پدران ما به کشوري زندگي مي کردند که اقتدار وغرورداشت، ولي وقتي اين کشور را به ما تسليم نمودند هيچ چيزي درآن سالم نمانده است حتا بعضي هاي مان غرورمانرا نيزازدست داده ايم. ما فعلاً وارث يک سرزمين به خاک وخون نشسته وقرضدار، يک کشورعقب مانده وعزادار هستيم ديگر بايد همديگررا درک کنيم ونگذاريم شرايط به جايي برسد که ديگر علاج نداشته باشد.
دويچه وله: تشکرفروان ازشما

0 نظرات شما: