۱۳ اردیبهشت ۱۳۸۸

حامیان دموکراسی یا ناقضان حقوق بشر؟ / قسمت اول

نمیدانم چه چیزی انسانهارا وادار میکند تا واژه های مقدس آزادی، دموکراسی، وعدالت را به زبان آورند، برای من عجیب است. وقتی درکشورهای آسیایی، آفریقا ودیگر کشورها کوچک ترین اتفاقی می افتد یکبار انفجاری درغرب رخ میدهد، همه کشورها با بمباران رسانه ای برای مدتی جارمیزنند درفلان منطقه حقوق بشرنقض گردیده وکارخلاف موازین بین المللی انجام شده است. وقتی درافغانستان بودم این صداهای مهیب را همیشه میشنیدم وازاتفاقاتی که درسرزمینم رخ میداد ولواگر کوچک بود ونمیتوانست روی جمعیت انبوهی تاثیرگذارباشد، باآنهم خجالت زده میشدم وبه غربی شادباش میگفتم. همیشه خرسندی ام ازاین بود که حداقل دراین دنیا کسانی هستند که ازارزشهای انسانی پاسداری میکنند. این عقیده درمن تنها ازسروصداهایی رسانه ی ناشی نمی شد بلکه وقتی کتابها، سرگذشت ها وعقاید سردمداران وپیشوایان بزرگ غربی را میخواندم همه اش این ایده را درمن تقویت میکرد. به خود میگفتم همه افتخارات مال این انسان ها ست که واقعن برای رفاه وآسایش بشریت کارمیکنند. خوشا به حال کسانی که درسرزمینی زندگی میکنند که هویت انسانی دارند نه قومی، دینی، لسانی ویا منطقوی. ازهمه مهمتراینکه شاید همه اروپا را مهد تمدن بشریت میشمارند اگراشتباه نکرده باشم و حقیقتا نیز خیلی ازشخصیت های این سرزمین برای بشریت راههای بزرگی را گشوده اند وتاابد برای همه ی انسانهای روی زمین قابل قدر وتمجید وحتا کارکردهای بعضی ازآنها به یک مکتب ویک آیین تبدیل شده است که بی شک اگر به آن نظریه ها دقیقن عمل شود خوشبختی های زیادی را برای بشریت به ارمغان خواهد داشت.

اینک سال واندیست که دقیقن دردرون همین سرزمین که به گفته ی خودشان پیشوایان دموکراسی وآهنگ سازان حقوق بشروچرندهای گلوبلایزیشن و... زندگی میکنم وچیزی که بیشتر دراین کشورها توجهم را جلب میکند اتفاقاتیست که خلاف همه گفته ها وسروده های اینها پیهم وبدون وقفه درحال رخ دادن است، چیزی که این کشورها بانصایح واوامرخویش برای دیگر کشورها نقض حقوق بشر، صلب آزادی وزیرپاگذاشتن موازین واساسات بین المللی میخوانند. درقدم اول ازایتالیا میگویم که خودرا علم بردار تمدن وفلسفه ی اروپا میداند چه رسد به کشورهای آسیایی، آفریقایی وبه گفته خودشان (il resto del mondo)، اینجا تاهنوز جنبش های فاشیستی بین انسانها فرق میگذارد، اینجا خارجی بودن یک جرم است، انسانها ازنگاه رنگ، کشور وملیت به طبقه های گوناگون تقسیم میشوند. گرچند ازسقوط مرگبار موسولینی رهبروموسس فاشیزم، دراین کشور نزدیک به 65 سال میگذرد ولی بازهم فاشیزم زنده است وفرزندان موسولینی اینبار به شکل مدرن تری ظهور کرده اند. کارکردهای حزب محافظه کار (LEGA NORD) که فعلن حکومت را دراین کشوردردست دارد درحقیقت همان جنبش موسولینی است اما به شکل مدرنتروپیشترفته تر. این حزب باآنکه هیچ خارجی را انسان نمیشمارد درهمه امور میکوشد زندگی را به خارجی ها تنگتر سازد. هرروزی درگوشه وکنارایتالیا افرادی به خاطررنگ پوستش محاکمه وتوسط جلادان فاشیست لت وکوب میشوند.
چندی قبل پسر19 ساله افریقایی درشهرمیلان ایتالیا به خاطر سیاه پوست بودنش توسط مامورین ترافیک شهری به اندازه ی لت وکوب گردیده بود که به مدت چند روزی درحالت تقریبا کوما قرارداشت وحتانمیتوانست حرف بزند. این پسر19 ساله که یک دانش آموز است به خبرنگاران گفت صبح وقتی ازخانه خارج شدم وبه طرف مدرسه روان بودم توسط ماموران ترافیک شهری متوقف گردیدم، سپس آنها باآنکه هیچ مسئولیت بازرسی افراد راندارند تمام اسناد ومدارکم را بازرسی نموده ومن را درداخل ماشین شان دست بند زده وبه جایی دیگری انتقال دادند.
وقتی ازآنها پرسیدم جرمم چیست آنها گفتند خفه باش سیاه گوه. سپس سه نفره مرا به اندازه ی لت وکوب کردند که ازهوش رفتم ووقتی به هوش آمدم خودرا دربخش اورژانس بیمارستان دیدم. وقتی این نوجوان بی هوش بوده است جسدش توسط این مامورین به گوشه ی ازشهرانتقال داده شده وازماشین به بیرون پرتاب میشود. چندروز پیش گروه ازمهاجرین افریقایی که عمدتا ازکشورهای سودان ونیجریه بودند ومدتی است به عنوان پناهندهای سیاسی درایتالیا زندگی میکنند به خاطراینکه چرا سیاه پوست ها درایتالیا ازحقوق انسانی شان برخوردار نیستند وبرای آنها بااینکه اقامه ی پناهنده سیاسی دراین کشور را دارند هیچ گونه حق وحقوقی طبق قوانین بین المللی مهاجرت داده نمیشود دست به تظاهرات مسالمت آمیززدند ولی پلیس ایتالیا به خاطردورنگهداشتن آنها ازدید رسانه ها ازخشونت کارگرفته وبه لت کوب آنها پرداختند که دراثرآن تعداد زیاد ازتظاهرات کنند گان به شدت زخمی گردیده اند. این درحالی بود که درهمان روزتعداد زیادی ازرهبران این کشورها دردومین نشست ضد نژاد پرستی سازمان ملل درشهرژنو به سرمیبردند.
آیا بااین وضع میشود این کشورها را مهد دموکراسی ومدافع حقوق بشردانست؟ آیا میشود به ادعاهای وغلوهای این کشوردر رابطه با آزادی، برابری، حقوق بشروخیلی ازسخنان چرب شان نسبت به انسانیت وجهانی شدن باورکرد؟ آیا نمیتوان گفت هیچ سخن راستی در دنیا وجود ندارد واینها همه سطریست که درزیرآن فقط منافع سیاسی واقتصادی خفته است؟ من به این هم شک ندارم که هستندتعدادمعدودی که به راستی دراین راستا تااندازه مرگ وابسته اند وباتمام نیروکارمیکنند. ولی اکثرا آنچه به خورد ما داده میشود فقط برای گل آلود کردن آب است تاماهی مورد نظرصید گردد. درایتالیا مهاجرین افریقایی به خاطر سیاه بودن شان حتا انسان شمرده نمیشوند ووقتی درخیابانها گردش کنی میتوانی به کرات بشنوی سیاه ها گوه اند، آشغال اند وازاین حرف ها، اکثریت ازاین مهاجرین درخیابانها وپارکها میخوابند وتمام روزبرای پیداکردن تکه نانی درجلوی کلیساها صف میکشند؛ زیرا نمیتوانند شغلی برای خود پیداکنند تاازآن طریق صاحب یک زندگی انسانی شده وبتوانند ازعهده ی مخارج روزانه خویش برآیند.
با تعداد زیادی این مهاجرین درمورد مشکل کاریابی شان صحبت نموده ام وتقریباهمه ی آنها یک پاسخ را میدهند وآن اینست که وقتی برای کاریابی به هردفترمراجعه کنیم به محض اینکه قیافه مارا ببینند میگویند کارگراحتیاج نداریم. بدین لحاظ آنها مجبورند برای بقای زندگی شان شب وروز به دروازه کلیساها آویزان باشند تا غذاهای پس مانده ی که ازکارخانه ها وبیمارستانها به آنجا انتقال داده میشود را نصیب شوند. بهترین جابرای آنها درشب زیر گذرهای ایستگاه قطار است وعلاوه ازآن درپارکها وکنار خیابانها دسته دسته میخوابند. نمیدانم چرا تاحال این همه ازدید سازمان ملل وموسسات حقوق بشری دور مانده است. میدانم پذیرفتن مهاجربرای هیچ کشوری شاید جبری نباشد ولی بازهم مهاجرت به عنوان یک پدیده بین المللی ازمدت های زیاد به این سو وجود داشته ودارد. وبدین لحاظ براساس كنوانسيون ژنو در سال1951حقوق پناهندگي در دنيا پذيرفته شده و درسال 1960 كميسارياي عالي امور پناهندگان سازمان ملل متحد رسماً آغاز بكار نمود. اگر چه در طي تقریبا" 50 سال گذشته تعاريف زيادي براي پديده پناهندگي و آوارگي انجام شده است و از آن جمله پروتكل سال 1967 سازمان ملل متحد مي باشد كه پناهندگي را تعريف كرده است، و هر روز وضعيت و موقعيت اين گروه سرگردان در دنيا به تعاريف جديدتري نياز پيدا مي كند.

0 نظرات شما: