۱۶ بهمن ۱۳۸۹

افشار با رخسارِ آکنده از خراش، جانِ زخماگين و پيکرِ پاره پاره اش تو را فرياد مي زند


افشار، روشن‌‌ترين متن زنده‌ي تاريخ ستمديدگان و همزمان گوياترين شاهدِ حقيقتِ فاجعه است. افشار، «ذالک الکتاب لاريب فيه، هدي للمتقين» است؛ «بيان للناس» و «تبيانٌ لکلٌ شيء». افشار، صحراي محشري است که باطن و حقيقت تاريخ و کليت فاجعه در آن واسازي مي‌شود: «يوم تبلي السرائر».
برادر و خواهر!
افشار با رخسارِ آکنده از خراش، جانِ زخماگين و پيکرِ پاره پاره اش تو را فرياد مي زند.
افشار از تو مي پرسد عدالت کجا شد؟ افشار تو را جيغ مي کشد، عدالت، عدالت، عدالت!
خواهر و برادر!
افشار، با زباني بيزبانيِ ويرانه هايش از تو ميخواهد که در هيجدهمين ساليادم، بازماندگانم را تنها مگذار!
وعدة ما 22 دلو 1389، ساعت 1-4 بعد از ظهر، مزار شهدايِ افشار
از طرف بازماندگانِ شهدايِ افشار

0 نظرات شما: