۲۹ اردیبهشت ۱۳۸۹

مخالغت با فدرالیزم؛ اندیشه تداوم استبداد است


سیستم فدرالیزم یگانه نظام سیاسی است که درکشورهای بحران زده وکثیر الملییت میتواند گزینه وزمینه خوبی باشد برای رسیدن به صلح، امنیت، رفاه ودرحقیقت بقا وهمزیستی مسالمت آمیز. گرچند روش فدرالیزم پس ازمطرح شدن توسط عده ای از روشنفکران وسیاست مداران افغانستانی؛ بلافاصله توسط حلقات خاص مافیایی قدرت بطور مغرضانه سرکوب شد وپیوستن به این سیستم را نفاق وجداسازی اقوام باهم برادرخواندند، اما درحقیقیت چنین نیست زیرا واقعیت عینی وتاریخی کشور خود نشاندهنده ی این است که مردم افغانستان همیشه خواستار چنین نظامی بوده وهستند. مردم افغانستان همیشه رویای این را داشته اند که باید مثل دیگر انسانهای روی زمین درقدرت کشورشان دخیلی باشند باشند. ازهمین رو دروضعیت کنونی نیز همه تلاش براین دارند که حد اقل اگر نمیتوانند یک حکومت بانظام فدرال درکشور شان داشته باشند حد اقل باید فرصت این را داشته باشند تا والیان وولسوال های شان را خودشان تعیین نمایند. همین اکنون درخیلی ازمناطق کشور بطور غیرمستقیم مردم درتعیین والی ها وولسوال ها دخالت میکنند تا بتوانند جلوی استبداد وخود کامگی را بگیرند ولی چون سیستم فعلی نمیتواند باچنین نظامی مطابقت داشته باشد روز به روز فاصله بین مردم وحکومت بیشتر گردیده وامنیت کشور روز به روز به چالش های جدید وجدی رو برو میگردد.
افغانستان کشورملیت ها، فرهنگ ها واقوام با مشخصات خاص اتنیکی وزبانی است. همه ملیت ها واقوام نیز به عنوان شهروندان کشور حق دارند ازحقوق اومتیازات مساوی درهمه امور مملکت برخوردار باشند، ولی سیاست حاکم درکشور همیشه منکر این واقعیت هستند وحتا کوشش میکنند جلوی رشد فرهنگ وزبان اقوام دیگر رانیز بگیرند؛ همه میدانند که بیش از 80% مردم افغانستان در معاملات اجتماعی به زبان فارسی صحبت میکنند ولی بازهم استفاده ازبعضی کلمات ناب فارسی درکشور کفر قلمداد میگردد. تاریخ گواهی این حقیقت تلخ است که خیلی از اقلیت های ساکن دراین محدوده ی جغرافیایی هیچگاهی شهروند بودن را احساس نکرده اند، بلکه برده های بوده اند که حتا همان نان بخور ونمیرش نیز ازطرف حاکمان مستبد به یغما رفته است. درشرایط کنونی ، فکرمیکنم تنها راه بیرون رفت وتنها گزینه برای استقرار صلح وامنیت پایدار درکشورر، روی آوردن به سیستم فدرال دموکراسی است واین سیستم را همین طور به ساده گی نیز نمیتوان درکشور پیاده کرد؛ باید ازهمین اکنون زمینه رفتن به سوی فدرالیزم توسط سازمانها وموسسات سیاسی، اجتماعی وفرهنگی ایجاد شود، باید این سیستم به مردم توضیح داده شود تا ترس وبیم های که دربین مردم وجود دارد به مرور زمان ازبین رفته وجای آنرا اعتماد ووفاق ملی پرکند. باید درقدم اول مردم بدانند که رفتن به سوی یک افغانستان فدرال نه تنها به معنی تجزیه طلبی نیست بلکه تحکیم دهنده پیوند های اتحاد واعتماد بین گروه ها اتنیکی، اقوام ومناطق ازهم پاشیده کشور می باشد.باید مردم بدانند که این سیستم درکشورهای مختلف دنیا نیز جواب خوب ومثبتی داده وهمه شاهد این حقیقت هستند که بسا ازکشورهای بزرگ وقدرت مند کنونی باپیوستن به این سیستم توانسته اند خودرا ازمنجلاب غرق شدن نجات داده وبه رفاه وپیروزی دست یابند. اکنون بیش از50% جمعیت دنیا با گذار ازمرحله تمرکز قدرت و تقسیم قدرت بین ایالتها، محله ها ودولت مرکزی توانسته اند ازیک طرف مانع سلطه گرایی وخود کامگی شده وازطرف دیگربرگرایش های تجزیه طلبانه غلبه نموده وبقای خویش را نیز تضمین نمایند.
درافغانستان نیز با پیوستن به یک نظام فدرال ودموکراتیک، میتوان به این ضمانت دست یافت، زیرا فدرال ودموکراسی به عنوان دو جزء فدرالیزم دموکراتیک هیچ یک به تنهایی نمیتواند اتحاد سرزمینی چون افغانستان را باداشتن چنین تنوع اتنیکی، زبانی ، مذهبی ومنطقویی وهمچنین بافت ها ویژگی های این عناصرحفظ کند. باید افزود که نباید فدرالیزم وکنفدرالیزم را یکی شمرد، زیرا درکنفدرالیزم قدرت های منطقوی به عنوان کشورهای ترکیب کننده ی حکومت حق تعیین سرنوشت شانرا تا سرحد مرز جدایی دارند درحالیکه فدرالیزم زمینه ی اتحاد وهمبستگی میان ملت ها، اقوام ومناطق دریک کشور واحد را هموار خواهد ساخت. باید گفت که خیلی ازمردم افغانستان شاید هراس این را داشته باشند که باپیوستن به سیستم فدرال، مسئله منابغ وذخایر طبیعی کشور چی خواهد شد ویامثلا عایدات گمرکی ومسایل دیگر، شاید این نگرانی وجود داشته باشد که دراین صورت خیلی ازایالت میتوانند بااستفاده ازمنابع طبیعی وعوایدگمرکی وغیره به درجه بالای ازرفاه وآسایش برسند ودیگر ایالت ها که ازاین نعمات برخوردار نیستند همیشه فقیر ووابسته به کمک های خارجی خواهند ماند. دراین باره باید گفت که درحکومت فدرال همه منابع طبیعی وهمه ی عواید ملی توسط حکومت مرکزی برای رشد متوازن درایالت های فدرال به مصرف خواهدرسید وتمام این قوانین درنظام فدرال بطور واضح ذکر گردیده است. ازسوی دیگر درسرزمین افغانستان نظام فدرال دموکراسی میتواند درتمام مناطق وحتا دورترین مناطق رشد ورفاه عمومی را به ارمغان بیاورد، چیزی که درتاریخ افغانستان تاهنوز اتفاق نیافتاده است وهمه شاهد این هستیم که درهشت سال گذشته حتا با سرازیرشدن ملیاردها دالر به افغانستان؛ خیلی ازمناطق کشورتاهنوز حتا ازداشتن یک مکتب ابتدایی ویا یک کلینیک صحی وحتا آب نوشیدنی محروم اند. درتاریخ افغانستان توجه همه دولت ها وحکومت ها فقط درچند شهر خلاصه شده است که آن هم چشم گیر نبوده است. افغانستان را نمیشود به کابل، هرات، قندهار وجلال آباد خلاصه کرد، یک بار به مناطق ازبدخشان ، بادغیس، بامیان، ارزگان وغیره سفرکنید تابدانید که مردم درچه وضعیتی قرار دارند وچرا تاهنوز ما وشما حتا نتوانسته ایم درد این مردم را درک کنیم وچرا دولت های گذشته وحکومت فعلی هیچ گاهی به خود زحمت نداده تافقط روزی ازاین مناطق گذر کند؟ وآیا نمیشود بادادن فرصت خودمختاری به این مردم که آنها نیزشهروندان این کشوراند،این دردها را با پیوستن به سیستم فدرال دموکراسی مداواکرد؟
من فکر میکنم درشرایط بحرانی فعلی؛ مخالفت با فدرالیزم وتمرکز زدایی جز تداوم استبداد وسرکوب آرمانهای اقوام دربند کشیده افغانستان چیزی دیگری درپی نخواهد داشت واین خود درمرور زمان ثابت میشود که چنین سیاستی اندک اندک بر همه زمینه های اتحاد، همبستگی، همیاری ووفاق ملی آسیب جدی رسانده وملت رنج دیده کشور را بیش ازبیش شکننده خواهد ساخت. تاریخ سیاسی افغانستان شاهد این حقیقت است که حکومت های با قدرت متمرکز وتجربه شده درکشورهمیشه بافشار آوردن ازمرکز به ملت وترساندن آنان به نام یاغی وباغی وتجزیه طلب، نارضایتی مردم را قوت بیشتر بخشیده وحتا احساس آنها را برای اندیشیدن به یک کشورواحد وزمینه ی رسیدن به صلح ، رفاه وامنیت را خدشه دار ساخته است. حال تنها با تقسیم قدرت وایجاد زمینه حکومت مردم برمردم ودلجویی کردن مردم ودادن اعتماد به آنها درپسوستگی وهمکاری میتوان ازاین منجلاب بیرون شد وتضمینی را برای آینده تصور کرد.
درمورد تقسیم بندی فدرال ها، باید گفت که متاسفانه بنا بر سیاست حاکم تاهنوز درافغانستان حتا یک نفوس شماری دقیق وجود ندارد وازاین رو، درقدم اول زمینه یک نفوس شماری دقیق درافغانستان باید فراهم گردد تا ازطریق آن بتوان جغرافیایی قومی را تشخیص نمود. درقدم دوم چون بحث نظام فدرال دموکراسی واقعن یک بحث جدید وناشناخته شده دربین مردم افغانستان است باید پژوهش های انتروپلوژیک وتدویر سیمینارها، همایش ها وکنفرانس های علمی را به طور گسترده دراین زمینه آغازکرد. تا حد اقل مردم درقدم اول باالفبای این نظام آشنا گردند ودرک کنند که فدرالیزم چیست؟ نفاق یا پیمان ویک قراداد سیاسی اجتماعی که براساس آن همه انسانهای ساکن دریک محدوده جغرافیایی بطور مستقیم درقدرت شریک اند ومیتوانند بدون کدام دغدغه ای، به وجود همدیگر احترام گذاشته وبقا وپیشرفت خویش را درهمسویی وهمزیستی مسالمت آمیزبیابند. جامعه افغانستان باید بدانند که ازوجود یک حکومت متمرکز،خودکامه و بیروکراتیک، تنها گروه های محدودی از مافیای قدرت دارای نفوذ نیرومند سیاسی و اقتصادی سود خواهند برد وبقیه جامعه روز به روز شکننده تر وضعیف تر خواهد گردید. هرگاه این زمینه مساعد شد میشود به تقسیم بخش های فدرال پرداخت که آنهم باوجودیکه درنظام فدرال قوانین ومقررات صریح وآشکاری وجود دارد، بازهم درمورد کشور مانند افغانستان نیازمند مطالعه ، دقت وهوشیاری کامل می باشد. چنانچه درنظام فدرال تقسیم قدرت ازشکل افقی آن یعنی مقننه، اجراییه وقضاییه به شکل عمودی یعنی دولت مرکزی، ایالت ها وناحیه ها تبدیل میشود، بازهم دادگاه عالی وحکومت مرکزی درمسایل بزرگ تصمیم نهایی را خواهند گرفت. ایالت ها دربخش قوانین داخلی خود مختار اند ودرمسایل مربوط به روابط خارجی وبین المللی تابع حکومت مرکزی می باشند. این یک اصل درحکومت فدرال است وفدرالهای افغانستان نیز نمیتوانند مجزا ازآن باشند.
درحال حاضر دو مشکل عمده دربرابر سیستم فدرالیزم درافغانستان وجود دارد؛ نخست مافیایی قدرت، که باتمام قواهمیشه درتلاش است با مخدوش کردن اذهان عامه ازرفتن بسوی این نظام جلوگیری نماید ودوم اینکه مردم افغانستان هیچگونه شناخت ازاین سیستم ندارند واین میتواند به بزرگترین مشکل تبدیل شود زیرا قوای مخالف سیستم فدرالیزم میتوانند با پروپاگند های همیشگی شان حتا زمینه تحقیق وشناخت دراین زمینه را ازمردم بگیرند.
دراخیر باید گفت که نظام فدرالیزم درافغانستان میتواند یگانه نظام باشد که درآن برابری شهروندان ازلحاظ قانونی تضمین گردیده وجامعه را ازبلای تبعیض، حق تلفی وجنگ حفظ نموده وعدالت اجتماعی را درکشور تضمین کند، بویژه درشرایط کنونی عقلانیت حکم میکند که برای خلاصی ازشرحکومت رشوت و فساد، حکومت مافیایی ، تک محوروبی کفایت، فدرالیزم به عنوان تنها گزینه ، میتواند یگانه راه حل درقضایای افغانستان باشد.
دراخیر باید گفت که تشریح نظام فدرال وتوضیح این تئوری وسنجش راه حل های معقول وظیفه تمام روشنفکران وسیاست مداران خادم ووطن دوست کشور است وآنچه من دراین مقاله برای شما نوشته ام نتیجه مطالعات اندک وشریک نمودن دغدغه های شخصی خودم به عنوان یک جوان افغانستانی است، باتوجه به فرصت پیش آمده وباتشکر از سایت کابل پرس که زمینه این گفتگو را مهیا نموده است باید بگویم که ماجوانان به عنوان یک نسل که درطول تاریخ درافغا نستان وبویژه سی سال اخیر قربانی سیاست ها واهداف شخصی حلقات خاص و شمن های حاکم بوده ایم، دوست داریم ازنیروو توان اندک خویش درهرزمینه ی که باشد برای ترقی، پیشرفت ورفتن به سوی یک افغانستان آباد، آزاد ودموکرات استفاده کنیم.

0 نظرات شما: